جناب ابن ابهر علیه بهآء اللّه

بسمی المنادی بین الأرض و السّمآء

تبارک الّذی انزل الآیات و جعلها آیةً من عنده و حجّةً من لدنه و برهاناً من جانبه انّه هو المقتدر علی ما یشآء یعطی و یمنع و هو الفرد الواحد العزیز المختار تبارک الّذی اظهر ما کان مکنوناً فی العلم و بعث من نطق بالحقّ امام وجوه العباد هو الّذی انطق عبده فی السّجن بذکره و ثنائه بحیث ما خوّفه ظلم ظالم و لا نعاق کلّ ناعق انکر حقّ اللّه فی المبدإ و المآب

یا ابن ابهر قد حضر لدی المظلوم ما ارسلته الی من قام علی خدمة امر اللّه ربّ الأرباب طوبی لنفس حملت البلایا فی سبیل اللّه مالک یوم التّناد طوبی للسانک بما نطق بالحقّ و لوجهک بما توجّه الی اللّه منزل الآیات هذا یوم فیه ظهر کلّ مستور و برز کلّ مکنون و نطق کلّ صامت رغماً للّذین کفروا باللّه و انکروا حجّته الّتی احاطت من فی الأرضین و السّموات

یا ایّها النّاطق باسمی و القائم علی خدمة امری اسمع ندائی من شطر سجنی انّه یقرّبک و یهدیک الی النّبإ الأعظم الّذی به انصعق الوجود و اندکّت الجبال و انفطرت سمآء الأدیان اشکر اللّه بما وفّقک فی السّجن علی ذکره و ثنائه و اظهر ما کان مستوراً عن الأبصار یا ابن ابهر صدهزار حمد مقصود عالم را که باسم اعظم ابواب افئدۀ امم را گشود باسمش خوف را باطمینان و بعد را بقرب و ظلمت را بنور تبدیل فرمود اوست آمری که ضوضای معتدین منعش ننماید و شبهات مریبین او را از مشیّتش بازندارد لعمر اللّه این عبد و اولیایش خود را در بحر سرور مشاهده مینمایند چه که در ضوضای این ایّام از هر حزبی حزنی بر حضرت سلطان وارد جز این حزب که پاس حرمت و ادب را از دست ندادند فی‌الحقیقه از برای ادب نزد ربّ مقامیست عظیم طوبی از برای نفسی که بآن فائز گشت و محروم نماند این مظلوم در لیالی و ایّام متحیّر و متفکّر آیا چه شده که علمای انام و فقهای ایّام و حکمای عصر عمل نمودند آنچه را که سبب حزن موحّدین و منقطعین گشت یا ابن ابهر مقام ظهور شکر و بروز حمد این ایّامست که این حزب بعد از فضل الهی و عنایت ربّانی و رحمت مسبوقۀ رحمانی ترک ادبی از ایشان ظاهر نه مع آنکه مدّعیها در شب و روز بدسیسه و خدعه مشغول قل لک الحمد یا الهی بما حفظت حزبک بقدرتک و سلطانک مع اعدا و ظهور اشقیا از ایشان بر وجود مبارک سلطان چیزی وارد نه اگر در این ایّام این فقره انکار شود بعد البتّه آثارش و ظهوراتش عالم را احاطه نماید و کل اقرار نمایند بظهور فضل و رحمت الهی انّه لا یضیع اجور العاملین آن جناب و سایر اولیا مجدّد عباد را بصبر و اصطبار دعوت نمایند و از اعمال بعضی مکدّر نشوند بافق امر ناظر باشند نه باقوال و اعمال عباد بر حضرت سلطان و امیر الأمرآء اصل امر و حسن نیّت این حزب مستور نه اگر نظر بحکمت از حضرت آمر امری ظاهر شود باید بحبل صبر تمسّک جست این مظلوم از حقّ میطلبد این حزب را محفوظ دارد و حراست فرماید که مباد امری ظاهر شود که اعمال و اصطبار چهل‌ساله را بر باد دهد هیچ نعمتی و هیچ مائده‌ئی لذّتش بر لذّت صبر غلبه ننماید از این حزب آنچه ظاهر شود لوجه اللّه است و لحاظ کل بشطر عنایت او متوجّه اوست موفّی اجور سائلین لا اله الّا هو العلیم الحکیم از حقّ بطلبید از برای حضرت سلطان و حضرت امیر الأمرآء کشف فرماید تا بر نیّت این مظلوم و آمالش آگاه شوند تاللّه اذاً یجدان انفسهما ساکنتان علی فلک لا تحرّکها الأریاح و لا تضرّها الأمواج کذلک نطق المظلوم فضلاً من عنده علیک انّه لهو الفضّال المشفق الکریم لازال مذکور بوده و هستی خذ العروة الوثقی باسم مولی الوری و قل

الهی الهی اسألک بمطلع آیاتک و مشرق بیّناتک ان تکشف لعبادک ما کشفت لنا بقدرتک و سلطانک انّک انت الّذی باسمک نصبت رایة الاختیار امام وجوه الأبرار و الأشرار لا اله الّا انت المقتدر علی ما تشآء بأمرک المبرم الحکیم

این سند از کتابخانهٔ مراجع بهائی دانلود شده است. شما مجاز هستید از متن آن با توجّه به مقرّرات مندرج در سایت www.bahai.org/fa/legal استفاده نمائید.

آخرین ویراستاری: ۱۸ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۳:۰۰ بعد از ظهر