جناب نبیل قبل علیّ علیه بهآء اللّه
بسم اللّه الأقدس الأعظم الأکبر الأعزّ الأجلّ الأکرم الأفرد الأوحد المتعالی الممتنع العزیز المنیع
یا نبیل قبل علیّ علیک بهائی و ذکری و ثنائی طوبی لک بما حضرت لدی الوجه و سمعت ندآء ربّک ربّ العالمین و فزت بما اراد لک انّه لهو الحاکم علی ما یرید یا نبیل قد حبس الغلام و ارتفع نعیب الغراب سوف تسمعه من اکثر البلاد اذا سمعت ولّ وجهک شطر اللّه المقدّس العزیز المحبوب قل
وجّهت وجهی الیک یا من توجّهت الیک افئدة الأصفیآء و لاحت بک وجوه المرسلین اشهد انّک کنت مستویاً علی عرش التّوحید لیس لک ندّ فی الابداع و لا شبه فی الاختراع من یدّعی بعدک امراً انّه من المفترین
قل یا قوم تمسّکوا بهذا الحبل المتین انّا نهیناکم عن الأوهام و امرناکم بالتّوجّه الی سلطان الغیب و الشّهود الّذی اشرق من افق الاقتدار انتم اتّبعتم اهوائکم و تمسّکتم بأوهام انفسکم و ظننتم ربّکم غافلاً عنکم لا ونفسی عندی علم ما کان و ما یکون یشهد بذلک من عرف نفسی و قرأ ما نزل من لدن علیم خبیر انّا دارینا مع العباد علی شأن ظنّوا ما ظنّوا الا انّهم من الغافلین قل ایّاکم ان تشرکوا باللّه باسمی ارتفعت اعلام التّوحید و ظهرت آیات التّجرید انّه لهو الفرد الواحد المقتدر القدیر
ای نبیل حلم حقّ بمقامی است که بعضی از عباد خود را عالم و عاقل و حقّ را غافل شمردهاند هذا خسران مبین حرکت نمیکند شیئی مگر باذن و ارادۀ او و خطور نمینماید در قلوب امری مگر آنکه حقّ باو محیط و عالم و خبیر است بسا از نفوس که ارتکاب نمودند آنچه را که منهیّ بوده و مع علم بآن از حقّ جلّ فضله اظهار عنایت و مکرمت بر حسب ظاهر مشاهده نمودهاند و این فقره را حمل بر عدم احاطۀ علمیّۀ الهیّه کردهاند غافل از آنکه اسم ستّارم هتک استار را دوست نداشته و رحمت سابقه حجبات خلق را ندریده ای علیّ لعمری اسم غفّارم سبب تعویق عقاب بوده و اسم وهّابم علّت تأخیر عذاب تفصیل این ظهور اعظم ذکر نشده الّا علی قدر معلوم ناس اگر در ما نزل فی البیان درست تفکّر نمایند برشحی از طمطام این بحر مرزوق خواهند شد آنچه تأکیدات که در اقرار عباد از سماء ارادۀ مالک ایجاد در بیان نازل شده نظر بآن بوده که شجرۀ ربّانیّه و سدرۀ الهیّه و قرّۀ اعین ظهورات صمدانیّه را مشهود و موجود ملاحظه میفرمودند والّا بکلمهئی از آنچه نازل شده تکلّم نمیفرمودند در این مقام بیان رحمن را بالمشافهه استماع نمودی متوهّمین بسیارند و هر یک بوهمی مبتلا شدهاند ناس را از موهوم منع نمودیم که بسلطان شهود تمسّک جویند بعضی باوهامات نفسانیّۀ خود تمسّک جستهاند و تشبّث نمودهاند در تیه وهم سایرند و خود را از اهل مکاشفه دانستهاند و در مفازۀ غفلت ماشیند و خود را از فارسان میادین شهود شمردهاند لعمری انّهم من المتوهّمین انّهم من الهائمین انّهم من الغافلین انّهم من الصّاغرین و آنچه را که صبیان ادراک نمودهاند هنوز بآن نرسیدهاند چه که هر صبیّی عالم است بر اینکه اگر هر روز ظهوری ظاهر شود اوامر الهیّه و احکام ربّانیّه مابین بریّه معطّل و معوّق و بینفاذ خواهد ماند
بگو ای قوم اگر هوی شما را از مشرق هدی منع نمود اقلّاً از انصاف تجاوز ننمائید اگر نفسی فیالجمله منصف باشد هرگز بکلمهئی که سبب تفریق ناس و اختلاف احباب شود تکلّم نمینماید بلکه بتمام همّت و قدرت در ارتفاع اسم اعظم سعی بلیغ و جهد منیع مبذول میدارد لعمری هم راقدون لو تراهم بعینی لتجدهم من المیّتین در حین مهاجرت از عراق اکثری از عباد را اخبار نمودیم بما ظهر و یظهر چنانچه اگر الواح منزله قرائت شود کل تصدیق مینمایند آنچه را که در این لوح از قلم صادق امین جاری شده قل یا قوم لو تریدون مآء الحیوان تاللّه انّه قد جری باسمه العلیّ الأبهی طوبی للشّاربین و لو تریدون الاقتدار انّه اشرق من افقی تعالی ربّکم و ربّ العالمین لو تریدون الآیات انّها ملأت الآفاق خافوا و لا تکوننّ من المتوهّمین لو تریدون البیّنات انّها بکینونتها قد ظهرت و اشرقت فی کلّ یوم من هذا الأفق المبین قل ان اجذبوا العباد بهذا الاسم الّذی به ظهرت الصّیحة و حقّقت السّاعة و اخذت الزّلازل کلّ القبائل و انفطرت السّمآء و انشقّت الأرض و نسفت الجبال و ظهر ما نزل فی الواح اللّه المقتدر الملک العزیز العظیم من یدّعی مقاماً و جذباً و ولهاً و شوقاً بغیر هذا الاسم انّه من الأخسرین ولو یتکلّم بکلّ البیان او یفجّر الأنهار من الأحجار و یسخّر الأریاح و یمطر السّحاب کذلک نزّلنا الأمر فی هذه اللّیلة المبارکة الّتی ینطق فیها لسان القدم باسمه الأعظم و جری کوثر البیان من فم ربّک الرّحمن اذا فزت قم ثمّ ارفع یدیک قل لک الحمد یا اله من فی السّموات و الأرضین
ای نبیل بنصایح مشفقانه و مواعظ حسنه از قبل این مسجون احباب را تکبیر بلیغ منیع برسانید و بگوئید الیوم یوم نصرت امر اللّه است بحکمت و بیان ناظر باصل امر باشید و از دونش معرض که شاید سبب هدایت و اجتماع امم بر شاطی بحر اعظم گردید هیچ فضلی باین فضل معادله ننموده و نمینماید ظهور قبلم و مبشّر جمالم جمیع بیان را در این ظهور اعظم معلّق بکلمۀ بلی فرموده و کلمهئی از سماء مشیّتش نازل نشده مگر آنکه از آن کلمه نفحۀ قمیص حبّم استنشاق شده و میشود ناس را از انکار بالمرّه نهی فرمودهاند و حال آنکه مدّعیان کذبه بسیار مشاهده میشوند و در هر وقت بوده و خواهند بود و احدی تفکّر در این ننمود که آیا سبب چیست و علّت چه که جمیع را امر فرمودهاند که در آن یوم به بیان و ما نزل فیه از جمال قدم محجوب نمانند طوبی للعارفین طوبی للمتفرّسین طوبی للمتوسّمین طوبی للفائزین لعمری این نبوده مگر آنکه مشاهده میفرمودند که لسان قدم در قلب عالم بأنّه لا اله الّا انا ناطق است اگر در بحر این بیان تفکّر نمایند و تغمّس کنند بر علّت تأکیدات لانهایه که در بیان از قلم امر نازل شده مطّلع میشوند عرفان این مقام مفتاح علوم حقّ است بر کل لازم است جهد نمایند که شاید بآن فائز گردند و بیقین کامل شهادت دهند قد ظهر محبوب العالمین بگو ای منصفین الیوم یومی نیست که باوهام انفس خود ناس را متوهّم نمائید و از شاطی احدیّه محروم کنید الیوم یومی است که باین اسم اعظم مابین امم ندا نمائید سخّروا العالم بهذا الاسم الممتنع المنیع اینست حقّ و ذکر حقّ و بیان حقّ و نیست بعد از او مگر گمراهی آشکار انشآءاللّه باید بکمال خلق تبلیغ فرمائید نزاع و جدال و محاربه و فساد جمیعاً در این ظهور اعظم نهی شده هذا من فضله علی الأمم ولکنّ النّاس اکثرهم لا یفقهون
بگو ای عباد امر اللّه را لعب صبیان مشمرید و از احاطۀ علمیّۀ الهیّه غافل مباشید جمیع بوجه منیر و لسان صادق و قلب پاک و استقامت تمام و امانت صرف و تقدیس بحت و تنزیه باتّ مابین بریّه مشهود باشید و بذکر و ثنای حقّ ناطق کمر خدمت محکم نمائید که شاید در قرّۀ عین ایّام اللّه بخدمتی فائز گردید و مرتکب نشوید اموری را که ضرّش بر شما و عباد اللّه وارد شود سبب هدایت باشید قولاً و فعلاً اینست نصح اعظم که از قلم قدم جاری شده چندین سنه حمل بلایا و رزایا نمودیم تا آنکه امر اللّه مابین ما سواه مرتفع و ظاهر شد حال سبب تضییع آن مشوید و ذیل مقدّس را بطین اوهام انفس غافله میالائید فوالّذی اقامنی مقامه لمن فی السّموات و الأرض که آنی ملاحظۀ خود را ننمودیم لمیزل و لایزال طرف ابهی بافق امر متوجّه نظر بعزّت امر ذلّت کبری را قبول نمودیم و ما اردت نفسی بل نفس اللّه لو کنتم من العارفین و ما اردت امری بل امر اللّه لو کنتم من المنصفین وعمری امره امری و امری امره طوبی للعارفین ولکن از برای حقّ نفوسی است که ندای ما سواه را طنین ذباب دانند و من فی العالم را معدوم مشاهده نمایند و از شطر قدم و منظر اکبر نظر بازندارند ایشانند اهل بهاء و ساکنین فلک حمراء علیهم ذکر اللّه و ثنائه و ثنآء الملإ الأعلی
ای نبیل قبل علیّ بعضی از ناس بسیار بیانصاف مشاهده میشوند در حسن بجستانی مشاهده نما وقتی در عراق بین یدی حاضر و در امر نقطۀ اولی روح ما سواه فداه شبهاتی بر او وارد چنانچه تلقاء وجه معروض داشت و جواب بالمواجهه از لسان مظهر احدیّه استماع نمود از جمله اعتراضاتی که بر نقطۀ اولی نموده آنکه آن حضرت در جمیع کتب منزله حروف حیّ را باوصاف لاتحصی وصف نمودهاند و من یکی از آن نفوس محسوبم و بنفس خود عارف و مشاهده مینمایم که ابداً قابل این اوصاف نبوده و نیستم نفس اوصاف سبب ریب و شبهۀ او شده و غافل از آنکه زارع مقصودش سقایۀ گندم است ولکن زؤان بالتّبع سقایه میشود جمیع اوصاف نقطۀ بیان راجع است به اوّل من آمن و عدّة معدودات حسن و امثال او بالتّبع بماء بیان و اوصاف رحمن فائز شدهاند و این مقام باقی تا اقبال باقی والّا باسفل مقرّ راجع
اینست که میفرماید بسا از اعلی شجرۀ اثبات در ظهور نیّر اعظم از ادنی شجرۀ نفی محسوب میشوند الأمر بید اللّه انّه لهو الحکیم العلیم اوصاف حضرت نظر بآن بوده که این نفوس بر حسب ظاهر بکلمۀ بلی فائز شدند ولکن جمیع را تصریحاً معلّق و منوط باین ظهور اعظم فرمودهاند ان رأیته ذکّره من قبلی لعلّک تجده من الرّاجعین الی الله الّذی خلق کلّ شیء بأمر من عنده انّه ولیّ المقبلین قل ان انصف یا عبد تاللّه لو تنصف و تتفکّر فیما نزل فی البیان لتصیح باسمی و ثنائی بین العالمین مخصوص میفرماید به بیان و ما نزل فی البیان و حروفات آن از مظهر رحمن محتجب نمانید چه که کلّ بیان ورقهایست از آن رضوان حقیقی در امر نقطۀ اولی هم مستقیم نبوده همیشه مضطرب و متزلزل مشاهده میشده عسی اللّه ان یعرّفه مطلع امره و یقرّبه الیه انّه علی کلّ شیء قدیر مخصوص در بیان بحروفات حیّ خطاباتی فرمودهاند که اگر عارف بآن شوند البتّه خود را هلاک نمایند که مباد کلمهئی از مصدر الوهیّه نازل شود که رایحۀ عدم رضا در حقّ ایشان استشمام گردد بگو ای حسن تفکّر لتعرف لعلّک تجد الی المحبوب سبیلاً بر او لازم کتاب بدیع که باسم یکی از احباب از مطلع بیان ربّ الأرباب نازل شده بسیار ملاحظه نماید لعلّه یتّخذ المقصود لنفسه محبوبا عجب است که بحرفی از بیان فائز نشدهاند و تفکّر در تأکیدات لاتحصی که از معین قلم اعلی جاری شده ننمودهاند لعمری لو یتفکّرون لیعرفون میفرماید اگر نفسی بیک آیه ظاهر شود ابداً تکذیب او نکنید و اگر ادّعا نماید نفسی من غیر برهان تعرّض ننمائید این بسی واضح و مشهود است چون طلعت احدیّه مطلع ظهورات عزّ صمدانیّه را مشهود ملاحظه میفرمودند و عالم بآن بودند که احدی جز آن طلعت قدم قادر بر ندا نخواهد بود لذا کل را تربیت فرمودند که بر این شریعه جمع شوند و بشأنی در آیات منزله تأکید فرمودهاند که از برای احدی مجال توقّف و اعتراض باقی نمانده والّا ابداً بامثال این کلمات تکلّم نمیفرمودند چنانچه حال قلم قدم و اسم اعظم میفرماید اگر نفسی بکلّ آیات ظاهر شود قبل از اتمام الف سنة کاملة که هر سنۀ آن دوازده ماه بما نزل فی الفرقان و نوزده شهر بما نزل فی البیان که هر شهری نوزده یوم مذکور است ابداً تصدیق منمائید در یکی از الواح نازل من یدّعی امراً قبل اتمام الف سنة کاملة انّه کذّاب مفتر نسأل اللّه ان یؤیّده علی الرّجوع ان تاب انّ ربّک لهو التّوّاب و ان اصرّ علی ما قال یبعث علیه من لا یرحمه انّ ربّک شدید العقاب چه که ضرّ این نفوس بحقیقت شجرۀ ربّانیّه راجع و سبب اختلاف و جدال و نزاع و تزلزل قلوب ضعیفه و عدم استقرار امر مابین بریّه بوده و خواهند بود فاسأل اللّه ان یعرّفهم انفسهم و یؤیّدهم علی ما اراد انّ ربّک لهو الغفور الرّحیم
بگو امر اللّه را لغو مدانید ای صاحبان ذایقه بحر عذب فرات در امواج بملح اجاج قانع مشوید در بیانات رحمانی تفکّر نمائید و ببصر حدید در آن نظر کنید که شاید برشحی از بحر معانی که در بیان مستور است فائز شوید و در این فجر روحانی خود و عباد را از هبوب اریاح قمیص رحمانی محروم ننمائید قسم بساذج قدم انّ البهآء ینوح علیکم و یبکی لکم و ما اراد لنفسه شیئاً و قبل ضرّ من علی الأرض کلّها لخلاصکم و نجاتکم و اقبالکم الی اللّه العزیز الحمید کذلک القینا علیک لتبلّغ امر مولاک بالحکمة و البیان انّه یؤیّدک و انّه لهو المستعان البهآء علیک و علی ابنک و علی الّذین یسمعون قولک فی امر ربّک العزیز المنّان
این سند از کتابخانهٔ مراجع بهائی دانلود شده است. شما مجاز هستید از متن آن با توجّه به مقرّرات مندرج در سایت www.bahai.org/fa/legal استفاده نمائید.