کنیز جمال مبارک ورقۀ موقنه رقیّهسلطان علیها بهآء اللّه
مناجات طلب مغفرت بجهت متصاعد الی اللّه جناب حاجی عبد الرّحیم علیه بهآء اللّه الابهی
پروردگارا آمرزگارا چگونه زبان بستایشت گشایم و پرستش و نیایش نمایم تقریر عین تقصیر است و تحریر دلیل نادانی در این امر عسیر زبان آلتی است مرکّب از عناصر صوت و بیان عرضی است از عوارض بآلت عنصری و صوت عارضی چگونه توان نعت و ستایش حضرت بیچون گفت آنچه گویم و جویم از مدرکات عالم انسانی است و در تحت احاطۀ عالم بشری نتائج فکریّه چگونه بمعارج الهیّه رسد و عنکبوت اوهام چگونه بلعاب ظنون و افهام بر رفرف تقدیس تَنَد جز بیان عجز چارهئی نه و بغیر از اعتراف بقصور بهانهئی نیست تو غنیّ متعالی و مقدّس از ادراک عقول اهل کمال
پس بذکر بندهات زبانرا بیارایم و بیاد او در انجمن عالم بپردازم آن بنده از بدو طفولیّت بنیّتی چون شمع روشن در محفل وجود محشور شد و از پستان محبّتت شیرخوار گشت در مهد عنایتت پرورش یافت و در آغوش فضل و احسانت نشو و نما نمود تا آنکه فروغ بلوغ یافت و بمقام رشد رسید بکلّی توجّه بساحت اقدست نمود و تبتّل و تضرّع بملکوت تنزیهت کرد از جام تقی سرمست شد و بنور هدی مهتدی گشت شب و روز منتظر مشاهدۀ آیات کبری بود و دمبدم مترصّد اشراق نور از ملأ اعلی تا آنکه صبح حقیقت دمید و انوار هدایت تابید موقن بنقطۀ اولایت شد و مؤمن بجمال ابهایت گشت در سبیلت بلایا دید و در راهت اذیّت و جفا کشید صدمات شدیده خورد و مشقّات عظیمه تحمّل کرد تا آنکه از بوم و بر و وطن بیزار شد و آهنگ کوی مطلع انوار نمود در ظلّ عنایتت مأوی جست و در جوار مرحمت منزل کرد همیشه ملحوظ لحاظ رحمت بود و منظور نظر عاطفت جز رضای تو مقصدی نداشت و جز بلای در سبیلت آرزوئی نمینمود شب و روز را بذکر یاد جمالت مشغول بود و بتبتّل و تضرّع و مناجات مألوف بعد از صعود آنی فارغ نبود هر دم تمنّای عدم میکرد و هر نفس بانفاس قدسی جان و دل زنده مینمود در سرّ دل و جان و فؤاد ندای ادرکنی یا ربّی الرّحمن میزد و در قلب و وجدان آرزوی ملکوت یزدان مینمود تا آنکه در کمال مسرّت و بشارت کأس وفا نوشید و از سکرات ممات نجات یافت و بملکوت رحمانیّتت عروج نمود و بافق عنایتت صعود کرد
ای پروردگار تو آمرزگاری ای کردگار تو بزرگواری این بندۀ عزیز را در نُزل عزّتت مأوی ده و این بیچارۀ افتاده را در جوار رحمتت سر و سامان بخش از جام لقا بنوشان و در ظلّ شجرۀ طوبی مسکن و مأوی ده بموهبت لقا مشرّف دار و بسعادت ابدیّه معزّز فرما و بازماندگان آن نفس نفیس را مؤیّد فرما تا بر قدم آن پدر عزیز رفتار نمایند و بخُلق و خوی او بین عالمیان محشور شوند راه تو پویند و رضای تو جویند و ثنای تو گویند توئی خداوند مهربان و توئی یزدان منّان ع ع
ای امة اللّه این مناجات فارسی در طلب قرب و لقاء در ملکوت ابهی بجهت حضرت حاجی مرقوم گردید در نزد شما باشد تا روز ختم در بین جمع تلاوت گردد و علیک البهآء ع ع
این سند از کتابخانهٔ مراجع بهائی دانلود شده است. شما مجاز هستید از متن آن با توجّه به مقرّرات مندرج در سایت www.bahai.org/fa/legal استفاده نمائید.
آخرین ویراستاری: ۳ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۳:۴۴ بعد از ظهر