جناب ناظم خراسانی و بواسطۀ اوشان
جناب آقا میرزا مهدی اخوانالصّفآء علیه بهآء اللّه الأبهی
ای یار مهربان نامۀ اخیر در اسکندریّه وصول یافت با وجود نهایت ضعف و نقاهت جواب مرقوم میگردد تا تلافی مافات شود در این سفر شب و روز مشغولیّت بدرجهئی بود که ابداً فرصت تحریر نبود لهذا قصور حصول یافت حال با وجود نقاهت چون فرصتی هست لهذا بنگارش جواب پرداختم آن یار موافق همیشه در نظر بود و از اعتمادی که باو داشتم قلب مطمئن و نفس مستبشر بود فیالحقیقه زحمت زیادی کشیدی جانفشانی نمودی آرام نگرفتی همواره بی سر و سامان بودی نه راحت صبحگاهی و نه آسایش شبانگاهی با عبدالبهآء همعنان بودی جمال مبارک روحی لأحبّائه الفدآء ما را تربیت نفرمودند و پرورش ندادند که راحتی کنیم تا بنعمتی رسیم یا شادمانی کنیم یا کامرانی نمائیم در زندان ایّام بسر بردند ما را تربیت فرمودند که از بادۀ ناکامی سرمست گردیم و تحمّل هر مشقّتی نمائیم تا در طینت ما نیّت صادقۀ خدمت بامر اللّه سرشته گردد و در جانفشانی بیاختیار گردیم دمی نیاسائیم و راحت نجوئیم حال الحمد للّه تو موفّقی و عبدالبهآء محروم
چگونه سر ز خجالت برآورم بر دوست
الحمد للّه از سفر به مازندران نتائج حمیده حاصل شد و امیدوارم که روز بروز بهتر شود و این نار موقدۀ الهیّه شعله بیشتر زند جمیع یاران الهی را تحیّت ابدع ابهی برسان و عذر مکاتیب منفرده بخواه زیرا نقاهت مزاج مانعست از طول سفر جسم را تحمّلی نمانده است دیروز و امروز احوالم بهتر است با وجود این تحاریر مفصّله ممتنع است امّا تکلیف شما اینست که با رفیق طریق آقا میرزا حسن بسمت کرمانشاه سیر و حرکت نمائید زیرا مدّتیست کسی بآنجا نرفته چند نفوسی که بودند آنان نیز متفرّق گشتند و بلّغ تحیّتی و ثنائی علی الرّجل الرّشید الشّخص الجلیل نعمة ربّک الجمیل و قل له انّ اصحاب الکهف و الرّقیم عباد فازوا بالفوز العظیم و آووا الی کهف رحمة ربّک الکریم رقدوا عن الدّنیا و استیقظوا بنفحات اللّه و التجؤوا الی ذلک الغار ملاذ الأبرار و ملجأ الأخیار شریعة ربّک المختار و شمس الحقیقة تقرضهم ذات الیمین و ذات الشّمال و امّا خلق الجانّ من مارج من نار فهذا العنصر النّاری لا یراه الأبصار بل خفیّ عن الأنظار و ظاهر من حیث الآثار و حیث انّ النّفوس المستورة تحت الأستار سوآءً کانوا من الأبرار ام من الأشرار طینتهم من مارج من نار الّتی هی عنصر مخفیّ عن الأنظار ای امرهم مبهم و حقیقتهم مستورة عن اهل الآفاق و امّا خلق الانسان من صلصال کالفخّار اراد به النّفوس المنجذبة بنفحات اللّه المشتعلة بنار محبّة اللّه باطنهم عین ظاهرهم سرّهم عین علانیتهم فیهم خلاصة الکائنات فالصّلصال الصّافی التّراب هو خلاصة الحمإ المسنون کثیر البرکات ینبت ریاحین معرفة اللّه و حدیقة اوراد محبّة اللّه و امّا الملائکة اولو اجنحة مثنی و ثلاث و رباع المراد من الأجنحة قوی التّأیید و التّوفیق لأنّ بها یتعارج الانسان الی اعلی معارج العرفان و یطیر الی بحبوحة جنّة الرّضوان بسرعة لا یخطر ببال الانسان و المراد من الملائکة الحقائق القدسیّة الّتی استنبأت عن مواهب ربّها و تنزّهت عن النّقائص و الرّذائل و تقدّست عن کلّ الشّوائب و اکتسبت جمیع الفضائل و اطاعت ربّها بجمیع الوسائل لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون
و امّا الازدواج الموقّت حرّمه اللّه فی هذا الکور المقدّس و منع النّفوس عن الهوی حتّی یرتدوا بردآء التّقوی و هو التّنزیه و التّقدیس بین الملإ الأعلی و انّنی لاعتلال المزاج و تبلبل البال و تراکم الأشغال معذور فی اختصار الجواب لفقدان وقت الاسهاب ولکنّ الایجاز الواضح خیر من الاطناب الفاضح و من حضرة الفاضل السّماح الی ان یفتح اللّه ابواب الرّاحة علی عبدالبهآء عند ذلک الجواب المفصّل و تشریح هذه المسائل لکلّ سائل محترم و علیک البهآء الأبهی
این سند از کتابخانهٔ مراجع بهائی دانلود شده است. شما مجاز هستید از متن آن با توجّه به مقرّرات مندرج در سایت www.bahai.org/fa/legal استفاده نمائید.
آخرین ویراستاری: ۲۶ فوریه ۲۰۲۲، ساعت ۱:۰۰ بعد از ظهر