جناب محمّد علی علیه بهآء اللّه
نامهات رسید ندایت را شنیدیم و در سجن اعظم از مالک قدم آنچه مصلحت است از برای تو خواستیم انسان خود بر نفع و ضرّ خود آگاه نه علم غیب مخصوصست بذاته تعالی بسا میشود انسان امریرا که بنظرش پسندیده است از حقّ جلّ جلاله مسئلت مینماید و بعد کمال ضرّ از او حاصل لذا قلم اعلی مقام توکّل و تفویض را القا فرمود بر هر صاحب بصر و ادراکی معلوم و واضحست که از حقّ جلّ جلاله آنچه ظاهر میشود از مقتضیات حکمت بالغه بوده و هست و اگر کسی تفویض نماید و توکّل کند البتّه آنچه مصلحت اوست ظاهر شود باید باسباب تمسّک نمود و متوکّلاً علی اللّه مشغول گشت قل
الهی الهی قد اقبلت الیک و توجّهت الی بحر جودک و سمآء عطائک و مشرق فضلک اسألک بأن تکتب لی من قلمک الأعلی خیر الآخرة و الأولی ای ربّ انا الّذی توکّلت علیک و فوّضت اموری الیک اسألک بأن تقدّر لی ما ینفعنی فیکلّ عالم من عوالمک ثمّ اجعلنی یا الهی مستقیماً علی امرک بحیث لا تمنعنی صفوف العالم و ضوضآء الأمم انّک انت المقتدر علی ما تشآء لا اله الّا انت القویّ الغالب القدیر
این سند از کتابخانهٔ مراجع بهائی دانلود شده است. شما مجاز هستید از متن آن با توجّه به مقرّرات مندرج در سایت www.bahai.org/fa/legal استفاده نمائید.
آخرین ویراستاری: ۱۹ ژانویه ۲۰۲۳، ساعت ۴:۳۰ بعد از ظهر