محبوب روحانی حضرت ورقا علیه بهآء اللّه الأبهی ملاحظه فرمایند

۱۵۲١

بسم ربّنا الأقدس الأعظم العلیّ الأبهی

شهد الخادم بما شهد اللّه و اعترف بما اعترف به القلم الأعلی قبل خلق الأشیآء انّه لا اله الّا هو قد ظهر و اظهر ما کان مکنوناً فی علمه و مسطوراً فی کتابه و مرموزاً فی لوحه و مخزوناً فی خزینة عصمته علی شأن ما منعته شئونات البشر و همزات الّذین کفروا بمالک القدر قد قام بقیام تزعزعت منه ارکان الأمرآء و بنیان العلمآء و نادی بأعلی النّدآء بین الأرض و السّمآء انّه لا اله الّا هو العلیم الّذی باشارة من اصبعه ماج بحر العلم فی الامکان و مرّت نسمة الرّحمن علی البلدان طوبی لمن سمع و سرع و ویل لکلّ قاعد مرتاب و نعیماً لمن سمع و اجاب و ویل لکلّ مشرک کفّار و اصلّی و اسلّم و اکبّر علی اولیائه و اصفیائه الّذین ما منعتهم سیوف الأعدآء عن مالک الوری و ما خوّفتهم جنود الظّلم فی ایّام ربّهم مولی الأسمآء اولئک عباد نطق کلّ کتاب بذکرهم و کلّ صحیفة بعزّهم و علوّهم و کلّ لوح بفضلهم و سموّهم

سبحانک یا من باسمک تنوّر العالم و بذکرک فاح عرف البیان بین الأمم اسألک باسمک الّذی جعلته قاصم شوکة المعتدین و ملجأ الموحّدین و مأمن الخائفین بأن تحفظ اولیائک من اشقیآء عبادک و تنصرهم بنصرة ترتفع فی کلّ مدینة رایات اسمک و اعلام ذکرک ای ربّ تری و تعلم ما ورد علی الّذین ما اخذتهم الغفلة فی سبیلک و ما رأتهم عین النّوم مستریحاً علی الفراش فی حبّک داروا البلاد لاعلآء کلمتک و زاروا العباد لالقآء امرک الی ان طردوا و اخذوا و حبسوا لاسمک الّذی به جری فرات الحیوان و سرت نسمات الوحی علی من فی الامکان ای ربّ انت الّذی شهد بعظمتک الممکنات و بقدرتک السن الکائنات زیّن اولیائک یا اله الأسمآء و فاطر السّمآء بما یقرّبهم الیک فیکلّ الأحوال و یرزقهم کأس رضائک فی کلّ الأحیان انّک انت مالک الامکان و المهیمن علی الأکوان

یا محبوب فؤادی لعمر اللّه قد سرّنی ذکرکم و ثنائکم و ما جری من قلمکم و ما تفوّه به شفتاکم مرّة بعد مرّة کم من یوم قام الخادم و کان محاطاً بالأحزان بما ورد علی حضرتک و اولیآء الرّحمن و بلغ الیه ما ارسلتموه الّذی وجد منه کلّ ذی شمّ عرف خلوصکم و استقامتکم و عرف نصرتکم و وفائکم فی ایّام فیها نبذ العباد الوفآء ورائهم و نقضوا میثاق اللّه بما اتّبعوا اهوائهم فلمّا قرأت و عرفت اخذنی سکر کأس حبّکم علی شأن فرّت به الأحزان اذاً قصدت المقام الأعلی و سمآء السّموات العالیات الی ان حضرت و عرضت تلقآء الوجه فلمّا تمّ توجّه الی الخادم وجه القدم و قال جلّت عظمته و عزّ بیانه

انا الشّاهد العلیم

هذا یوم فیه ینادی ملکوت البیان فی قطب الامکان طوبی لمن نصر امر اللّه و قام علی خدمة امره و شرب کأس الضّرّآء فی سبیله و قدح البأسآء فی حبّه و سجن بما دعا النّاس الیه و یسمع من امواج بحر المعانی نعیماً لمن تضوّع منه عرف الوفآء فی ناسوت الانشآء و فاز بالاستقامة الکبری علی امر به زلّت ارجل ملکوت الأسمآء الّا من شآء اللّه ربّ العالمین یا ورقآء علیک بهائی و عنایتی قد حضر العبد الحاضر بکتابک و ما ارسلته الیه من قبل و من بعد انّا وجدنا من کلّ کتاب و من کلّ کلمة و من کلّ حرف عرف محبّتک و استقامتک و خلوصک و وفائک و عهدک فی امر اللّه العلیم الحکیم نشهد انّک شمّرت الذّیل لخدمة اللّه و نطقت بثنائه و بلّغت امره و خرقت باسمه حجبات الّذین منعوا عن مالک القدر بالحجاب الأکبر الّذی سمّی بالعالم نسأل اللّه بأن ینصرک و یعینک و یحفظک انّه علی کلّشیء قدیر انّا ذکرناک فی کلّ یوم و فی کلّ لیل و ذکرنا ما ورد علیک فی هذا الأمر الّذی اذ ظهر نادت الأشیآء الملک للّه العلیم الخبیر طوبی لمن اقبل الیک و احبّک و سمع ذکرک فی هذا الأمر البدیع قل یا ملأ البیان و یا اهل الامکان ایّاکم ان تنکروا ما عبدتموه فی القرون و الأعصار و فی اللّیالی و الأیّام ان انصفوا باللّه ثمّ انظروا هذا البنآء الأعظم و استمعوا ما یذکّرکم به هذا النّبأ العظیم قل انّه هو الّذی بشّر به التّوراة و اخبر به الرّوح و نزّل ذکره فی الفرقان من لدن منزل قدیم اتّقوا اللّه و لا تکفروا بآیات ربّکم الرّحمن و لا تعترضوا علیه انّه یدعوکم الی الأفق الأعلی یشهد بذلک کلّ عارف بصیر

انّا نذکر فی هذا اللّیل اولیائی هناک و نبشّرهم بعنایتی و رحمتی و فضلی الّذی سبق من فی السّموات و الأرضین

و نذکر العین و البآء الّذی یشهد له اللّه باقباله و توجّهه و ذکره و ثنائه و انفاقه فی هذا السّبیل المستقیم ذکّره و بشّره لعمری انّه فاز بذکر لا تعادله الأذکار و بکلمة لا ینقطع عرفه بدوام اسمآء ربّک السّامع المجیب انّا سمعنا ما ذکرته فی حقّه و ذکره الأمین من قبل و ما عمل فی سبیل اللّه العلیّ العظیم کبّر من قبلی علیه و علی وجوه اولیائی و بشّرهم بعنایتی و ذکّرهم بما انزلناه لک فی هذا اللّوح المبین لعلّ یأخذهم جذب بیان الرّحمن علی شأن لا تضعفهم قوّة الأقویآء و لا تخوّفهم جنود الظّالمین سوف یأخذهم اللّه کما اخذ قوماً قبلهم انّه هو المقتدر القدیر البهآء المشرق من افق سمآء رحمتی علیک و علیهم و علی کلّ ثابت مستقیم انتهی این لآلی بحر بیان را ذیلی اوسع از ارض و سماء باید تا جمع نماید اللّه اکبر من یقدر ان یحصیها و من یستطیع ان یسبح فی غمرات هذا البحر الأعظم بحر چه لآلی چه این الفاظی است که خادم تفوّه نموده و مینماید فی‌الحقیقه باید بدوام ملک و ملکوت باستغفار پردازد از آنچه گفته و میگوید لکن حمد مقصود عالم و مالک امم را که اشراقات انوار آفتاب عنایتش نسبت بآنمحبوب روحانی واضح و لائح و مشهود است امید چنانکه افئده و قلوب را باسم مالک وجود بحکمت و بیان مشتعل نمایند اشتعالیکه من علی الأرض خود را از اطفاء آن عاجز مشاهده کنند آیا چه شده و چه سکری عالم را اخذ نموده بلی سکر نفس و هوی آذان را از استماع منع نموده و ابصار را از مشاهده مع‌ذلک این خادم بحبل کرم متمسّک و بذیل عنایت متشبّث و مسئلت مینماید عباد خود را از امواج بحر معانی محروم نفرماید انّه علی کلّشیء قدیر

چندی قبل نامه‌های مخدوم مکرّم جناب امین حاجی میرزا ابوالحسن علیه بهآء اللّه رسید و در دو نامه ذکر آنحضرت و جناب حبیب روحانی ع‌ب علیه بهآء اللّه را بتفصیل نموده بودند و بسیار مسرور و راضی بودند از حقّ جلّ جلاله سائل و آمل که ایشانرا مؤیّد فرماید بر آنچه سزاوار است و عطا فرماید آنچه را که لایق کرم و رحمت اوست

و اینکه مرقوم داشته بودند در بارۀ اسبابیکه سبب ترویج امر و نشر آیات و احکام الهی شود اینفقره تلقاء وجه عرض شد هذا ما نطق به لسان العظمة قوله تبارک و تعالی امروز بر هر نفسی خدمت امر اللّه لازم امورات ارض را حقّ جلّ جلاله باسباب معلّق فرموده حقوق الهی را هر نفسی باید ادا نماید و ثلث حقوق ارض طاء و اطراف آن باید بمصالح تبلیغ و انتشار امر و اثبات آن صرف شود و باید جمیع بکمال اتّحاد در نصرت امر مشغول باشند و بقدر مقدور در اعلاء کلمه جهد نمایند حقّ جدال و نزاع را منع فرموده اینست فضل اعظم و عنایت کبری انتهی در جمیع اعصار نفوس مطمئنّۀ مستقیمه حسب الأمر بجان و مال نصرت امر مینمودند حال بمال وحده معلّق است از حقّ خادم سائل و آمل است که کل را موفّق دارد بر آنچه که مصلحت امر است انّه هو المؤیّد الکریم

اشیائیکه ارسال شده بود رسید ولکن هنگامیکه عکسین بحضور مبارک فائز ملاحظه فرمودند و بعد متبسّماً باینکلمۀ علیا ناطق یا عبد حاضر در این حین بشرف حضور فائزند و اجر لقا از قلم اراده ثبت شد هنیئاً لهما و مریئاً لهما انتهی گز هم رسید و بحضور فائز و هر نفسی بین یدی حاضر چه در آنحین و چه بعد باو عنایت شد نحمد اللّه علی ذلک

وقتی از اوقات اینعبد با عریضۀ حبیب روحانی جناب ع‌ب علیه بهآء اللّه و عنایته بحضور فائز و بعد از اذن عرض شد هذا ما نطق به لسان العظمة فی الجواب قوله جلّ جلاله

هو القریب المجیب

قد سمع المظلوم ندائک و اجابک بما فاحت به رائحة عنایة ربّک المشفق الکریم هذا یوم فیه ینادی امّ الکتاب و یقول طوبی لنفس فازت بما کان مکنوناً فی العلم و مذکوراً فی کتب اللّه ربّ العالمین و امّ البیان ینادی و یقول یا ملأ الأرض تاللّه قد خرقت الأحجاب و اتی المقصود و ینطق ظاهراً امام العالم قد اتی الوعد و هذا هو الموعود الّذی ینطق انّه لا اله الّا انا الفرد الخبیر و امّ الألواح یصیح و یقول قد فتح باب اللّقآء علی من فی الأرض و السّمآء طوبی لمن تقرّب و فاز انّه من المقرّبین فی کتاب مبین و الصّحیفة الحمرآء بین ملأ الانشآء تنادی و تقول طوبی لمن فاز بأیّام اللّه و عمل بما کان مذکوراً فی کتابه العزیز یا ایّها المتوجّه الی الوجه ان افرح بذکری ایّاک انّا قبلنا ما عملته فی سبیله و انزلنا لک من قبل و فی هذا الحین ما لا تعادله الأشیآء انّ ربّک لهو الذّاکر العلیم نشهد انّک سمعت ندآء الرّحمن و اقبلت الیه و تمسّکت بحبله المتین کم من عبد سمع و سرع ثمّ اعرض عن اللّه و کم من عبد فاز بالاستقامة الکبری علی شأن بقیامه ارتعدت فرائص المشرکین ان اقرء ما انزلناه لک بربوات اهل ملکوتی کذلک یأمرک من عنده کتاب مبین انّا نوصیک بالحکمه لئلّا یرتفع ضوضآء کلّ فاجر بعید ان احمد اللّه بما فاز عملک بالقبول و ندائک بالاصغآء و کتابک بالحضور فی سجنی العظیم البهآء المشرق من افق سمآء فضلی علیک و علی من معک من اهلک و علی الّذین شهدوا بما شهد اللّه انّه لا اله الّا انا الفرد الواحد العلیم الحکیم انتهی لسان عظمت در بارۀ ایشان نطق فرمود بآنچه که فنا او را اخذ ننماید و در هر یوم ثمراتش ظاهر و هویدا شود این سنه کل را امر بستر فرمودند لئلّا یرتفع الضّوضآء بین الوری اینعبد فانی خدمت ایشان تکبیر و سلام میرساند و عرض مینماید هنیئاً له چه که بعنایات مخصوصۀ حقّ جلّ جلاله فائز شدند آنچه نازل شهادت میدهد بر آنچه عرض شد و یک لوح امنع اقدس هم علیحده ارسال گشت انشآءاللّه بآن فائز شوند و از بحور عنایتش قسمت برند سبحان‌اللّه این خادم متحیّر است این ناس غافل بچه دل بسته‌اند و بچه مشغولند آیا فنای عالم را منکرند و یا از تغییر و اختلاف بیخبر بجای یقین ظنون اخذ نموده‌اند و مقام ایقان اوهام عنقریب کل بعدم راجع و یبقی للمقرّبین ما انزله اللّه فی الکتاب حسب الأمر باید بحکمت ناظر باشند و بآن عامل چه که از قلم اعلی در الواح عدیده اینفقره نازل عمل بآن بر کل فرض است انّه یحفظ من یشآء و ینصر من یرید و هو العزیز الحمید این بسی واضح و مبرهنست که حافظ حقّ جلّ جلاله است ولکن عمل بآنچه هم که امر فرموده لازم و واجب چه که ناس کل در یکمقام مشاهده نمیشوند لذا باید اولیا مراعات نمایند و ایشانرا متذکّر دارند

اینکه مرقوم داشتند چند نفسی از ارض س و ی بجهت زراعت بمصلحت حبیب مکرّم جناب امین علیه بهآء اللّه باین ارض متوجّهند اینفقره را جناب امین عرض نمودند فرمودند امر سجن معلوم نیست چه که از قبل و بعد اضطراب سرّی آن ذکر شده لذا در همان ارض ساکن باشند اقرب بتقوی است انتهی امروز زراعت اوّلیّۀ کلّیّۀ الهیّه القاء کلمۀ مبارکه بوده و هست از حقّ میطلبیم ایشان و سایرین را مؤیّد فرماید بر خدمت امر

اینکه ذکر محبوبی جناب حاجی میرزا حیدر علی و محبوبی جناب ابن اصدق و محبوبی جناب آقا میرزا اسداللّه علیهم بهآء اللّه را فرمودند این ایّام نامه‌های ایشان باسم این خادم فانی رسید للّه الحمد هر حرفی از آن ناطق بود بثنای حقّ و گواهی میداد باقبال و توجّه و خضوع و خشوع ایشان للّه ربّنا و ربّ من فی السّموات و الأرضین از حضرت اسم اللّه جمال علیه منکلّ بهآء ابهاه هم دستخطّ رسید و ذکر آنمحبوب فؤاد را فرموده بودند مقصودشان آنکه آنمحبوب بآنجهات توجّه نمایند بعد از عرض در ساحت اقدس فرمودند بسیار خوبست ولکن باید مقتضیات حکمت ملاحظه شود چه که بعد از مقدّمۀ ارض طاء در هر ارضی فی‌الجمله حرکتی ظاهر و فرمودند از حقّ میطلبیم اسم جمال را مؤیّد فرماید بر حکمت انتهی

در بارۀ حبیب فؤاد جناب الف و حاء علیه بهآء اللّه الأبهی و بستگان و دوستان آن ارض علیهم بهآء اللّه مرقوم داشتند مراتب در ساحت امنع اقدس اعلی عرض شد هذا ما نزّل لهم من لدی اللّه ربّ العالمین قوله جلّ جلاله و عزّ بیانه

هو اللّه تعالی شأنه العزّة و العظمة و البیان

یا اهل المیم یذکرکم مولیکم القدیم بما یقرّبکم الیه انّه لهو الفرد الواحد العلیم الخبیر فی اللّیالی ذکرکم القلم الأعلی و فی الأیّام یتحرّک علی اسمائکم انّ ربّکم الرّحمن لهو المشفق الکریم قد جری فیکلّ الأحیان من قلم الرّحمن فرات الحکمة و البیان طوبی للشّاربین یا اولیائی هناک ان استمعوا ندآء المظلوم اذ احاطته الأحزان من الّذین کفروا بیوم الدّین لعمر اللّه اگر باصغاء حقیقی فائز شوید یعنی ندای حقّ را بسمع حقیقت بشنوید مشتعل گردید بشأنیکه اهل عالم قادر بر اطفاء آن نباشند امروز آفتاب ندا مینماید و امواج بحر ناس را بافق اعلی دعوت میکند حفیف سدره از جهتی مرتفع و کوثر بیان رحمن از جهت اخری گمگشته نفوسیکه از بحر آگاهی نیاشامیدند و از اصغاء ندای الهی محرومند باستقامت تمام بر امر مالک انام قیام نمائید بشأنیکه معتدین و ملحدین و خادعین شما را از افق اعلی منع ننمایند امروز سموات ظهور بانجم بیان مزیّن و افق عالم باشراقات انوار وجه منوّر جهد نمائید تا فائز شوید بآنچه که سزاوار ایّام اللّه است حضرت کلیم کل را باین یوم بشارت داده و حضرت روح وعده فرموده خاتم انبیا روح ما سواه فداه در حصن متین فرقان ببشارت یوم یقوم النّاس لربّ العالمین مأمور قدر وقت را بدانید لعمر اللّه از اکسیر احمر مرغوبتر و محبوبتر است چه که اکسیر از قرار مذکور لونی را بلونی و یا جسدی را بجسد دیگر تبدیل نماید ولکن این وقت و این حین که در فرقان بساعت تعبیر شده و بقیامت مذکور عالم را جان بخشد و روح حیوان عطا نماید یا حزب اللّه بما ینبغی قیام نمائید و بآنچه لایق است عامل شوید از سطوت امرا و قوّت اقویا و شوکة علما محزون مباشید قسم بآفتاب افق بیان که در این حین ناطق است عنقریب کل بذلّت و حسرت تمام بمقامیکه از نتیجۀ اعمالشان معیّن شده راجع گردند للّه الحمد شما فائز شدید بآنچه که کل از او محجوبند نوشیدید آنچه را که جمیع از آن محروم مشاهده میشوند الّا من شآء اللّه بعضد یقین کتاب مبین را اخذ نمائید هذا ما ینفعکم فیکلّ عالم من عوالم ربّکم العلیم الحکیم انّا سترنا ذکر من احبّنی و فاز بألواحی حکمةً من عندنا و ستراً من لدنّا و انا السّاتر الحکیم

یا اهل السّین و الیآء یذکرکم المظلوم من شطر السّجن و یبشّرکم بعنایة اللّه ربّ العالمین قد حضر لدی المظلوم کتاب من الّذی قام علی خدمة امری و طاف حولی و طار فی هوائی و کان فیه ذکرکم ذکرناکم بهذا الذّکر البدیع ایّاکم ان یمنعکم شیء من الأشیآء عن اللّه مالک الأسمآء ان احمدوا اللّه بما خلقکم و رزقکم و ایّدکم علی اصغآء ندائه الأحلی اذ ارتفع بین الأرض و السّمآء انّ ربّکم الرّحمن لهو الغفور الرّحیم لا تحزنوا من شبهات اهل البیان و اشارات علمآء الأرض الّذین نقضوا میثاق اللّه ربّ العرش العظیم طوبی از برای نفوسیکه الیوم بکلّهم بذکر و ثنا قیام نمایند ولکن بحکمت باید رفتار نمود چه که ناس غافل جاهل بمظاهر ظنون و اوهام متمسّکند از رحیق مختوم بیخبر و از کوثر بیان بی‌بهره مشاهده میشوند اولیای آن ارض باید با کمال اتّحاد و اتّفاق بذکر و ثنای حقّ مشغول گردند و بجنود اخلاق خلّاق را نصرت نمایند لعمر اللّه اگر آگاه شوید بآنچه از قلم اعلی مقدّر گشته جمیع به لک الحمد یا اله العالمین ناطق گردید و از آنچه وارد شده و یا بشود محزون نشوید الأمر بیده یفعل ما یشآء و یحکم ما یرید و هو المقتدر القدیر البهآء علیکم و علی من معکم و علی الّذین آمنوا باللّه العزیز الحمید انتهی

یکفقره فی‌الحقیقه سبب و علّت اسف کبیر شده و آن اینکه در هر محل که یکنفر از اصحاب گرفته شد اوّل کتب و الواح بدست آمد و بعد صاحب بیت سبحان‌اللّه آیا الواح و کتب محلّش امام بیوت احبّاست و یا بر محلهائیکه مقابل وجوه و عیون واقع است در مقدّمۀ ارض طاء کتب و الواح بسیار بدست ظالمین افتاد صدهزار افسوس چه که آنها حفظ نمینمایند و شاید که کل را محو میکنند حزب اللّه باید در حفظ آیات الهی کمال جهد را مبذول دارند تا از عیون خائنه و ایادی سارقه محفوظ ماند اینعبد ببعضی از دوستان اظهار نموده انشآءاللّه مؤیّد شوند از جمله نوشتجات محبوبی جناب علی قبل اکبر علیه بهآء اللّه الأبهی جمیع در دست اعدا افتاد باری اکثری را مع نوشتجات بباب حکومت بردند از حقّ جلّ جلاله سائل و آمل که آنچه در دست ظالمین افتاده حفظ فرماید انّه هو الحافظ الحکیم

ذکر جناب حاجی محمّد طاهر علیه بهآء اللّه را مرقوم داشتند اینفقره در ساحت امنع اقدس عرض شد هذا ما نزّل له مرّة اخری من لدی اللّه مالک الوری قوله عزّ بیانه و جلّ برهانه

هو المشفق الکریم

یا محمّد قبل طاهر یذکرک المظلوم اذ احاطته الأحزان من مطالع الظّنون و الأوهام الّذین یدّعون العلم من دون بیّنة و برهان هم الّذین کانوا ان یرتقوا علی المنابر لذکر اللّه مالک الایجاد فلمّا انتهت الأذکار بذکر الحجّة قاموا و قالوا عجّل اللّه فرجه و لمّا خرقت الأحجاب و انشقّ الغمام قاموا علی الاعراض الی ان افتوا علیه بظلم ناحت به الأشجار فی الجبال قد افتوا علی الّذی ذکروه فی اللّیالی و الأیّام تاللّه بظلمهم بکت عیون الفردوس الأعلی و الجنّة العلیا یشهد بذلک من عنده امّ الکتاب طوبی لک بما نبذتهم ورائک و اقبلت الی اللّه بالرّوح و الرّیحان قد سمعنا ندائک و ما انشأته فی ذکر هذا المظلوم الّذی طرد و نفی الی البلاد لعمر اللّه ندعو من علی الأرض کما دعوناهم من قبل و نذکر ما ذکرناه امام الوجوه لا تمنعنا قوّة الأقویآء و لا ضوضآء العلمآء و لا زماجیر الرّجال لا تضعفنا جنود العالم یشهد بذلک مالک القدم الّذی ینطق انّه لا اله الّا انا العزیز الوهّاب انّا نسأل اللّه بأن یؤیّدک علی حفظ ما قدّر لک انّه لهو المؤیّد الفضّال طوبی للسان نطق بذکری و لوجه توجّه الی وجهی و لأذن فازت باصغآء ندائی و لید تمسّکت بحبل اللّه ربّ الأرباب البهآء اللّائح من افق اللّوح علیک و علی الّذین نبذوا ما عند النّاس مقبلین الی اللّه العزیز الوهّاب انتهی للّه الحمد و المنّة فائز شدند بآنچه که مثل و شبه نداشته و ندارد عنایت حقّ جلّ جلاله از نفحات آیاتش واضح و مبرهنست انشآءاللّه موفّق شوند بر ذکر و ثنا و استقامت کبری در جمیع احوال این خادم خدمت ایشان اظهار فنا و نیستی و ذکر و تکبیر مینماید و میرساند

اینکه در بارۀ حجاب مرقوم داشتید اگرچه بعضی از احکام از قلم اعلی جاری ولکن امر بستر شده و از کل مستور است ولکن نظر بحکمت آنچه مشاهده شد در اکثر امور حکم قبل جاری تا فصل اکبر واقع نشود و سبب بعد و اجتناب ناس نگردد شاید باصغاء کلمه فائز شوند و به ما اراده اللّه عامل گردند

در بارۀ اکسیر مرقوم فرموده بودند مکرّر اینکلمۀ علیا از لسان مالک اسماء شنیده شد قوله جلّ بیانه و عزّ برهانه یا عبد حاضر آنچه در بارۀ اکسیر از سماء مشیّت الهی نازل نظر بسؤال عباد بوده مکرّر سؤال نموده‌اند تا آنکه نازل شد آنچه نازل شد والّا قلم اعلی تعرّض نمینمود و اقبال بذکر این امور نداشته و ندارد انبیا ذکر فرموده‌اند و همچنین حکما در وجود و عدم این صنع گفتگوهای لاتحصی بمیان آمده بعضی گفته‌اند اجساد غیرذهب بواسطۀ امراض از بلوغ باینمقام ممنوعند و قوّت و اعتدال اکسیر رفع مینماید و بلون و کینونت اصلی ظاهر میشوند و برخی اینفقره را محال دانسته‌اند چنانچه گفته‌اند این فلزّات هر یک از اجزاء مختلفه ترکیب شده اکسیر عاجز است از تصرّف در اشیاء مختلفۀ متناقضه جمهوری از حکما قلب ماهیّت را محال دانسته‌اند کتب قوم مشحونست باین اذکار و اعتراضات و اختلافات حکما از فلاسفه و غیرهم ولکن اگر صاحب فؤاد و بصر در بیاناتیکه از قلم اعلی جاری شده تفکّر نماید امر وجود و عدم بر او ظاهر و هویدا و آشکار شود انتهی مکرّر اینعبد عرایض دوستان الهی را که از این امر سؤال نموده‌اند عرض نموده و بعضی در سؤال بکمال اصرار ظاهر لذا جاری شد از قلم اعلی آنچه موجود است وقتی اینکلمۀ علیا استماع شد فرمودند یا عبد حاضر اگر جواب نازل نشود بیم آنست بر عدم علم الهی حمل نمایند انتهی و بهر نفسی جواب نازل حکم منع در او بوده الّا یک یا دو حکم منع بر اشتغال باینعمل مکرّر نازل حکمت قبل بالمرّه با حکمت حال مختلف شده در عناصر و در سیّارات و همچنین در حرکات و ارواح و اجساد اختلافات کلّیّه ظاهر چه در تأثیرات و چه در اعداد و البتّه در سنین بعد هم ظاهر شود آنچه حال از عیون مستور است و اینظهور اعظم سبب و علّت است از برای فتح ابواب علوم و حکم احدی علوم و جنود حقّ را تا حین بتمامه احصا ننموده چه بسیار از شموس ظاهره که دیده نشده و چه بسیار از اقمار که از ابصار مستور است اگر جمیع عالم جمع شوند و بخواهند احصای خلق یکی از انجم ثوابت و سیّارات حول او را نمایند البتّه خود را عاجز مشاهده کنند و بکلمۀ مبارکۀ لا یعلم جنود ربّک الّا هو ناطق گردند

بشارت آنکه یوم قبل جمال قدم از قصر بهجی به قصر مزرعه توجّه فرمودند مع جمعی و چون بمضجع حضرت والد علیه من کلّ بهآء ابهاه رسیدند توقّف فرمودند و نازل شد از برای ایشان آنچه که عرفش باقی و ذکرش باقی و لفظ و معنیش باقی هنیئاً لحضرته و مریئاً لحضرته در ذهاب و ایاب باین فضل اعظم که چشم عالم مثل آن ندیده فائزند اینمقام فوق اذکار است

اینکه در بارۀ مکاشفات یوحنّا علیه بهآء اللّه الأبهی مرقوم داشتند صحیح است ایشان بکمال تصریح ذکر فرموده‌اند چنانچه میفرماید مدینۀ جدیده از آسمان نازل یعنی اورشلیم جدیده در اورشلیم نازل میشود چنانچه نازل شد باری اشارات بسیار است ولکن فرصت مساعد نه آنچه آنمحبوب مرقوم داشتند صحیح ولکنّ القوم هم لا یفقهون

اینکه ذکر درّ منظّم و روایات مذکورۀ در آنرا فرمودند مطابق است و موافق ولکن ناس مخالف و منافق در این ارض هم بعضی اشارات واضحه و براهین لائحه و احادیث محکمه در کتب یافته‌اند که کل مدلّ بر ظهور اسم مکنون و سرّ مخزون و کلمۀ جامعۀ تامّه بوده و هست مع‌ذلک احدی آگاه نه جماعت پروسیانیها مع اعتراف باینکه باین ارض توجّه نموده‌ایم تا بظهور فائز شویم چه که در کتب ما مذکور است که ظهور نزدیک است و یا گذشته است مع‌ذلک ملتفت نیستند عالم را سکر غفلت گرفته یومی از ایّام اینکلمه از فم مشیّت مالک انام استماع شد یا عبد حاضر امروز شمس گواهی میدهد بحر صیحه میزند ارض اخبار میدهد سکر هوی ناس را بشأنی اخذ نموده که از خود و غیر غافلند تا چه رسد باینمقام و عرفان مقامیکه منتهی امل مقرّبین و موحّدین و مخلصین بوده انتهی

و اینکه در بارۀ حضرت شیخ و حضرت سیّد علیهما من کلّ بهآء ابهاه مرقوم داشتند که در نزد بعضی از احباب در مراتب و مقامات ایشان صحبتها میشود که ظهور احمدی مقام سماوی محمّدی است و رتبۀ رسالت بایشان معروض شد و قبول ننمودند آیا این اقوال مأخذی دارد یا از اوهام افهام است البتّه از اوهام افهام بوده و هست اینفقره حینیکه تلقاء وجه عرض شد جمال قدم مدّتی در بیان توقّف فرمودند و بعد فرمودند بکمال تأسّف میگویم اولیای الهی نباید تکلّم نمایند بآنچه که از انصاف بعید است فخر احمد در آنست که ببعضی از اسرار نبوّت آگاه شد و حامل امانت گشت اینمقام بسیار عظیم است یکفیه وربّ العالمین جمیع بروزات و ظهورات و ولایت و اوتاد و اقطاب و نقبا و نجبا و آنچه ذکر شده از مقامات حمیدۀ نزد عباد بکلمۀ آنحضرت ظاهر شده و بمقامات عالیه فائز گشته‌اند بعضی از عرفا هم گفته‌اند آنچه را که شایسته نبوده بعضی باطن درست کرده‌اند و خود را از اهل آن دانسته‌اند لعمر اللّه در ساحت حقّ از بعوضه پستترند عارف بی‌انصافی گفته مقام نبوّت مقام نبأ است و مقام مکاشفه و مشاهده فوق آنست ثانی را مقام اولیا و اوّل را مقام انبیا دانسته این بی‌بصر بی‌حقیقت اینقدر ادراک ننموده که نبأ انبیا بعد از مکاشفه و مشاهده بوده بلکه ایشان نفس مشاهده و مکاشفه و حقیقت آن بوده‌اند بهم ظهر کلّ امر حکیم و کلّ سرّ عظیم معدن نبوّت و ولایت انبیا بوده‌اند و بکلمۀ انبیا اولیا در ارض ظاهر باری اکثری از عباد بهوی نطق نموده و مینمایند انتهی بکرّات اینکلمات عالیات از منزل آیات استماع شده فرمودند هر یوم ملحدی ظاهر و نهری از بحر شریعت محمّدی برده تا بالأخره بحر ضعیف مشاهده شد چنانچه الیوم دیده میشود امر واحد و سبیل واحد و اتّفاق و اتّحاد هم در کتب و زبر و صحف الهی ممدوح مع‌ذلک این اختلافات که مشاهده میشود کل از معتدین و ملحدین بوده و هست هر نفسی بخواهد عدد شعبه‌های طریقت را که الیوم مابین ناس مذکور و مشهور است احصا نماید باید مدّتی اوقات صرف کند یسأل الخادم ربّه بأن یزیّن الکلّ بکحل الانصاف و کوثر العدل و یرزقهم کأس التّقوی انّه لمولی الوری و المقتدر علی ما یشآء حسب الأمر آنمحبوب ناس را متذکّردارند شاید این اوهامات محو شود نفوس جاهلۀ غافله ناس را مبتلا نموده‌اند بکمال روح و ریحان و حکمت القا نمائید آنچه را که سزاوار است و مقام حضرت شیخ و مرفوع سیّد علیهما بهآء اللّه و عنایاته بسیار عظیمست وقتی از اوقات اینکلمۀ مبارکه از معدن حکمت الهی ظاهر فرمودند یا عبد حاضر حضرت احمد و کاظم آگاه بودند و از معانی کتب الهی مطّلع و باخبر نظر بجذب قلوب بعضی بیانات فرموده‌اند و مقصود تقرّب ناس بوده که شاید بکلمۀ حقّ فائز شوند چنانچه فائز شدند نفوسیکه اوّل بشریعۀ الهی وارد گشتند آنحزب بوده و اینفقره گواهست بر آگاهی و علم و حکمت و سبیل مستقیمیکه بآن متمسّک بوده‌اند هنیئاً لهم انتهی در اواخر مکرّر حضرت سیّد علیه من کلّ بهآء ابهاه میفرمودند آیا نمیخواهید من بروم و حقّ ظاهر شود اصل مقصود اینکلمه بوده ولکن نظر بمقتضیات حکمت ظاهر شد از ایشان آنچه ظاهر شد

و اینکه از مظاهر امر سؤال نمودند ایشان در بطن امّ دارای مقامات بوده و هستند و بمقتضیات اوقات و اسباب ظاهر شده

اینکه از آیۀ مبارکۀ منزله در کتاب اقدس سؤال شده قوله تبارک و تعالی من یدّعی امراً قبل اتمام الف سنة کاملة الی اخر بیان اللّه اینفقره عرض شد هذا ما نطق به لسان العظمة یا ایّها النّاظر الی الوجه و الطّائف حول الأمر آنچه عرفانش بر کل لازم بود در این آیۀ مبارکه نازل و بر کل فرض است اقرار بآن و تمسّک بآن اکثری از جهّال غافلند و در سبل اوهام سالک و ناس هم اکثری بیخبر لذا این آیۀ مبارکه محض فضل نازل تا متابعت هر ناعقی ننمایند و سبب تضییع امر اللّه نشوند انتهی فی‌الحقیقه این آیۀ مبارکه عنایتی است بزرگ از برای کل چه که آنمحبوب میدانند هر روز از شطری نعیقی ظاهر و همچنین اعمالیکه سبب و علّت تضییع امر اللّه بوده گمانشان آنکه امر اللّه بمثابۀ لعب اطفال است هر یوم بلعبی مشغول و بکلمه‌ئی ناطق قد خسر الّذین نطقوا بما لا اذن اللّه لهم و عملوا ما بکت به عین العدل و الانصاف باید آنمحبوب ناس را متذکّر دارند

و اینکه از آیۀ مبارکۀ اخری سؤال نمودند قوله تبارک و تعالی قل هذا لهو العلم المکنون الّذی لن یتغیّر مقصود این بیان از باقی آیه مستفاد میشود قوله تعالی لأنّه بدء بالطّآء المدلّة علی الاسم المخزون الظّاهر الممتنع المنیع و عدد تقسیم با عدد جامع کسور تسعه مطابق و موافق است امروز عالم غیب و شهاده طائف طاء مدلّه است لعمر مقصودنا و مقصودکم و مقصود من فی السّموات و الأرض مخزونست در این سلطان حروف یعنی طاء آنچه که اقلام عالم از ذکرش عاجز و قاصر است

اینکه در بارۀ جناب آقا علی علیه بهآء اللّه مرقوم داشتند در ساحت امنع اقدس عرض شد قوله تبارک و تعالی یا علی بعنایت حقّ فائز شدی بآنچه که مقصود از خلقت بوده اینمقام را بنام دوست یکتا حفظ نما ملحدین و معتدین در صدد بوده و هستند کن ثابتاً علی الأمر و ناظراً الی الأفق الأعلی و ناطقاً بثنائی الجمیل در امور مشورت نما و بعد عامل شو متوکّلاً علی اللّه المهیمن القیّوم انّه معک و یعینک و هو العزیز الودود انتهی

و اینکه مکرّر ذکر حبیب فؤاد جناب ع‌ب علیه بهآء اللّه و عنایته را فرمودند هرگز از نظر فانی نرفته و نمیروند الحمد للّه بعنایت حقّ فائزند آنچه باین بنده مرقوم داشتند و همچنین عریضه‌ئی که بساحت اقدس ارسال نمودند کل امام وجه عرض شد و بشرف اصغا فائز قوله جلّ جلاله و عمّ نواله لازال بعنایت حقّ فائز بوده و هستند مطالب ایشان بسمع قبول اصغا شد آنچه در کتب الهی در ذکر این ایّام نازل بآن رسیدند هذا فضل لا یعادله فضل از حقّ میطلبیم مقدّر فرماید از برای ایشان آنچه که سبب فوز و رستگاری ابدیست و ایشانرا محروم نفرماید از آنچه سزاوار است اذن لقا دادیم و اجر لقا نوشتیم یا عین و باء شکر کن مقصود عالمیانرا که ترا بر اقبال و معرفت و مودّت و محبّت و خدمت امرش مؤیّد فرمود له الحمد و المنّة ترا مزیّن فرمود بطرازیکه ذکرش از عالم محو نشود و مقدّر فرمود آنچه را که از برای مقرّبین مقدّر فرموده نشهد انّک فزت برضائی و شربت رحیق العرفان من ید عطائی ان احمد اللّه بهذا الفضل المبین انتهی فقره بفقره مطالب ایشان عرض شد و جواب عنایت فرمودند و در هر فقره شمس عنایت و فضل از افق اراده مشرق و لائح آنچه در بارۀ آنمحبوب معمول داشته‌اند کل لدی العرش مذکور و بطراز قبول فائز این خادم از حقّ سائل ایشانرا در جمیع احوال موفّق فرماید حسب الأمر باید بحکمت ناظر باشند و باو متمسّک خلعت و دائره هم انشآءاللّه میرسد

اینکه ذکر مرحوم مرفوع جناب میرزا ع‌ب علیه بهآء اللّه و عنایته را مرقوم داشتند آنچه آنمحبوب ذکر فرمودند صحیح بوده و هست قد نزّل له من القلم الأعلی ما لا یعادله شیء من الأشیآء اینفقره هم در ساحت امنع اقدس اعلی عرض شد قوله تبارک و تعالی

بسمی الذّاکر العلیم

ان یا قلمی الأعلی ان اذکر من صعد الی الأفق الأبهی و شرب رحیق الوحی من کأس عطآء ربّه مالک الأسمآء و قل البهآء المشرق من افق سمآء رحمة ربّک مالک الایجاد علیک یا من اقبلت الی الوجه اذ ارتعدت فرائص العباد اشهد انّک سمعت النّدآء اذ ارتفع بین الأرض و السّمآء و اجبت مولاک اذ اخذت الزّلازل قبائل الأرض و کانت القلوب مضطربة من خشیة اللّه ربّ الأرباب طوبی لأذنک بما سمعت و لعینک بما رأت و لقلبک بما اقبل و لوجهک بما توجّه الی قبلة الآفاق انت الّذی ما منعتک مفتریات العلمآء و لا شوکة الأقویآء تمسّکت بحبل الأمر و تشبّثت بذیل عنایة ربّک فی یوم فیه نفخ فی الصّور و وضع المیزان و ظهر الصّراط و برز ما کان فی قلوب الّذین نقضوا میثاق اللّه و عهده و اعرضوا الی ان افتوا علیه طوبی لک یا عبداللّه و للّذین اقبلوا الیک و زاروا قبرک بما نطق به قلمی الأعلی فی هذا السّجن الّذی سمّی بالأسمآء الحسنی و طوبی لمن ذکر ایّامک و ذکر ما نزّل لک من لدی اللّه موجدک و خالقک و رازقک و معینک و مؤیّدک و محییک و ممیتک البهآء علیک و النّور علیک و السّلام علیک من لدی اللّه معبودک و محبوبک و مقصودک و مقصود من فی السّموات و الأرضین انتهی

از قبل هم مخصوص ایشان نازل شد آنچه که در حدیقۀ کتب الهی مخلّد است هنیئاً له و آنچه در این حین نازلشده شاهد و گواهست للّه الحمد رحمت الهی احاطه‌اش نمود و عنایتش دستش گرفت ثمّ هنیئاً له از حقّ جلّ جلاله این خادم فانی سائل و آمل که جناب ابن ایشانرا مؤیّد فرماید بر آنچه سزاوار است اینعبد خدمت ایشان سلام و تکبیر میرساند و همچنین خدمت جناب آقا میرزا محمود علیه بهآء اللّه و عنایته و سایر اولیا و دوستان علیهم بهآء اللّه از حقّ جلّ جلاله میطلبم کل را از کوثر عالم معانی سرمست فرماید بشأنیکه غیر دوست نبینند و غیر دوست نجویند

جناب مسجون رش علیه بهآء اللّه که بآن ارض تشریف آوردند لازال امام عیون بوده و هستند مکرّر ذکرشان در ساحت اقدس از لسان عظمت استماع شد انشآءاللّه مؤیّد باشند بر آنچه سزاوار است ذکر قرر عیون و نتایج فؤاد جناب عزیزاللّه و روح‌اللّه فرموده بودند ذکرشان در ساحت امنع اقدس اعلی عرض شد تلاوت فرمودند آنچه را که مظهر و مبیّن و مدلّ و مشعر بر فضل و عنایت و رحمت بوده و خواهد بود و دو لوح امنع اقدس مخصوص ایشان نازل و ارسال شد انشآءاللّه بآن فائز شوند

ذکر اولیا و آقایان آن ارض را فرموده بودند هر یک بعنایت حقّ تعالی شانه فائز ذکر کل مذکور و از قلم امر مسطور عنایت حقّ بمقامیست که ذکر و وصف از اظهار قاصر است مخصوص جمعی الواح نازل و مخصوص جمعی دیگر در یک لوح نازل و این بحفظ اقربست باید سواد اخذ شود و بصاحبانش داده شود و آنچه این کرّه ارسال شد بیش از آن جایز نه و از بعد الأمر بید اللّه یفعل ما یشآء و یحکم ما یرید السّلام و البهآء و التّکبیر علی حضرتکم و علی من معکم و علی الّذین فازوا بما لا فاز به احد قبلهم و علی کلّ صبّار شکور و الحمد للّه المقتدر العطوف الغفور

خ‌ادم

فی ١١ صفر سنة ١٣٠٢

دستخطّ دیگر آنمحبوب مورّخۀ ٢۶ ذی‌الحجّة حین بستن پوسته رسید الحمد للّه چشم روشن مخصوص جناب آقا میرزا محمّد علیه بهآء اللّه که مرقوم داشتند یک لوح امنع اقدس ارسال شد انشآءاللّه بآن فائز شوند

و اینکه در بارۀ اختلافات بعضی مرقوم داشتند در ساحت امنع اقدس عرض شد قال جلّ جلاله از امثال این امور و اعمال شنیعه محزون نباشند زود است که کل راجع شوند و بر خسران خود آگاه گردند استقامت آنجناب از برای انتباه آن نفوس کافیست سوف یعترفون بنصحک و یرجعون الیک همان نفوس که حال مدح آن اعمال مینمایند بسیّئاتش اقرار خواهند نمود طوبی لک و ویل لمن غفل انّ ربّک لهو المبیّن العلیم و هو الذّاکر النّاصح النّاطق المشفق الکریم انتهی

عرض فانی آنکه آنچه از نزد آنمحبوب در اظهار خلوص و خضوع و خشوع خدمت حضرت غصنین اعظمین مبارکین روحی و ذاتی و کینونتی لتراب قدومهما الفدآء رسیده اینعبد معروض داشته اظهار عنایت لاتحصی نمودند و ذکر ایّام لقا را فرمودند و تکبیر و ثنا و بها فرستادند فرمودند انشآءاللّه قائم باشند بر نصرت امر الهی چنانچه بوده‌اند هر وقت ذکر میرسد اینفانی عرض مینماید و اظهار عنایت لازال از ایشان ظاهر و همچنین غصنین اطهرین انورین آخرین روحی لقدومهما الفدآء و اهل سرادق عصمت و عظمت کل تکبیر میرسانند و ذکر مینمایند البهآء کلّ البهآء علی حضرتکم و علی من معکم و یحبّکم

[یادداشت]

  • ١

    ارقام ٢ و ۵ و ١ بر طبق حساب ابجد بترتیب معادل عددی حروف ”ب“ و ”ه“ و ”الف“ است که مجموع آنها کلمه ”بها“ را تشکيل ميدهد.

این سند از کتابخانهٔ مراجع بهائی دانلود شده است. شما مجاز هستید از متن آن با توجّه به مقرّرات مندرج در سایت www.bahai.org/fa/legal استفاده نمائید.

آخرین ویراستاری: ۱۸ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۳:۰۰ بعد از ظهر