هو اللّه تعالی جلّت عظمته و جلّ برهانه
حبّذا ید ارادۀ حقّ جلّ جلاله مساعد و نجوم از ظلمت سماء سجن فارغ و بازغ و منیر و مشرق اگر سجن بسماء نامیده شده بأسی نه چه که محلّ اولیای حقّ واقع و للحقّ وارد و الی الحقّ راجع و من الحقّ ناطق حمد ساحت امنع حضرت مقصودی را سزاست که از سجن مخلصین آیۀ مبارکۀ کلّ یوم هو فی شأن را تفسیر فرمود باسم سجن دوستان خود را بمقامی مرتفع نمود که السن عالم از ذکرش قاصر یعطی و یمنع و هو العلیم الحکیم یرفع حزباً بسلطان من عنده و یضع الآخرین انّه علی کلّ شیء قدیر قدرتش از نار سرّ نور ظاهر فرماید و از نور نتیجۀ نار عصیان اهل عالم از رحمتش نکاهد و ایقان اهلش بر او نیفزاید اگر اسم کریمش اقلّ از سمّ ابره تجلّی فرماید آثار عصیان در امکان نماند و اگر اسم عدلش تجلّی فرماید قامتهای عالم از وزر عصیان خم مشاهده گردد اوست کریمی که از غفلت منع نعمت ننماید و از عاصی روزی بازنگیرد رحمتش چون فرات جاری و کرمش چون کلمۀ امرش نافذ و مسری له الحمد فی کلّ الأحوال و هو الغنیّ المتعال
و بعد دستخطّهای آن حبیب روحانی که بجناب عبد حاضر علیه بهآء اللّه مرقوم داشتند رسید و در ساحت امنع اقدس ابهی بشرف اصغا فائز هذا ما نطق به لسان ربّنا الرّحمن فی ملکوت البیان قوله عزّ اعزازه و عظم مقامه
یا ایّها المسجون فی سبیلی ان استمع ندائی انّه یذکرک فی حین احاطته الأحزان من کلّ الأشطار انّه اخرجکم من السّجن لیعلم الغافلون انّهم غیر معجزی اللّه انّه یبشّرهم فی هذا الحین بعذاب الیم لا تحزن من الّذین کفروا و اعرضوا سوف یرون ما قدّر لهم من لدن مقتدر قدیر لعمر اللّه لا ینفعهم حنینهم و بکائهم سوف یجدون انفسهم فی عذاب اللّه من غیر ناصر و معین انّ الغافلین استنصروا علینا بجنودهم و صفوفهم و سیوفهم و خیولهم و نحن استنصرنا علیهم باللّه القویّ الغالب المقتدر القدیر
قد حضر کتابک و قرأه من کان حاضراً لدی العرش اجبناک بآیات لا تعادلها ما فی العالم یشهد بذلک هذا الکتاب المبین قد ورد علیکم فی سبیلی ما ناح به قلمی و صاح من طاف حول عرشی العظیم طوبی لک و للّذین صبروا و شکروا فی البأسآء و الضّرّآء الا انّهم من المقرّبین عند اللّه ربّ العالمین انّا ذکرناک و الّذین سجنوا من قبل بذکر یجد منه المقرّبون عرف البقآء کذلک قضی الأمر من لدی اللّه العلیم الحکیم خذ کتابی بقوّة من عندی انّه یؤیّدکم و یقرّبکم انّه هو الغفور الرّحیم قد انزلنا الآیات و القوم هم لا یسمعون و اظهرنا البیّنات و النّاس هم لا یشعرون قد نبذوا العلم ورائهم مسرعین الی وهم مبین الّذی اعرض عن اللّه اذ ظهر بالحقّ و اتی بسلطان عظیم قل یا قوم اتّقوا اللّه و لا تجعلوا الوهم لأنفسکم ربّاً من دون اللّه ضعوا ما عندکم خذوا ما امرتم به من لدن علیم خبیر انّا ذکرناک و الّذین ذکرت اسمائهم و کتبنا لکلّ واحد منهم ما یکون معهم فی عوالم ربّهم المشفق الکریم و نوصیهم بحفظ ما فازوا به انّ ربّک هو النّاصح الأمین
یا علیّ قبل اکبر قد رحب المنظر الأکبر بذکر اللّه و ثنائه و تقدیسه و تنزیهه و عظمته و کبریائه و ثنآء اولیائه و اصفیائه و ادلّائه و اودّائه قد سمع المظلوم ندائک و حنینک و ما نطق به لسان فؤادک فی ذکر اللّه موجدک و مؤیّدک و خالقک و رازقک و معینک ذکرتنی اذکرک شکرتنی اشکرک انّ ربّک هو الفیّاض العزیز العظیم طوبی لک و للّذین ما اضعفتهم قوّة الأقویآء قاموا و قالوا اللّه ربّنا و ربّ من فی السّموات و الأرض اولئک عباد وصفهم اللّه فی کتبه من قبل و من بعد و هم عباد اعترف لسان اولیائه بعلوّهم و سموّهم بقوله طوباهم افضل من طوبانا کذلک نطق لسان العظمة فی هذا المقام العزیز المنیع البهآء المشرق من افق سمآء رحمتی علیک و علی الّذین فازوا بحفظ امانات اللّه ربّ ما یری و ما لا یری و ربّ هذا المقام الرّفیع انتهی
اشراقات شموس عنایت حقّ از کلمات درّیّات واضح و مبرهن است قسم بمقصود من فی السّموات و الأرض این کرّه در بارۀ مسجونین نازل شد آنچه که هر ذی وجودی رجای حبس نمود و از حقّ جلّ جلاله در کلّ حین سائل و آمل که از این فیض محروم نمانند انّه هو الفیّاض الکریم للّه الحمد کلّ خسارت بمعتدین راجع و جمیع ربح بمقرّبین یعنی مسجونین این از بدایع فضل پروردگار عالمیانست اگر این عبد در ظاهر لیتنی کنت معکم نگفته ولکن قلب لازال به یا لیتنی ناطق بوده الحمد للّه از جمیع جهات خبر فرح رسید کلّ از ورود در سجن محزون و از خروج از آن مسرور این نعمتی بود بجمیع امزجۀ عوالم معانی و بیان موافق رغماً للّذین کفروا بآیات اللّه مالک هذا الیوم العزیز البدیع تازهتر از کلّ ظهور رأفت و شفقت حضرت سلطان از لسان عظمت در خباء مجد مکرّر این کلمه شنیده شد فرمودند از حضرت سلطان معروف عظیمی ظاهر از حقّ تأیید و توفیق از برایش میطلبیم مشابۀ این کلمۀ علیا مکرّر نطق فرمودهاند له الحمد و المنّة حضرت سلطان را مؤیّد فرمود باین خیر بزرگ از حقّ میطلبیم باب حقیقت را بر وجهشان مفتوح نماید و بانوار آفتاب عدل منوّر فرماید انّه علی کلّ شیء قدیر
اینکه مرقوم داشتند نامههای متعدّده بنام حضرت خادم علیه من کلّ بهآء ابهاه ارسال داشتهاند و جواب نرسیده حال حضرت ایشان چند یومست اوّل طلوع ببستان توجّه مینمایند و بعد از غروب مراجعت گاهی بغرس اشجار و گاهی بقلع مشغولند از ده تا پانزده یوم اذن حاصل نمودهاند ولکن بنظر حقیر نمیآید در جواب آن حضرت اهمال کنند و یا در جواب مطلبی توقّف نمایند این مدّت هر چه از هر جا رسیده عرض نموده و جواب کلّ را فقره بفقره نوشته مع آنکه از جمیع جهات رسائل بمثل امطار وارد بقدر قوّه کوتاهی نشده اگر عنایت حقّ جلّ جلاله شامل نشود کجا میتوان از عهدۀ این شغل عظیم خطیر برآمد با تأییدش جمیع مشکلها آسان و مندون آن هر آسانی مشکل للّه الحمد ذکر آن حبیب روحانی در ساحت امنع اقدس بوده و هست در ایّام سجن اولیا جواب گاهگاهی صادر و نازل و این نظر بحکمت بوده چه که وقتی این کلمۀ علیا از لسان مالک اسماء شنیده شد فرمودند تا در سجن هستند باقلّ واجب باید عمل نمود چه که اولیای الهی محاطند و معتدین بحسب ظاهر محیط حکمت بالغه ارسال الواح را تصدیق نمینماید الّا علی قدر مقدور شاید باین جهت هم جواب بعضی از نامهها تأخیر شده باشد در هر حال آنچه یک بار برسد کافیست چه که در هر بار کتابی ارسال شده و میشود از حقّ میطلبیم آنچه از الواح و صورت آن بر باد رفته جمع شود اهل ظلم غافلند و شئونات ظاهره بقسمی مغرورشان نموده که جز بمشتهیات نفسانیّه توجّه نداشته و ندارند هر عملی را عامل و هر عصیانی را تابع از حقّ جلّ جلاله میطلبیم آنچه را بظلم اخذ نمودهاند یعنی آیات الهی بصاحبانش راجع شود
و اینکه در بارۀ اخوان جناب آقا عبدالعظیم و آقا حیدر علیّ علیهما بهآء اللّه مرقوم داشتید در ساحت امنع اقدس عرض شد هذا ما نزّل لهما من ملکوت حکمة ربّنا العلیم الحکیم قوله عزّ بیانه یا علیّ قبل اکبر عظیم و حیدر در منظر اکبر بذکر مالک قدر فائز لعمری ذکرناهما بما لا یعادله ما یری فی الأرض و ما ستر فیها یشهد بذلک امّ الکتاب فی هذا المقام کبّر علیهما من قبلی و ذکّرهما بلسانی و بشّرهما برحمتی الّتی سبقت الآفاق بگو امروز روزیست بر عظمتش حقّ در جمیع قرون و اعصار شهادت داده صحف و کتب و زبر کلّها بر فضلش ناطق و بر مقامش معترف و مقرّ دنیا را شأنی نبوده و نیست باید در محبّت الهی بمثابۀ نار مشتعل باشند و در معرفتش بمثابۀ نور بازغ و روشن بشأنی که عرف استقامت متضوّع باشد نفس مطمئنّه و روح فارغ از کلمۀ مبارکۀ حقّ جلّ جلاله پرواز مینماید و فوق عالم سیر میکند نه قوّت معتدین او را ضعیف مینماید و نه سطوت ظالمین او را از حقّ بازمیدارد لکلّ نفس ذائقة الموت مردن یک بار است و زندگی ابدی در عقب یا لیت قومی یعلمون از حقّ میطلبیم ایشان را مؤیّد فرماید و موفّق دارد با کمال حکمت مابین عباد مشی نمایند و بذکر و ثنای حقّ مشغول باشند آنچه پاینده است اینست که ذکر شد کان اللّه علی ما اقول شهیدا
جمیع منتسبین را تکبیر برسان و بطراز ذکر الهی مزیّن دار انّه مع کلّ ذاکر و کلّ مقبل و کلّ متوجّه و کلّ متمسّک و کلّ متشبّث و کلّ ناظر الی افقه الأعلی و الذّروة العلیا البهآء الظّاهر من افق سمآء فضلی علیهما و علیهنّ و علی الّذین تمسّکوا بعروتی الوثقی و تشبّثوا بذیلی المنیر انتهی له العنایة و الجود و الکرم و له الفضل و العطآء علی من فی العالم فیالحقیقه جمیع متحیّر چه که آفتاب فضل بشأنی اشراق نموده که قطرهئی از ذکر را یک بحر اجر عطا فرموده و ذرّهئی خیر را مکافات طراز خورشید بخشیده و این مخصوص عموم مشاهده شده و میشود ولکن امثال آن حضرت و بستگان ایشان فائزند بآنچه که ذکر و فکر از احصای آن عاجز و قلم قاصر من یقدر ان یصف من قام علی خدمة من لا وصف له چندی قبل این عبد در حضور قائم و همچنین عبد حاضر علیه من کلّ بهآء ابهاه لسان عظمت خدمات ورقه ضلع آن حضرت و همچنین منتسبین اخری را ذکر میفرمودند این عبد شهادت میدهد که هیچ یک فراموش نشدهاند خدمات کلّ عند مالک ازمّۀ علوم ظاهر و باهر و هویدا طوبی از برای نفسی که بخدمت فائز شد و بذکر حقّ جلّ جلاله مشرّف این ذکر را مقامیست که بوصف درنیاید لعمر مقصودنا و مقصودکم و محبوبنا و محبوبکم انّ البقآء یستحیی ان ینسب الیه فیالحقیقه از برای ذکر حقّ جلّ جلاله مقامیست ادراک بآن نرسد و فهم انسان پینبرد الّا باعانته تبارک و تعالی این عبد خدمت کلّ سلام و تکبیر میرساند از حقّ میطلبد کلّ را فائز فرماید بآنچه لایق ایّام اوست
و آنچه در بارۀ حقوق مرقوم داشتند بعد از عرض در پیشگاه عرش رحمانی این کلمات باهرات از افق سماء الهی اشراق نمود قوله تبارک و تعالی یا علیّ قبل اکبر علیک بهائی الیوم بر هر نفسی ادای حقوق واجب و لازم اخذ آن را امر نمودیم در صورتی که بروح و ریحان واقع شود یعنی عباد رحمن بصرافت طبع و بکمال خوشی و خوشوقتی ادا نمایند اگر مندون این واقع شود اخذش لازم نه در سنین معدودات امنا را از اخذ آن منع نمودیم بعد نظر بمقتضیات حکمت ضرورت اقتضا نمود امر باخذ فرمودیم بشرائط مذکوره طوبی از برای نفسی که فائز شد بادای آن لعمر اللّه نفعش بخود نفوس راجعست لو هم یعرفون باید اخذ شود و بامر الهی صرف گردد جمیع باید بآنچه ذکر شد عمل نمایند من غیر اذن تصرّف در آن جائز نه مقصود از این بیانات آنکه هرج و مرج واقع نشود و امور از قانون الهی تجاوز ننماید ایادی امر باید در اجراء قانون و اصول احکام الهی ساعی و جاهد باشند تا کلّ باوامر اللّه مطّلع و آگاه گردند
و آنچه جناب عظیم علیه بهائی داده بشرف قبول فائز طوبی له ثمّ طوبی له انّا غفرناه و طهّرناه فضلاً من عندنا انّ ربّک هو الفضّال الکریم آنچه در بارۀ آن جناب عمل نموده لدی الوجه مقبول بشّره بهذا الذّکر الحکیم و آنچه رسیده از حقوق محسوب گشته و این خدمت در کتاب از قلم اعلی مذکور و مسطور انتهی امروز روزیست هیچ عملی در او ضایع نشده و نخواهد شد اگر انسان تفکّر نماید در آنچه در شأن عمل جناب عظیم نازل شده بمعرفت یوم و معرفت اولیا و مقام اعمال فائز میگردد آنچه در بارۀ آن حبیب روحانی صرف نمودهاند از حقوق محسوب شده الحمد للّه الّذی ایّده علی ادآء حقوقه و اطاعة امره المبرم فی کتابه المبین
و اینکه در بارۀ اخت علیها بهآء اللّه مرقوم داشتند قد فازت بأمر عظیم الحمد للّه الّذی ایّدها و وفّقها علی امر ذکره الملأ الأعلی و اهل الجنّة العلیا و الّذین طافوا و یطوفون العرش العظیم ذکر اخت در الواح متعدّده نازل خلعت هم مخصوص ایشان ارسال شد امام وجه قدم مذکور بوده و هستند طوبی لها و لامرأة عملت فی سبیل اللّه ما ذکره القلم الأعلی فی مقامه الرّفیع للّه الحمد این کرّه اخوان آن جناب کلّ بعنایات مخصوصه فائز گشتند از حقّ سائل و آمل که کلّ را بر خدمت امرش تأیید فرماید و موفّق دارد
و اینکه در بارۀ لقا مرقوم داشتند بعد از عرض این کلمات عالیات از سماء اراده نازل قوله عزّ اعزازه این ایّام در این ارض امور جدیده احداث شده لذا در اذن توقّف نمودیم و بعد هم بمقتضیات حکمت ربّانیّه عمل میشود جمیع را مجدّداً از قبل مظلوم تکبیر برسان لیقرّبهم الفرح و السّرور الی مقام لا تحزنهم اعمال المعتدین و قباع الظّالمین و نباح الملحدین من کان للّه کان اللّه له این کلمۀ مبارکه نوشته شد تا اولیا بیقین مبین بدانند حقّ با ایشان بوده و هست و اگر در ظاهر لقا از برای بعضی حاصل نشود اجرش در کتاب از قلم وهّاب جاری و نازل این کلمه بشارتیست از برای نفوسی که للّه عمل نموده و مینمایند انتهی
اینکه در بارۀ احبّای ارض طال و الف و شین و دیار اخری علیهم بهآء اللّه و عنایته و رحمته و الطافه مرقوم داشته بودند این تفصیل در ساحت امنع اقدس عرض شد هذا ما نزّل لهم من سمآء العظمة و الاقتدار قوله جلّت عظمته یا حزب اللّه فی الطّآء قد سمعتم النّدآء اذ ارتفع بین الأرض و السّمآء ان استمعوه مرّةً اخری من هذا المقام الأبهی الّذی یطوفه الملأ الأعلی فی الغدوّ و الآصال قد ورد علیکم ما ناح به الرّوح و صاح به القلم الأعلی فی مقام قدّسه اللّه عن الأوصاف یبشّرکم اهل الفردوس و الجنّة العلیا و سکّان القصر فی العشیّ و الاشراق یا علیّ قبل اکبر کبّر من قبلی علی وجوههم و ذکّرهم بما نزّل لهم من ملکوت بیان ربّک المختار قل ایّاکم ان تخوّفکم سطوة الّذین یدخلون بیوتهم فی الأصیل و فی الاشراق تسوقهم ملائکة العذاب الی بئس القرار انتم الّذین سمعتم شماتة الأعدآء و ما ناح به الرّوح و سلطان الرّسل فی اعلی الغرفات قد فزتم فی سبیلی بما انزله مالک الأسمآء من قلمه الأعلی ان افرحوا بذلک یا اولی الألباب کذلک انزلنا لکم الآیات فضلاً من لدنّا لیجذبکم الی مقام لا تحزنکم اشارات الّذین کفروا بربّ الأرباب البهآء علیکم و علی من فاز بهذا الأمر الّذی به نادت الأشیآء الملک للّه الواحد الغفّار انتهی
و هذا ما نزّل من سمآء عنایة ربّنا المتعال لأهل الطّال قوله جلّ جلاله و عزّ بیانه
یا اهل طال علیکم بهآء اللّه الغنیّ المتعال مظلوم عالم در سجن اعظم محض فضل بشما توجّه نموده جمیع امرا و علما و فقها و ادبا طالب این یوم و از حقّ در لیالی و ایّام لقایش را طالب و آمل چون نیّر اعظم از افق سماء ظهور طالع و لائح و مکلّم طور ناطق و ذاکر کلّ محجوب مشاهده گشتند الّا معدودی قلیل لعمر اللّه انّه نطق بکلمة و انصعق من فی السّموات و الأرض الّا عدّة احرف وجه اللّه المهیمن القیّوم للّه الحمد شما باین فیض اعظم و موهبت کبری فائز گشتید حال از حقّ بطلبید تا باستقامت کبری مؤیّد شوید در علمای شیعه و آن حزب تفکّر نمائید کلّ عجّل اللّه میگفتند چون امطار علم و عرفان از سحاب عنایت مالک ظهور نازل کلّ بنقمة اللّه راجع گشتند در اعمال آن فئۀ خبیثه تفکّر نمائید شاید از بعد محفوظ مانید مجدّد بامثال آن اذکار از سبیل مستقیم و راه واضح مبین محروم نمانید البهآء علیکم و الرّحمة لکم و علی من معکم انتهی
هذا ما نزّل لأهل الألف و الشّین
یا حزب اللّه فی الألف و الشّین جناب امین علیه بهائی ذکر شما را از قبل نموده مجدّد جناب علیّ قبل اکبر علیه بهائی الّذی سجن لاسمی از بعد شما را ذکر نموده لذا قلم اعلی بذکر شما مشغول از حقّ میطلبیم کلّ را مؤیّد فرماید بر آنچه در کتاب الهی از قلم ابدی جاری و نازل شده ایّام در مرور است و عنقریب ما فی الدّنیا بفنا راجع و یبقی لکم ما نزّل لکم و یشهد لکم فی کلّ عالم من عوالم ربّکم ان اشکروا اللّه بهذا الفضل العظیم عنایت حقّ شامل بوده و فضلش با شما خواهد بود جهد نمائید تا فائز شوید بعملی که فنا او را اخذ ننماید و بدوام ملک و ملکوت پاینده ماند ذکر کلّ در ساحت اقدس بوده و خواهد بود البهآء علیکم و علی من معکم و یحبّکم
یا محمّد تفکّر نما در آنچه شده تا بر آنچه مشرکین تازه اراده دارند آگاه شوی فرقۀ شیعه که خود را اقدم خلق و اعظم عباد و اهذب نفوس میدانستند لدی الوجه از ادنی النّفوس و اشقی العباد مذکور گاهی بذکر وصیّ مغرور و هنگامی بذکر ولیّ مشغول وقتی به جابلقا و جابلصا و ناحیۀ کذبه متباهی چه مقدار از نفوس که باین اوهامات کشته شدند و سیّد عالم بسیوف کذب آن نفوس شهید شد حال هم جمعی در ارض کاف و راء یافت شدهاند و فرس ظنون را بسرج هوی آراسته و ارادۀ جابلقا و جابلصا نمودهاند اعاذنا اللّه و ایّاکم یا معشر المخلصین باری مجدّد آن کذبها بمیان آمده تا حین عارف نشدهاند که الیوم یوم اللّه است و ذکری دون ذکر او محبوب نه آیا از گفتهای پیش آن حزب غافل چه ثمر بردند که این نفوس مجدّد اراده کردهاند افّ لهم و بما اکتسبت ایادیهم بحقّ جلّ جلاله متمسّک باش و از دونش فارغ و آزاد امروز کتب عالم نجات نمیبخشد الّا بهذا الکتاب المبین اهل آن دیار را از قبل مظلوم تکبیر برسان که شاید از کوثر استقامت بیاشامند و از ما سوی اللّه بگذرند الأمر بیده یفعل ما یشآء و یحکم ما یرید و هو العزیز الحمید انتهی
و اینکه در بارۀ اهل میم مرقوم داشتند و همچنین مسجونین کلّ لدی العرش مذکور و بعنایت حقّ جلّ جلاله فائز جمیع را بشارت دهید و بعنایت الهی مطمئن نمائید
و امّا ما ذکر جنابک فی اهل السّین و الشّین بعد از عرض در منظر اکبر این آیات واضحات از سماء مشیّت مالک قدر نازل قوله عزّ ذکره و عزّت عظمته
انّه ینطق فی هذا الحین بما نطق لسان العظمة قبل خلق السّموات و الأرضین انّه لا اله الّا انا العلیم الحکیم
یا اولیائی فی السّین ان استمعوا ندائی من شطر سجنی ثمّ اذکروا ما ورد علیّ و علی اولیائی من الّذین نبذوا الحقّ ورائهم مقبلین الی کلّ مشرک مریب قد منع العلمآء اهل الانشآء عن التّقرّب الی اللّه مالک الأسمآء اذ اتی من السّمآء بسلطان عظیم کذلک سوّلت لهم انفسهم الا انّهم من الأخسرین فی کتاب اللّه ربّ العالمین قد ماج البحر الأعظم و انار افق البیان بشمس عنایة ربّکم المقتدر القدیر انّا نوصیکم بما یرتفع به الأمر و بالأمانة الّتی ذکرناها من قبل امراً من لدنّا و انا الآمر العلیم قولوا یا قوم خافوا اللّه و لا تجحدوا الحقّ بما عندکم لعمر اللّه لا ینفعکم کتب العالم و لا صحف الأمم اتّقوا اللّه یا ملأ الأرض و لا تکونوا من الغافلین قد ظهر من کان مکنوناً فی حضرة العلم و مسطوراً فی کتب اللّه العزیز الحمید قد ارتفع النّعاق و ظهر ما اخبرناکم به من قبل انّه هو الحقّ علّام الغیوب سوف یأتیکم ناعق بکتاب الفجّار لیمنعکم عن صراطی المستقیم مرّةً یری بخضوع و اخری بمکر کبیر کلّ را از قبل وصیّت نمودیم و بناعق اخبار فرمودیم طوبی از برای نفسی که ناعقین از او عرف استقامت کبری بیابند بشأنی که فرائص شرک مرتعد شود و افئدۀ منافقین مضطرب هر نفسی الیوم غیر ذکر الهی بذکری ناطق شد او لدی اللّه مردود بوده و هست بعد از زحمتهای زیاد و حمل شدائد و نفی دیار بدیار فیالجمله آفتاب ظهور اشراق نمود و تجلّیاتش احاطه فرمود جمعی از خلف ستر و حجاب بیرون آمده و باضلال اولیای حقّ کمر را محکم نمودند هر نفسی در ثمرۀ اعمال فرقۀ فرقان تفکّر نماید و همچنین در روایات کذبهئی که ناس بیچاره را بآن روایات از صراط مستقیم منع نمودهاند بهیچ وجه بآن نفوس تقرّب نمیجوید و هذیانات آن گروه را قابل اصغا نمیداند نسأل اللّه بأن یوفّقکم و یقرّبکم و یرزقکم خیر الآخرة و الأولی انّه علی ما یشآء قدیر یا اهل السّین قدر ذکر الهی را بدانید و بر لوح قلب بقلم استقامت ثبت نمائید تا از نظر نرود و سارقین و خائنین بآن راه نیابند انتهی
ما نزّل لأولیآء اللّه فی الشّین
یا اهل الشّین محبوب عالم شما را تأیید فرمود بر توجّه و اقبال و فائز نمود شما را بر عرفان امری که انبیا و مرسلین عرفان و لقایش را سائل و آمل بودند این فضل عظیمست و این مقام کبیر در حفظش جهد بلیغ لازم این روزیست که خلیل را بآن بشارت دادیم و کلیم را آگاه نمودیم و اشعیا و یوحنّا و مسیح را بآن راه نمودیم و خاتم انبیا کلّ را بر عظمت آن اخبار فرموده اگر وصفش را از کتب الهی اخذ نمایند کلمهئی باقی نمیماند لکن عارفین بر این مقام مطّلع و آگاهند از اوّل امر تا حین جمیع بلایای ارض را لوجه اللّه قبول نمودیم در لیالی و ایّام قلم اعلی متحرّک و فرات رحمت از یمین عرش جاری چون عالم باین طراز بدیع مزیّن و جدید شد منافقین بکمال خدعه و مکر در اضلال نفوس ساعی و جاهد وصیّت قلم اعلی اولیای خود را آنکه بافق اعلی وحده ناظر باشند و گوش را از حکایات قبل و بعد مقدّس دارند تا باصغاء حقیقی فائز شوند نسأل اللّه ربّ العرش و الثّری بأن یوفّقکم و یقرّبکم و یرزقکم کوثر الاستقامة انّه علی کلّ شیء قدیر و بالاجابة جدیر انتهی این فانی از حقّ باقی سائل و آمل که اهل آن دیار را از رحیق مختوم و عنایت حضرت قیّوم محروم نفرماید و ایشان را مؤیّد فرماید بر استقامت کبری تا جمیع خائنین و ماکرین و ناعقین خود را از منع عاجز مشاهده نمایند انّ ربّنا الرّحمن لهو القویّ القادر العلیم الحکیم و خدمت کلّ ذکر تکبیر و سلام منوط بجناب عالیست
ذکر امةاللّه مریم در ساحت امنع اقدس معروض هذا ما نزّل لها من سمآء عنایة ربّها الغفور
یا علیّ قبل اکبر انّا نذکر فی هذا المقام من سمّی بیحیی و نبشّره بعنایات ربّه الغفور الرّحیم انّا ذکرنا الّذین اقبلوا الی الأفق الأعلی و شربوا رحیق الوحی من ید عطآء ربّهم الکریم یا یحیی طوبی لک اخذت الکتاب بقوّة من عند ربّک و نوصیک فی هذا الحین بحفظ هذا المقام العظیم و نذکر امتی الّتی زیّنّاها بطراز حبّی و سقیناها کوثر ذکری الجمیل انّها ذکرت ربّها حین الصّعود و ذکرناها فضلاً من عندنا و ادخلناها فی ظلّ سدرتی الّتی تنطق اوراقها انّه لا اله الّا انا الفرد الخبیر انّا غفرناها رحمة من لدنّا و انا الغافر الحکیم انتهی
اینکه مرقوم داشتند اگر اذن حاصل شود بارض میم مخصوص تسلّی اولیای آن ارض توجّه نمایند عرض شد قوله تبارک و تعالی یا علیّ قبل اکبر این فقره بسیار محبوبست لازمست نفسی باین خدمت عظیم قیام نماید و مظلومان وادی ظلم را بنور عدل منوّر سازد تسلّی بدهد و بحر رحمتی که در قمیص لفظ نیاید از قبل حقّ بر آن مظلومان نثار نماید یا علیّ کلّ بعنایت حقّ فائز شدند و کلمۀ عفو از برای کلّ نازل بعضی را خوف اخذ نمود و سطوت ظلم مضطرب ساخت بلا عظیم بود و نار ظلم مشتعل و قلوب معتدین قاسی عمل نمودند آنچه را که قلم از ذکرش حیا مینماید ولکن عمر دنیا کوتاهست محزون نباشند چه که آنچه واقع شده للّه بوده و فی سبیل اللّه وارد گشته این عذاب در کام عشّاق عذب بوده و هست لکن توجّه آن جناب باید در آن ارض مشورت نمایند و بآن عامل شوند بسیار حکمت باید لئلّا یحدث ما حدث من قبل باید بکمال حکمت حرکت نمود ناس جاهل مترصّد ضوضا بوده و هستند ولکنّ اللّه یحفظ عباده انّه علی کلّ شیء قدیر بعد از مشورت اگر عازم شدند آن وجه را هم خرج سبیل نمایند کذلک امرناک انّ ربّک هو الآمر العلیم الحکیم انتهی
لوحی از قبل مخصوص آن حضرت نازل و ارسال شد و همچنین لوح امنع اقدس دیگر نازل و در ارسال آن تأخیر رفت حال حسب الأمر آن هم ارسال شد انشآءاللّه از بحر معانی مستورۀ در آیات منزله و الواح مبارکه بنوشند و بنوشانند هنیئاً لجنابک و لمن شرب من یدک کأس عطآء ربّنا و ربّک و دو لوح مذکور در ایّامی که در حبس تشریف داشتند از سماء عنایت نازل فیالحقیقه فضل و عطا را احدی قادر بر احصا نه له الحمد فی کلّ الأحوال حضرت غصن اعظم و همچنین حضرت غصن اکبر روحی لهما الفدآء تکبیر میرسانند و اظهار عنایت از قبل و بعد از ایشان ظاهر با حزن شریک بودند و با سرور شریک جمیع اهل سرادق عظمت و عصمت بآن حضرت و ورقه ضلع و اخت و منتسبین آن جناب از رجال و اماء تکبیر میرسانند و اظهار محبّت میفرمایند فیالحقیقه این حبس جدید غیر حبسهای قبل واقع شد چه که مطلع حزن اکبر و همچنین فرح اکبر بود للّه الحمد و المنّة علی کلّ ما یفعل یضع و یرفع و هو المقتدر القدیر تعالی الّذی کان محموداً فی فعله و مطاعاً فی امره و هو العزیز الحکیم السّلام و التّکبیر و البهآء و الذّکر و الثّنآء علیکم و علی من معکم و علی من شرب رحیق الوحی منقطعاً عن الّذین کفروا و غفلوا و اشرکوا و اعرضوا عن اللّه المقتدر العلیم الخبیر
حسب الأمر بابن جناب اصدق المقدّس تکبیر برسان تأخیر جواب عرایض او سبب انقلاب این ارض بوده از حین انقلاب ارض طاء تا حین در این ارض گفتگو بمیان آمده از هر چیزی تفحّص مینمایند و همچنین جواب عرایض جناب میرزا اسداللّه علیه بهآء اللّه انشآءاللّه در این ایّام میرسد و اهل جناب حرف عین و همچنین اصحاب آن ارض را از قبل مظلوم مجدّد تکبیر میرسانی و بعنایات حقّ جلّ جلاله بشارت میدهی بگو حقّیّت شما بمثل آفتاب واضح و هویدا شد چه که تا الیوم یعنی از اوّل ابداع تا حین بر اهل حقّ وارد شده آنچه بر شما وارد شد آنها گواه شما هستند و شما گواه آنها و حقّ گواه هر دو یا علیّ قبل اکبر علیک بهائی و عنایتی باید کلّ بحکمت عمل نمایند و بآن متمسّک باشند معنی حکمت را القا نما تا کلّ به ما امروا به من عند اللّه عامل شوند اینست خیر عظیم البهآء و التّکبیر علیهم و علی عباد اللّه الرّاسخین
این سند از کتابخانهٔ مراجع بهائی دانلود شده است. شما مجاز هستید از متن آن با توجّه به مقرّرات مندرج در سایت www.bahai.org/fa/legal استفاده نمائید.
آخرین ویراستاری: ۲۶ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱:۰۰ بعد از ظهر