حبیب روحانی جناب آقا محمّد رضا علیه بهآء اللّه ملاحظه فرمایند
بسم ربّنا الأقدس الأعظم العلیّ الأبهی
حمد و ثنای اهل بقا مالک اسماء را لایق و سزاست که ذیل اطهرش از مفتریات اهل بغضا مقدّس و مبرّا بوده و هست آنچه از افواه مغلّین ظاهر بساحت عزّش راه نداشته و ندارد این خلق جاهل بیوفا مقام یفعل ما یشآء را ادراک ننمودند و بنفس و هوی ناطق و ذاکر تقدّس ذکر ربّنا من همزاتهم و همساتهم و فوّهاتهم و دعواتهم و مناجاتهم جلّت عظمته و علت سلطنته و لا اله غیره
نامۀ آن حبیب مکرّم رسید آنچه در آن مذکور علّت سرور گشت چه که نفحات حبّ مالک ظهور از آن متضوّع و بعد از قرائت قصد مقام احدیّه نموده امام وجه مالک بریّه عرض شد و بشرف اصغا فائز گشت هذا ما نطق به لسان العظمة اذ کان مستویاً علی العرش فی مقام سمّی بجنینی قوله عزّ بیانه و جلّ برهانه و لا ظهور الّا ظهوره
یا رضا علیک بهآء اللّه مالک الأسمآء قد حضر کتابک و عرضه العبد الحاضر لدی العرش فی حین احاطتنی الأحزان من کلّ الجهات انّ المیم اتّبع المیم فی بغیه و ظلمه نبذ المولی و اتّبع من لا ذکر له فی ساحة عزّ اللّه فاطر السّمآء قد خسر فی عمله و ضلّ فی سعیه سوف یری نفسه فی ذلّة و خسران اسمع النّدآء من شطر عکّآء انّه ینادی فی ناسوت الانشآء و یأمر الکلّ بالبرّ و التّقوی و بالأمانة و الدّیانة و الصّدق و الوفآء طوبی لمن سمع و عمل بما امر به من لدی اللّه مالک الرّقاب نعیماً لک و لأبیک الّذی اتّخذ لنفسه مقاماً فی ظلّ عنایة ربّه العزیز الوهّاب انّا ذکرناه بآیات لا ینقطع عرفها و لا تغیّرها حوادث العالم یشهد بذلک کتاب اللّه فی هذا المقام البهآء من لدنّا علیه و علیک و علی الّذین فازوا و صعدوا بنور العرفان الی اللّه ربّ الأرباب
بلسان پارسی بشنو منتسبین طرّاً را از قبل مظلوم تکبیر برسان اولیا لازال مذکور بوده و هستند جناب جوان روحانی علیه بهائی و عنایتی لازال مذکور و لدی العرش مشهود نامۀ ایشان از قبل رسید و جواب هم در عالمی که مقدّس از الفاظ است نازل ولکن الی حین از عالم معانی قصد عالم الفاظ ننموده بیقین مبین بدانید اولیای حقّ از نظر نرفته و نمیروند و لحاظ عنایت لازال متوجّه بوده و هست دوستان را وصیّت مینمائیم بحکمت و باعمالی که سبب انجذاب افئده و اقبال عباد است در ارض عین و شین از ظالمین وارد شد آنچه که عالم فرح را بهمّ تبدیل نمود سبحاناللّه در امثال این مقام سرور اعظم و همّ مبرم هر دو ظاهر فاعتبروا یا اولی الأبصار للّه الحمد که کشته شدند و نکشتند بوصایای الهی عمل نمودند قد اتّخذوا الصّبر لأنفسهم معیناً فی سبیل اللّه ربّ العالمین از حقّ میطلبیم کل را تأیید فرماید تا در جمیع احوال بنصایح و مواعظش ناظر باشند آنچه در ماه محرّم در ظهور مبشّر و نبأ عظیم واقع شده جز اهل حقّ بر آن آگاه نبوده و نیستند لذا فرح آن ایّام سبب انقلاب و ضغینه و بغضای عباد میگردد حکمت اظهار فرح و سرور آن ایّام را تصدیق نمینماید یا اولیآء الرّحمن فی البلدان خذوا ما تنجذب به افئدة العباد و یقرّبهم الی اللّه مالک الایجاد اولیا طرّاً را ذکر مینمائیم و بتجلّیات انوار نیّر عنایت الهی بشارت میدهیم یا حزب اللّه همّت لازم امید آنکه نهالهای وجود از کوثر بیان شما بمقام بلوغ و رشد فائز شود و از اثمار و آثارش من علی الأرض مرزوق گردند امر نبأ اعظم عظیم است امرا و علما معرض و قوم هم تابع حکمای عباد باید بآنچه که سبب تطهیر وجود است از مرض جهل و نادانی تمسّک نمایند در هر حال اعمال طیّبۀ طاهره و اخلاق نورانیّۀ مرضیّه ناصر و معین امر است طوبی للمتمسّکین جناب احمد ابن من نام فی ظلّ عنایة ربّه مذکورند و نامههای ایشان مکرّر رسیده نسأل اللّه تبارک و تعالی ان یؤیّده علی ما یرتفع به ذکره بین خلقه انّه علی کلّ شیء قدیر قل یا قوم بر مبارکی این ایّام کتب الهی از قبل و بعد شهادت داده چه که آفتاب حقیقت امام وجوه مشرق و لائح و نور بیان ساطع و لامع و فرات رحمت جاری و ساری و نسمة اللّه در هبوب اگر نفسی در مقام عنایتی که ببرگی از شاخسار متوجّه است تفکّر نماید مادام الحیات به انت الرّحیم و انت الکریم ناطق شود البهآء المشرق من افق سمآء عنایتی علیکم یا اهل البهآء و علی کلّ ثابت مستقیم و کلّ راسخ امین انتهی نفحات وحی الهی عالم معانی و بیان را اخذ نموده ولکن عباد غافل در هر حین بر منع آن مشغول هذه من سنّة قد خلت من قبل در جمیع ایّام ظهور بر اطفاء نور احدیّه و اخماد نار سدره ساعی و جاهد بوده و هستند یسأل الخادم ربّه ان یزیّن عباده بما ینبغی لأیّامه انّه هو الغفور الکریم
ذکر جناب محمّد قلی خا علیه بهآء اللّه را نمودهاند و همچنین عمل مبرور ایشان را للّه الحمد بعد از عرض عملشان بعزّ قبول فائز و یک لوح امنع اقدس از سماء مشیّت ربّانی مخصوص ایشان نازل و ارسال شد انشآءاللّه بآن فائز شوند هنیئاً له بما عمل فی سبیل اللّه
و همچنین ذکر اولیای خوسف علیهم بهآء اللّه الملک العزیز العطوف الرّؤف و سائر اولیا علیهم بهآء اللّه امام وجه مولی الوری بعزّ اصغا فائز
هذا ما نزّل لجناب محمّد علیه بهآء اللّه قوله جلّ جلاله و عزّ بیانه
یا محمّد قد ورد علینا فی السّجن الأعظم ما ناح به حقائق الوجود قد اشتعل الظّالم بنار الحرص و الهوی و اکل اموال النّاس بالباطل الا انّه من اهل الطّاغوت نبذ التّقوی و اخذ الهوی و ارتکب ما ذرفت به الدّموع من العیون انّا سمعنا ندائک نادیناک من طور العرفان اللّه لا اله الّا هو المهیمن القیّوم احفظ آیات ربّک ثمّ اقرأها بربوات تنجذب بها القلوب ثمّ اشرب باسمی من کأس بیانی رحیقی المختوم البهآء من لدنّا علیک و علی الّذین آمنوا باللّه مالک الغیب و الشّهود
و هذا ما نزّل لجناب ملّا علی علیه بهآء اللّه الأبدی قوله تبارک و تعالی
یا علی ذئاب ارض اغنام الهی را احاطه نموده و سبع عالم ببراثن بغضا قصد اولیای اسم اعظم کرده جبابره از هر جهتی متجاهر بظلم و فراعنه از هر سمتی باعتساف مشغول و لسان عظمت در چنین حالتی بذکر اولیا ناطق چه که این یک شبر خاکی نزد حقّ و اولیائش معدوم و مفقود لعمر اللّه زماجیر عالم نزد اصحاب وفا بمثابۀ طنین ذباب و عمار و آبادی آن بمثابۀ بیت عنکبوت بل احقر از آن اولیا را از قبل مظلوم تکبیر برسان عنقریب ایّام بآخر رسد جهد نمائید شاید فائز شوید بآنچه که بعزّ قبول فائز گردد و بطراز ابدی مزیّن شود یوم یوم عمل است بامانت ناظر باشید و بدیانت متمسّک انّه نصح عباده و ینصحهم بما یرفعهم انّه هو الفیّاض الکریم
و هذا ما نزّل لجناب علی خا علیه بهآء اللّه قول الرّبّ تعالی و تقدّس
یا علی علیک بهائی ظالم عالم باب نصحیت گشوده قل یا غافل ینبغی ان تنصح اوّلاً نفسک لعمر اللّه قد سفک الدّمآء و نهب الأموال و قام بالظّلم و ارتکب ما ناح به الأشیآء و اهل الفردوس و الّذین طافوا العرش فی العشیّ و الاشراق قد اخذ بذنبه ولکن ما استشعر فی نفسه سوف یری جزآء عمله من لدی اللّه المنتقم القهّار انّ الطّاغی اتّبع الباغی فی ظلمه و کتب ما صاح به الأصحاب و اشتعل بنار البغضآء علی شأن ارتعدت به حقائق الوجود و ذرفت دموع الأبرار نسأل اللّه ان یحفظ عباده من شرّه انّه هو المقتدر المختار قد حضر اسمک لدی المظلوم ذکرک بذکر طارت به الأحجار البهآء علیک و علی الّذین ما منعهم ظلم الظّالمین عن التّوجّه الی اللّه ربّ الأرباب
یا اولیائی فی الخآء و الواو (خوسف) اسمعوا ندائی انّه یقرّبکم الی الأفق الأعلی و یهدیکم الی مطلع الرّشاد لا تمنعوا انفسکم عن مشرق الوحی ضعوا ما عند القوم متمسّکین بما امرتم به من لدی اللّه مالک الجهات انّا ذکرناکم من قبل فی الواح شتّی بذکر منه تنوّرت الآفاق انتهی له الحمد و الثّنآء و له الشّکر و البهآء قد ذکر اولیائه بما تبقی به اسمائهم بدوام اسمائه الحسنی و صفاته العلیا انّ ربّنا هو المقتدر العزیز الوهّاب از حقّ میطلبیم جمیع را فائز فرماید بآنچه که سبب انتشار آثار اوست مابین عباد و این انتشار در الواح منزله سبب و علّتش اعمال طیّبه و اخلاق مرضیّه بوده و هست چه که اعمال و اخلاق که فی سبیل اللّه ظاهر شود جذّاب افئده و قلوب است و جذب سبب تقرّب است و تقرّب علّت آگاهی و مقام انتشار انشآءاللّه کل بآن فائز شوند
ذکر عمّ مکرّم جناب ملّا علی اکبر علیه بهآء اللّه را نموده بودند هذا ما نزّل له من سمآء عنایة ربّنا الأبهی قوله جلّ جلاله و عزّ بیانه
یا اکبر بعد علی امورات عجیبه ظاهر و آثار غربیه باهر ذئب غنم اللّه را نصیحت مینماید و میگوید خون مخور و حیوان مدر ثعبان حوت را ببردباری وصیّت میکند و دب دیک را و هیکل ظلم بهیکل عدل میگوید ظلم مکن مال مردم را مبر از خدا بترس فیالحقیقه عالم تغییر نموده بغی و فحشا بر و تقوی را موعظه میکند و بپرهیزکاری امر مینماید خدعه و مکری در عالم ظاهر شده که شبه و مثل نداشته و ندارد نفسی که بیک فلس عالم تقدیس را میفروشد ادّعای خدمت عالم و محبّت امم مینماید لعمر اللّه بیک دینار اخیار را بدست اشرار و فجّار میسپارد حبّ وطن ذکر مینماید و دم سلطان سرّ و علن را میریزد عبدۀ دینارند و از اخیار خود را میشمارند ینبغی ان ندع اذکارهم و نذکرک بما اقبلت الی امر اعرض عنه من فی البلاد الّا الّذین انقذتهم ایادی الاقتدار من لدی اللّه مولی العباد انّا ذکرناک من قبل و فی هذا الحین بآیات اذ نزّلت اشرقت بها شمس العلم و اضآءت بها البلاد اولیای آن ارض را از قبل مظلوم تکبیر برسان بگو در حینی که مابین اعدا مبتلا و از یمین و یسار حیّات مشهود بآیات ناطق و شما را ذکر مینماید جهد نمائید شاید فائز شوید بعملی که الیوم لایق و سزاوار است البهآء من لدنّا علیک و علی الّذین نسبهم اللّه الیک من الذّکور و الاناث انّ ربّک هو العزیز الفیّاض انتهی ایّام ایّام عظیم و بزرگیست بسیار حیف است بغفلت بگذرد یا اولیآء اللّه و احبّائه جهد لازم شاید فائز شوید بعملی که در کتاب الهی باقی و پاینده ماند انّه هو الکریم و هو الرّحیم و هو العزیز العظیم منتسبین آن حبیب مکرّم مکرّر از لسان عظمت ذکرشان ظاهر عنایات الهی خارج از احصاء عباد است ان تعدّوا عنایاته لا تحصوها ولکن خلق غافل عامل شدند آنچه را که هیچ ظالمی در هیچ عهدی عمل ننموده تشهد بذلک اعمالهم امام الوجوه سوف یرون جزائها من لدن عادل حکیم
ذکر ابن عمّ علیهما بهآء اللّه را فرمودند بعد از عرض در ساحت عزّ احدیّه این آیات بدیعۀ منیعه نازل قوله تبارک و تعالی
یا محمّد امروز جمیع اشیاء بظهور مالک ملکوت اسماء در جذب و وله و شورند و با یکدیگر تهنیت میگویند و بکلمۀ قرّت عیوننا ناطق طوبی از برای نفسی که بمقام ایّام عارف شد و بحمد و ثنای مقصود عالمیان مشغول گشت امروز عالم را نوری دیگر و بحر را موجی دیگر و سدرۀ طور را نغمۀ دیگر است طوبی لذی اذن و لذی بصر سمع و رأی و ویل للغافلین قل
لک الحمد یا الهی بما نوّرت قلبی بنور عرفانک و اذنی باصغآء ندائک و بصری بمشاهدة آثارک اسألک بملکوتک و اسراره و سمآء بیانک و انجمها ان تکتب لی ما یرفعنی بین عبادک و یقرّبنی الیک و یرزقنی مائدة سمآء فضلک انّک انت المشفق الکریم
البهآء علیک و علی امّک و اخوانک و اختک من لدی اللّه ربّ من فی السّموات و الأرضین انتهی
ذکر والده و ضلع و غلامین الموسومین بغلامحسین و حبیباللّه علیهم بهآء اللّه را نمودند بعد از عرض امام وجه مولی الوری این آیات مبارکات از سماء فضل نازل قوله جلّ جلاله و عمّ نواله یا محمّد قبل رضا للّه الحمد بکوثر بیان مقصود عالمیان فائز شدی و از رحیق مختوم آشامیدی و منتسبین از امّ و ضلع و ابنین کل بذکر مالک اسماء فائز گشتند باین ذکر معادله نمینماید اذکار عالم و ما عند الأمم چه که ذکر الهی در لوح بدوام ملک و ملکوت باقی و دائم است و مادونش بفنا راجع هر یک را از قبل مظلوم تکبیر برسان و بتجلّیات انوار نیّر عنایت بشارت ده لازال اولیا تحت لحاظ فضل بوده و هستند یشهد بذلک من عنده کتاب عظیم
و نذکر فی هذا الحین اخاک الّذی سمّی بعلی لیجذبه الذّکر الی الأفق الأعلی و تسقیه ید العطآء کوثر البقآء طوبی لمن فاز بفیوضات الأیّام و ویل للغافلین یا علی علیک بهائی قل
الهی الهی لک الحمد بما هدیت الظّمآن الی بحر رحمتک و الجوعان الی مائدة سمائک و المحتاج الی شمس کرمک و العاصی الی سمآء غفرانک اسألک یا من باسمک جری کوثر العطآء من قلمک الأعلی ان تقدّر لی ما یرفعنی و یحفظنی و ینفعنی فی کلّ عالم من عوالمک تعلم ما عندی و لا اعلم ما عندک و انّک انت المقتدر العزیز الوهّاب
یا محمّد قبل رضا البهآء من لدنّا علیک و علی اخیک و نبشّرکما بما نزّل لکما من لدن علیم حکیم و انزلنا لمن شرب کوثر اللّقآء و فاز بما کان مسطوراً فی کتب اللّه العزیز الحمید ما اشرقت به شمس عنایة الرّحمن و ماج بحر الغفران و هاج عرف رحمة ربّه الغفور الرّحیم انّ الّذین صعدوا فی ایّامی اولئک فازوا بما لم یفز به احد من قبل یشهد بذلک ما نزّل من لدن عزیز عظیم و نذکر اولیائی هناک انّ المظلوم فی بحبوحة البلایا و الأحزان یذکرهم بما لا تعادله کنوز العالم لیفرحوا و یکونوا من الشّاکرین کبّر من قبلی علی وجوههم و ذکّرهم بما نزّل لهم من سمآء عنایة ربّهم الکریم یا اولیآء اللّه هناک شبه این ایّام دیده نشده یوم یوم عمل و استقامت است باید کل باصلاح ناظر باشند و بنور محبّت با عموم اهل عالم مجالس و معاشر الّا من اعرض عن هذا النّبإ الأعظم الّذی کان لقائه امل المقرّبین متمسّکین باین حبل باید از عالم منقطع باشند از عالم اسم بگذرند تا فائز شوند بمقامی که مقدّس است از شبه و مثل و ریب و ظنون و اوهام عباد بیقین مبین بدانید هر نفسی الیوم بکلمهئی فائز شد او از اهل ملأ اعلی در کتاب الهی مذکور یا اولیا همّت نمائید شاید بحکمت و بیان نفوس غافله را آگاه سازید و از کوثر استقامت بنوشانید مقام استقامت مقامی است که اگر ما سوی اللّه کل اراده نمایند نفسی را از صراط مستقیم منع کنند خود را عاجز مشاهده نمایند اینست مقام اعلی و ذروۀ علیا و سدرۀ حمرا طوبی لمن نبذ العالم و اخذ ما امر به من لدن آمر قدیم
یا محمّد قبل حسین یا کفّاش در فضل و عنایت حقّ تفکّر نما کفّاش از صراط گذشت و علما لغزیدند تو بکوثر عرفان فائز شدی و رسیدی و فقها در هیماء اوهام متحیّر قل
لک الحمد یا اله من فی السّموات و الأرضین و لک الشّکر یا من فی قبضتک زمام الأوّلین و الآخرین قد هدیت من اردت و ارادک و ترکت من قصد غیرک اشهد انّک تفعل ما تشآء و تحکم ما ترید لا اله الّا انت العزیز الحمید
یا حسین یا زارع طوبی از برای تو چه که حجاب وهم را بتأیید الهی دریدی و سبحات حائله را بعنایتش خرق نمودی از حقّ بطلب استقامت عطا فرماید چه که ناعقین در کمین بوده و هستند و متوهّمین بر مراصد منتظر قل
الهی الهی زد فی نور معرفتی ثمّ احفظنی بقدرتک الّتی غلبت الکائنات لئلّا یزلّ قدمی من شبهات المریبین و نعاق النّاعقین الّذین نقضوا میثاقک و ارادوا ان یمنعوا عبادک عن فرات رحمتک و سبیلک الظّاهر الواضح المبین انتهی
ذکر مسئلت زیارت و طواف که بوکالت این خادم فانی نموده بودند در این یوم که ششم شهر ربیعالثّانی است شش ساعت از روز گذشته از قبل آن حبیب روحانی زیارت بعمل آمد و بعزّ قبول فائز گشت هنیئاً لی و لجنابک و لمن فاز بهذا الفضل الأکبر و الفیض العظیم
ذکر محبوبی جناب حاجی محمّد کاظم علیه ٩ ٦٦ نموده بودند و همچنین اخبار ایشان را در آنچه در مدینۀ کبیره واقع شده سبحاناللّه حرص و طمع آن نفوس را از شاطی بحر امانت و دیانت و عدل و انصاف محروم نموده ایکاش باین فقره ختم میشد لا واللّه هر یوم بافترائی ناطق و بکذبی متمسّک نفسی که ببغی و فحشا معروف و از تقوی معرض در این ارض بوده محض عنایت و حفظ او را امر بخروج فرمودند به مدینۀ کبیره رفته مع مثل خودی متّحد گشت و بمفتریاتی تمسّک جستند که فزع اکبر از جمیع اشیاء ظاهر و عدل و انصاف بنوحه و ندبه مشغول هذه من سنّة القوم و لن تجد لسنّتهم تبدیلا حاجی محمّد کریم خان کرمانی در هر سنه کتاب ردّی نوشته و همچنین شعرای عصر بعضی گفتهاند آنچه را که جزایش نزد عادل حکیم ثابت و محقّق و جزای این عصیان انتها نیابد و تمامی نپذیرد و همچنین سپهر صاحب تاریخ نوشته آنچه که قلم از شرّش بحقّ پناه برده باری این امور در باطن سبب اعلاء کلمه و انتشار امر بوده و هست یسأل الخادم ربّه ان یزیّن عباده بما یقرّبهم الیه و ینطقهم بالعدل و الانصاف انّه ولیّنا و مقصودنا و هو التّوّاب الکریم
حبیب روحانی جناب آقا محمّد علیه بهآء اللّه و عنایته نامههای شما را باین عبد داده و در ساحت امنع اقدس هر یک عرض شد و فیالحقیقه آن نامهها سبب ظهور فضل اکبر گشت هنیئاً لمن فاز بکأس بیان ربّه الرّحمن یشهد الخادم انّه من المقرّبین فی کتاب اللّه ربّ العرش العظیم خدمت اولیای آن ارض از صغیر و کبیر اناث و ذکور تکبیر و بها میرسانم و از برای هر یک طلبیده و میطلبم اجر ابدی و خیر سرمدی را و اسأله تعالی ان یحفظهم بجوده و یسقیهم کأس الاستقامة من ایادی عطائه انّه هو الجواد الکریم اغصان سدرۀ الهیّه روحی لتراب قدومهم الفدآء آن حبیب روحانی و منتسبین و اولیای مذکورین علیهم بهآء اللّه را ذکر میفرمایند و از برای هر یک نعمت باقیه و مائدۀ سمائیّه از حقّ جلّ جلاله مسئلت مینمایند انّه هو اللّه لا اله الّا هو مظهر ما کان مکنوناً فی العلم و مستوراً عن الأبصار انّه هو المؤیّد المختار
ذکر جناب حاجی ملّا باقر و حاجی رضا و آقا محمّد حسین و آقا علی علیهم بهآء اللّه را نموده بودند بعد از عرض امام وجه مخصوص هر یک نازل شد آنچه که بحیات ابدی بشارت میدهد طوبی للفائزین
هذا ما نزّل لجناب حاجی ملّا باقر علیه بهآء اللّه قوله عزّ بیانه و جلّ برهانه
یا محمّد قبل باقر اسمع ندآء المظلوم انّه ظهر بالحقّ و نطق امام الوجوه الأمر للّه المقتدر المهیمن القیّوم قد تمّت حجّة اللّه علی خلقه و برهانه علی عباده ولکنّ القوم اکثرهم لا یشعرون قد فاضت عین الحیوان امام وجوه الأدیان و جری فرات الرّحمة من قلم اللّه ربّ ما کان و ما یکون هذا یوم فیه سطع نور البیان من آفاق سمآء الواح ربّک مالک الوجود طوبی لعین فازت بالآثار و لأذن سمعت ندائه الأحلی و لید اخذت کتابه المحتوم انصر ربّک بالحکمة و البیان ثمّ افتح ابواب القلوب باسمه العزیز الودود کذلک اوقدنا مصباح البیان فی مشکوة حکمة اللّه مالک الغیب و الشّهود قد سمع اللّه ندائک و انزل لک ما قرّت به العیون البهآء من لدنّا علیک و علی الّذین فازوا برحیقنا المختوم
بسمی الّذی به هاج عرف العرفان فی الامکان
یا رضا قد حضر اسمک فی المنظر الأبهی ذکرناک بما فاح به عرف عنایة ربّک مالک الأنام قل لعمر اللّه انّ البحر ماج امام الوجوه و هاج عرف اللّه ربّ الأرباب طوبی لمن شاهد و وجد و ویل لمن انکر ما نزّل من سمآء عطآء اللّه مالک المبدإ و المآب انّک اذا فزت بقراءة آیاتی و مشاهدة آثاری قل
الهی الهی اشهد انّک اظهرت نفسک لمن فی الامکان و جری فرات رحمتک بین الأدیان اسألک بأنوار عرشک الأعظم و اسرار امرک یا مالک القدم ان تجعلنی منقطعاً عن دونک و متمسّکاً بحبل فضلک ای ربّ تری اولیائک بین الظّالمین من عبادک و اصفیائک بین المنکرین الّذین اشتعلوا بنار البغضآء فی ایّامک اسألک بقدرتک الّتی احاطت الکائنات ان تحفظهم بجودک و تنصرهم بقدرتک انّک انت المقتدر علی ما تشآء لا اله الّا انت العزیز الوهّاب
بسمی الّذی به نادی المناد بین الأرض و السّمآء
یا محمّد قبل حسین این مظلوم بین ایادی اعدا بتو توجّه نموده و ترا ذکر مینماید که شاید بحرارت ذکر الهی مشتعل شوی اشتعالی که شبهات اهل بغی و فحشا ترا از افق اعلی منع ننماید جمیع اهل عالم منتظر بوده و هستند و چون نیّر ظهور از افق سماء طور اشراق نمود کل اعراض نمودند الّا من شآء ربّک حمد کن مقصود عالم را که ترا بر اقبال تأیید فرمود و ترا ذکر نمود بآیاتی که مخلّد است در کتاب مبین ینبغی ان تقول فی هذا المقام لک الحمد یا مقصود من فی السّموات و الأرضین
بسمی الّذی به اشرقت الأرض و السّمآء
یا علی علیک بهائی امروز ابر رحمت الهی در کلّ حین عطا میفرماید آنچه را که سبب و علّت انبات سنبلات معارف و معانی است آفتاب کرم رحمانی امام وجوه عباد مشرق و لائح ولکن قوم غافل و محجوب الّا من انقذته ید اقتدار ربّک الفیّاض الکریم از حقّ میطلبیم اولیای خود را تأیید فرماید بر ادراک بخششهای لایحصایش لعمری اگر اهل ارض فائز شوند بعرفان یک کلمه از کلماتش و آثار آن در ملک و ملکوت هرآینه کل از ما عندهم به ما عند اللّه تمسّک نمایند قل
الهی الهی لا تمنعنی من فیوضات ایّامک و لا تجعلنی محروماً عمّا قدّرته لأصفیائک اشهد انّک انت الکریم ذو النّبإ العظیم انتهی
قد اشرق نیّر الجود و الکرم و تجلّی بأنواره علی اولیائه و اصفیائه و احبّائه طوبی لمن تنوّر به منقطعاً عن دونه انّه من الفائزین فی کتب اللّه و زبره و الواحه فیالحقیقه عنایت و عطا بمقامی رسیده که قطره مقام بحر را رجا نموده و ذرّه مقام شمس را این خادم فانی لازال عرض مینماید
الهی الهی لا تحرم عبادک من کوثر الاستقامة علی امرک بحیث لا تمنعهم الأسمآء عن مالکها
در این مقام حکایتی بنظر آمد عرضش محبوب است و آن اینکه سیّد تقی نامی چند سنۀ قبل بحضور فائز مدّتی در این ارض ساکن و بعد از رجوع در عرض راه به حسین معروف به سوخته رسید سؤال از او نمود از کجا میآئی ذکر نمود از عکّا گفت چرا به جزیره نمیروی میرزا یحیی وصیّ نقطه است باین کلمه جمیع مراتبش از استقامت و ایمان و اقبال بر باد رفت و بعد به جزیره رفته به ایران مراجعت نمود با یک کتاب کذب سبحاناللّه چگونه میشود مدّعی محبّت الهی بیک کلمه از صراط مستقیم ربّانی منحرف شود و حال آنکه خود آن شخص آگاه بود که حسین مذکور از جائی اطّلاع نداشته و ندارد باری جزای اعمال است که انسان را باوهام راه مینماید و از نور یقین محروم میسازد امروز اهل بهاء از خلیج اسماء گذشتهاند و قصد بحر معانی نمودهاند جمیع عالم را زیر قدم گذاردهاند و قدم آخر بر مقام اعلی الأمر بید اللّه ربّنا ربّ الأرض و السّمآء نفسی هم از جذبا چند سنۀ قبل به کرمان رفته و در آنجا بیک کلمۀ مجعوله از امّ الکتاب محروم گشته و کاش باین قدر کفایت مینمود بخدعه و تزویر و کذب و افترا پرداخت یکی از مکاتیب این عبد را که نزد یکی از اولیا ارسال شده بود بحیله و مکر اخذ نموده و سواد آن را اراده کرده نزد معاندین ارسال دارد این عبد عرض میکند
الهی الهی عبادت را حفظ نما از شرّ معرضین و منکرین و ناعقین و کل را تأیید فرما بر عدل و انصاف لینظروا آثارک بعیونهم و یسمعوا آیاتک بآذانهم انّک انت علی کلّ شیء قدیر
هر حرکتی از حرکات مقصود عالمیان حجّتی است واضح و برهانی است لائح ولکن غرض حجاب شده یومی از ایّام لسان عظمت باین کلمۀ علیا نطق فرمود که کبد را گداخت قوله جلّ بیانه و عزّ سلطانه یا عبد حاضر کاش معرضین بیان این قدر تأمّل مینمودند که ما این امر را مابین اهل ایران ثابت و راسخ مینمودیم و بمقام اعلی و رتبۀ علیا میرساندیم آن هنگام هر نفسی قابل بود باو میسپردیم هر یوم بعد از زحمتهای لاتحصی که امر فیالجمله مرتفع شد نفوسی محض بغضا ارتکاب نمودند آنچه را که سبب تضییع امر اللّه بوده در ایّام شداد کل خلف حجاب مستور و چون نور ساطع و امر ظاهر با اسیاف میتاختند و عمل مینمودند آنچه را که هیچ ظالمی عمل ننموده حال بعضی با عمامه و ردا مثل حزب قبل بوسوسه مشغول انّا نشهد و نری و نستر و انا السّتّار العلیم الحکیم انتهی این خادم لازال طلب حفظ نموده و مینماید ولکن عبادی که از اصل امر آگاه نبودهاند ادّعای آگاهی نمودهاند و سبب اضلال ناس شده و میشوند در هر حال از فضل و بخشش او امید هست اولیای خود را مقدّس فرماید از آنچه سزاوار نیست اوست قادر و توانا لا اله الّا هو العلیّ الأبهی
ذکر جناب آقا میرزا قوشید خا علیه بهآء اللّه را مرقوم داشتند بعد از عرض در ساحت امنع اقدس این آیات محکمات از سماء عنایت حقّ جلّ جلاله نازل قوله عزّ بیانه و جلّ سلطانه
قد حضر اسمک لدی المظلوم ذکرک بآیات اشرقت من افق کلّ کلمة منها شمس عنایة اللّه ربّ العالمین هذا یوم فیه تنطق الشّمس الملک للّه العزیز الحکیم و ینادی البحر العظمة للّه مقصود العارفین طوبی لعبد سمع النّدآء من الأشیآء فی ذکر اللّه مولی الوری و ویل لکلّ غافل بعید نسأل اللّه تبارک و تعالی ان ینوّرک بنور العرفان و یشعلک بنار محبّته انّه هو الکریم و فی قبضته زمام من فی السّموات و الأرضین اذا فازت عینک بآثار قلمی الأعلی قل
الهی الهی لک الحمد بما ذکرتنی و اسمعتنی و اریتنی و لک الثّنآء بما عرّفتنی سبیلک الواضح المبین و امرک الظّاهر المحکم المتین اسألک بجودک الّذی احاط الوجود ان تجعلنی مستقیماً علی امرک لئلّا یزلّ قدمی من شبهات المعرضین عن صراطک المستقیم انّک انت المقتدر علی ما تشآء لا اله الّا انت العلیم الحکیم انتهی
و همچنین بعد از عرض ذکر جناب حاجی محمّد حسن علیه بهآء اللّه این آیات کبری از ملکوت مشیّة اللّه نازل قوله جلّ جلاله و عزّ برهانه
هو الظّاهر القائم امام الملوک و المملوک
کتاب ینطق بالحقّ و یدعو الخلق الی الأفق الأعلی المقام الّذی فیه ارتفع النّدآء و ظهر ما کان مسطوراً من قلم الوحی فی کتب اللّه ربّ العرش العظیم قد اتی من کان موعوداً من لسان العظمة و ظهر من کان مرقوماً من قلم اللّه العزیز الحمید طوبی لنفس سمعت و اقبلت و فازت و ویل لمن اعرض عن هذا الفضل المبین
یا محمّد قبل حسن سمعنا ندائک ذکرناک بما لا تعادله اذکار القوم لتنصر ربّک بالحکمة و البیان و تکون من الموقنین خذ کوثر الاستقامة من ید عطآء ربّک ثمّ اشربه باسمه المهیمن علی الأسمآء انّ ربّک هو الآمر النّاصح العلیم ایّاک ان تمنعک همزات اهل العمائم عن البحر الأعظم و ایّاک ان تحجبک اشارات عبدة الأسمآء عن هذا الأفق المشرق المنیر قل یا قوم هذا یوم اللّه لو انتم تعلمون و هذا یوم بشّرت به کتب اللّه من قبل و من بعد لو انتم تعرفون قد اتی من کان مکنوناً فی العلم و موعوداً من لدی اللّه المهیمن القیّوم قل اتّقوا اللّه یا ملأ الأرض ضعوا ما عندکم و خذوا آثار اللّه بقدرة من عنده ثمّ اقرؤوها بنغمات الفردوس الأعلی انّها تهدیکم و تقرّبکم الی مقامه المحمود من کان موقناً باقتداره و اختیاره لا تزلّه شبهات العباد و لا اشارات الّذین کفروا بالیوم الموعود قل
الهی الهی لا تمنعنی عن الاستقامة الکبری فی امرک یا مولی الوری و لا تجعلنی من الّذین آمنوا بحجّتک ثمّ انکروها بما اتّبعوا مظاهر الأوهام و الظّنون قوّنی یا الهی لأخرق الحجبات کلّها باسمک القویّ الغالب المهیمن علی ما کان و ما یکون
کذلک تضوّع عرف الوحی و تعطّر الامکان من نفحات بیان ربّک الرّحمن اشکر و قل لک الثّنآء یا مولی الأسمآء و لک البهآء یا مقصود الأفئدة و القلوب ثمّ اعلم قد انزلنا فی کتابنا الأقدس فی اوّل ورودنا فی السّجن الأعظم ما ظهر فی ارض الکاف و الرّآء و اخبرنا النّاس بما یظهر فیها انّ ربّک هو الحقّ علّام الغیوب نسأل اللّه ان یؤیّدک و یجعلک مستقیماً علی امره بحیث لا تمنعک و اولیائه همزات من اعرض عن الحقّ انّه هو المقتدر علی ما اراد و فی قبضته زمام الأمور نسأل اللّه تعالی ان یؤیّدک علی خدمة امره و ذکره بین عباده انّه هو المؤیّد الغفور العطوف البهآء علیک و علی الّذین سمعوا و قالوا لک الحمد یا مالک الملک و الملکوت انتهی امید آنکه نفحات آیات الهی عالم را اخذ نماید و اولیای خود را از امورات واقعۀ در حزب قبل متنبّه سازد تا باسماء از مالک آن محروم نمانند و وساوس هر ملحدی را نپذیرند بیقین مبین بر خدمت قیام نمایند که شاید ارض بنور حکمت الهی منوّر گردد انّ ربّنا هو السّمیع البصیر و بالاجابة جدیر مجدّد ذکر مینمایم اولیا هر یک را باذکار قلبیّه متذکّر بوده و هستم و از برای کل از بحر عطا عطا میطلبم و از شمس بقا بقا انّه ولیّ المحسنین و مقصود الطّالبین البهآء و الذّکر و الثّنآء علی جنابک و علی من معک و علی اولیآء اللّه و احبّائه هناک و فی کلّ الجهات و الحمد له اذ هو مقصود من فی الأرضین و السّموات
صورت آنچه ارسال شده اگر بارض جذبا و باء و شین و بعض جهات اخری ارسال شود محبوب است دو فرد قالی که از قبل ارسال داشتند رسید و بعزّ قبول فائز حسب الأمر آنچه بآن اطراف ارسال میشود بمحبوب فؤاد جناب جوان روحانی علیه بهآء اللّه و عنایته و فضله و رحمته برسد سواد بردارند و بصاحبش برسانند این خادم فانی خدمت حضرت روحانی علیه بهآء اللّه الأبهی و قرّۀ عین و بصر جناب احمد تکبیر و بها و ثنا میرسانم لازال ذکرشان در ساحت اقدس بوده و هست مخصوص در این حین لسان عظمت باین کلمۀ علیا ناطق یا عبد حاضر انشآءاللّه جواب جناب روحانی علیه بهائی و عنایتی ارسال میشود و همچنین جواب جناب احمد علیه بهائی هنیئاً لهما و مریئاً لهما من لدی اللّه مولاهما انتهی
این سند از کتابخانهٔ مراجع بهائی دانلود شده است. شما مجاز هستید از متن آن با توجّه به مقرّرات مندرج در سایت www.bahai.org/fa/legal استفاده نمائید.