جناب شهید ابن اسم اللّه الأصدق محبوب مکرّم حضرت نبیل بعد علی علیه من کلّ بهآء ابهاه ملاحظه فرمایند
١۵٢١
بسم ربّنا الأقدس الأعظم العلیّ الأبهی
حمد مقدّس از لمیزل و لایزال ساحت قرب قدس حضرت محبوب بیزوالی را لایق و سزاست که افق سماء انسان را بنیّر عرفان منوّر فرمود زهی حسرت و افسوس که معشر کرّوبین و مقرّبین در تغنّی و حوریّات غرفات فردوس در ترنّم و ساقی الهی قائم و بر دستش رحیق باقی ولکن نه گوشیکه از اوّل قسمت برد و نه لبیکه بثانی فائز گردد جلّ من اظهر للموحّدین من عباده و ستر عن المشرکین من بریّته اوست ذات مقدّسیکه السن عالم از ثنایش عاجز و افئدۀ امم از عرفانش قاصر بقدرت کامله از آب آتش هویدا نموده و از نار نور ظاهر فرموده دست قدرتش زمام عالم را اخذ نموده ولکن ابصار از او غافل و سلطان ارادهاش کل را احاطه فرموده ولکن ادراک عباد قاصر طوبی از برای نفوسیکه ببصر حدید فائز شدند و باذن واعیۀ تازه مزیّن گشتند ایشان از بحر دانائی نوشیدهاند و از اثمار سدرۀ بینائی چشیدهاند امثال این سمع و بصر مطهّر و مقلّب و منوّر بوده و هست طوبی از برای نفوسیکه منظر آن بصر واقع شدند و محلّ اصغا للّه الأمر من قبل و من بعد
سبحانک یا من فی فراقک ارتفعت ضجیج المقرّبین و المخلصین و فی هجرک صعدت زفرات الموحّدین و الفائزین و نزلت عبرات المشتاقین اسئلک بنار سدرتک و انوار وجهک و لآلئ بحر بیانک و اسرار ملکوتک و جبروتک بأن تؤیّد اصفیائک علی القیام علی خدمتک و التّوجّه الی دیارک ای ربّ تری الّذین انقطعوا عن دونک و قاموا علی خدمة امرک و اختاروا مکاره الغربة فی حبّک و رضائک و شدائد البریّة رجآء ما عندک اسئلک ببحر جودک و سمآء فضلک بأن تحفظهم عن الّذین سعوا فی اطفآء نورک و نقضوا عهدک و میثاقک انت الّذی یا الهی خضعت کینونة القدرة عند ظهورات قدرتک و سجد هیکل القوّة لدی شئونات قوّتک ای ربّ فأنزل علی من قام علی خدمتک ما یجعله ناطقاً علی شأن لا یعتریه الصّمت بما اکتسبت ایادی الأشرار فی مملکتک اسئلک یا محبوب القلوب و مقصود الوجود بأن تکتب له من قلمک الأعلی ما یظهره باسمک بین عبادک و یرفعه بعنایتک بین خلقک لا اله الّا انت المهیمن الغفور الکریم اصلّی و اسلّم یا الهی علیه و علی الّذین طافوا لارتفاع کلمتک و اظهار امرک ای ربّ فاجعلهم سرج هدایتک و اعلام نصرتک انّک انت الّذی لا تمنعک شیء عن ارادتک لم تزل کنت مقتدراً علی ما تشآء و لا تزال تکون بمثل ما قد کنت فی ازل الآزال لا اله الّا انت الغنیّ المتعال
و بعد یا محبوب فؤادی قد کنت راقداً ایقظتنی نسائم حبّکم الّتی سرت من آثار قلمکم و اسرّت من عالم المحبّة ما عجز عن ذکره قلمی و لسانی فلمّا عرفت و اطّلعت قصدت الارتقآء الی مقام استقرّ فیه کرسیّ مالک الأسمآء حضرت و عرضت اذاً نطق لسان المقصود بما انجذب به حقایق الأشیآء قال و قوله الأحلی
هو الحافظ النّاظر العلیم الخبیر
یا ایّها الطّائر فی هوائی و المقبل الی ملکوتی و النّاظر الی افقی و النّاطق بثنائی فی ایّامی و القائم علی خدمة امری قد حضر العبد الحاضر بکتابک و عرضه لدی المظلوم اذ کان یمشی فیمقام جعله اللّه المنظر الأکبر انّ ربّک لهو المقتدر القدیر سمعنا ندائک اجبناک و وجدنا عرف خلوصک ارسلنا الیک ما تضوّع منه رائحة قمیصی المنیر طوبی لعبد هزّته جذبات بیانک فی ذکر اللّه ربّک و ربّ العالمین قد کنّا معک فیکلّ الأحوال و انزلنا لک من قلمی الأعلی ما یکون باقیاً ببقآء اسمائی الحسنی ان افرح بهذا الفضل المبین انشآءاللّه در جمیع احوال مؤیّدی و لحاظ عنایت با شما بوده و خواهد بود احبّای الهی را از قبل مظلوم تکبیر برسان و جمیع را بفضل و عنایت حقّ جلّ جلاله بشارت ده انشآءاللّه موفّق شوند بر آنچه لایق این یوم عزیز عظیم است طوبی از برای نفسیکه الیوم بخدمت امر قیام نمود نفوسیکه صاحب بیانند باید بتبلیغ مشغول شوند اینست امر مبرم الهی که در کتب و صحف از قلم اعلی جاری و نازل گشته اینفقره بسیار بزرگست از حقّ جلّ جلاله بخواهید تا کل را از اینمقام بلند محروم نفرماید اگر از اوّل امر نفوس مشتعلۀ مطمئنّه بتبلیغ متمسّک میشدند هرآینه عالم از نیّر اعظم منوّر و روشن مشاهده میگشت امید هست که اولیای حقّ طرّاً بر تبلیغ امر قیام نمایند قیامیکه سبب قیام اهل عالم شود ببیانیکه سبب نطق و بیان امم گردد در سحرگاهان هزیز نسایم عنایت رحمن بر کل مرور مینماید و اسرار وصل و لقا بر هر شیء القا میفرماید برخی باصغا فائز و بعضی محروم کلّ یعمل علی شاکلته قسم بآفتاب بیان که هر نفسی از عظمت این یوم آگاه شود عالم عالم زخارف و عالم عالم اشیاء و عالم عالم کتب او را منع ننماید و محروم نسازد جمیع را بر اتّحاد امر نمودیم انشآءاللّه کل بهمّت اولیا باینمقام فائز شوند یا علی قل لا انسان الّا بالانصاف و لا قوّة الّا بالاتّحاد و لا خیر و لا سلامة الّا بالمشورة یا محمّد قلم اعلی در کلّ حین مشغولست از حقّ بخواه تا تشنگان بادیۀ عشق از این فرات جاری محروم نمانند و ممنوع نشوند در اطراف عالم این ذکر منتشر و انوارش ظاهر و لائح معذلک اهل ارض محجوب و غافلند هر طائفه از طوائف امّت عظیمه در مدن کبیره بامری از امور تمسّک مینمایند و در اعلاء آن جهد بلیغ مبذول میدارند بشأنیکه از بذل جان و مال دریغ ندارند و اهل ایران از این امر اعظم که بمثابۀ آفتاب در قطب زوال روشن و منیر است غافل و محتجبند ذرهم فی خوضهم یلعبون انشآءاللّه نفوسیکه الیوم بحقّ منسوبند و باسمش مذکور مقامات خود را بشناسند و حفظ نمایند شأن ایشان عنداللّه عظیمست از حقّ بطلبید تا کل را مؤیّد فرماید بر حفظ مقامات خود بشأنیکه هیچ امری از امور و هیچ شیئی از اشیاء ایشانرا سد ننماید و غافل نسازد انتهی
یا محبوبی اهل ارض از این فضل اعظم و عطیّۀ کبری غافلند بایادی خود صنم میتراشند و بکمال جدّ و جهد او را تقویت مینمایند و بعد از ظلمش نوحه میکنند مقصود از صنم که ذکر شده و میشود جاهلی است که باسم علم معروف در هر عهد و عصر سبب و علّت منع عباد از فیوضات مالک ایجاد در مبدء و معاد بوده و هستند اگر صاحببصری تفکّر نماید و در کتب الهی از قبل و بعد تفرّس کند بآنچه ذکر شد گواهی دهد
اینکه مرقوم داشته بودند باتّفاق جناب محبوبی حاجی میرزا حیدر علی علیه بهآء اللّه بارض هم تشریف بردهاند لأجل اعلاء کلمۀ الهی اینفقره تلقاء وجه عرض شد هذا ما نطق به لسان الوحی فی هذا المقام قوله تعالی انشآءاللّه نهالهای بستان الهی از آب بیان اولیائش بخلع تازه فائز شوند و از حرارت محبّتشان بمنتهی نموّ و اثمار مزیّن گردند انّه لهو المؤیّد الحکیم و الموفّق العلیم انتهی
البتّه از توجّه بجهات لأجل اظهار امر و اعلاء کلمه خالصاً لوجه اللّه ثمرهای کلّیّه ظاهر شده و میشود بیان فی سبیل الرّحمن مؤثّر بوده و هست
اینکه مرقوم داشتند نظر بحکم قبل ارادۀ توجّه بارض ص و اطراف آن نمودهاند اینفقره بسیار محبوبست امر تبلیغ الیوم بر مثل آنمحبوب لازمست حسب الأمر آنکه هر نفسی را مصلحت بدانند یعنی دارای بیان و قلب فارغ باشد بمدن و دیار الهی از برای تطهیر نفوس از کوثر جاری از قلم اعلی بفرستند لدی الوجه محبوب و مقبولست انتهی
جمیع نفوس از برای این یوم خلق شدهاند انشآءاللّه باید آنمحبوب در اینفقره سعی بلیغ مبذول دارند و اگر نفوسیهم بقبایل توجّه نمایند مثلاً بسمت کرمانشاه و همچنین محالّ بختیاری از اطراف فارس و غیره محبوبست بلکه لازم ولکن در صورتیکه آن نفوس بطراز حکمت منزله مزیّن باشند در هر محل که وارد شوند سبب تزکیۀ نفوس و اصلاح اهالی و اعمال طیّبه و اخلاق حسنه گردند امید هست که از نار سدره انجمنی در عالم از این قبیل یافت شوند و بنور حکمت عالم را منوّر دارند انّ ربّنا الرّحمن لهو الغفور الرّحیم و هو المقتدر القدیر امروز روزیست که اشعیای نبی از آن خبر داده اخبار این یوم بمثابۀ نیّر اعظم از آفاق صحف الهی مشرق جمیع انبیا اهل عالم را باین یوم اعظم بشارت دادهاند و جمیع کتب الهی شاهد و گواهست ولکن جهل حایل شده و ناس را از دریای علم محروم ساخته بقسمیکه نمیدانند چه نافع است و چه مضرّ عالم را بلا و ظلمت احاطه نموده معذلک احدی ملتفت نه صدق ربّنا العلیّ الأبهی اگر نفسی در سور و الواحیکه از قبل نازل شده ببصر انصاف ملاحظه نماید و تفکّر کند شهادت میدهد بآنچه ظاهر شد حرف بحرف از ملکوت علم الهی بکمال تصریح نازل گشته خلق را گمان آنکه اهل انصاف و علم و حکمت و زهد و تقوی علمای ارضند غافل از اینکه نزد حقّ از جهلا مذکور و محسوب این نفوس غافله سبب غفلت و منع عباد از افق اعلی بوده و هستند میفرماید انّ العالم من هدی النّاس الی صراطی و علّمهم سبیلی المستقیم عالمیکه باینمقام فائز شود او بمنزلۀ بصر است از برای هیکل عالم قوله عزّ اجلاله حکیم دانا و عالم بینا دو بصرند از برای هیکل عالم انشآءاللّه ارض از این دو عطیّۀ کبری محروم نماند و ممنوع نشود انتهی
اینکه در ذکر اوراق ناریّه و انتشار آن مرقوم داشتید حقّ شاهد و گواهست که همان میرزا هادی که حال در ارض طاء باضلال نفوس مشغول است ابداً از امر نفسیکه خود را باو نسبت میدهد مطّلع نبوده و نیست ای کاش خرق حجاب میشد و للّه در دقائق معدوده باصغا فائز میگشت یعنی باصغاء کلماتیکه اگر بر صخرۀ صمّاء القا شود مثل ماء جاری گردد معشر معشر غافلین است قسم بآفتاب افق بیان که بمثابۀ آنست که کوری کور دیگر را راهنمائی نماید و یا غافلی بغافل دیگر متمسّک شود یتکلّمون بأهوائهم و لا یشعرون ای کاش موفّق میشدند اقلاًّ بآثار رجوع مینمودند این خادم فانی متحیّر و مبهوت آیا بچه متمسّکند و چه میگویند عالم را آیات الهی احاطه نموده علی شأن ملئت الآفاق منها و واللّه الّذی لا اله الّا هو اینعبد و امثال او از احصای آن عاجز و جمیع نفوس مقبله بر این شهادت میدهند معذلک رئیس المفترین نوشته دو کلمه از اینجا دو کلمه از آنجا اخذ مینمایند و باطراف میفرستند ملاحظه نمائید چه مقدار از غفلت و عدم درایت و بیبصری تبعۀ خود مطمئنّ است اگر مطمئنّ نبود باین هذیانات که کذبش بمثل آفتاب روشنست تکلّم نمینمود اگر کسی للّه فیالجمله تفکّر نماید در شئونات ظاهرۀ از افق اعلی بر اوّل امر و اصل آن مطّلع میشود که چه قسم بوده از حقّ میطلبم غافلین را بطراز آگاهی مزیّن فرماید و باکلیل انصاف سرافراز نماید انّه لهو المقتدر القدیر
و اینکه در بارۀ محمّد تقی مرقوم داشتید از او سؤال شود که در حین مرخّصی باو چه فرمودند لعلّ یتذکّر او یخشی بزخرف فانیه از مطلع نور احدیّه گذشت و یوسف الهی را بدراهم فانیه تبدیل نمود در پستفطرتی او همین کافیست که حسین سوخته او را از حقّ منع نموده و بجزیرۀ معروفه برده العجب کلّ العجب و آنشخصهئی که در طهران باو جبّه داده قسم بجمال حقّ که او هم مثل او ابداً از اصل این امر اطّلاع نداشته او و دو اخوی او از اوّل خارج بودند و از امر نقطۀ اولی روح ما سواه فداه بیخبر بلکه تبرّی مینمودند بیت آن نفوس در محلّهئی و بیت مقصود در محلّۀ اخری و نظر باعراض سالها مابین فصل بود و اکثری بر اینفقره گواه بوده و هستند
اینکه ذکر جناب حاجی میرزا حس علیه بهآء اللّه و ارادۀ جناب وزیر را نمودید اینمراتب تلقاء وجه عرض شد فرمودند آنچه الیوم لازمست تمسّک بامر تبلیغ است اگر فیالجمله علوّ امر اللّه ظاهر شود جمیع وزرا باعانت قیام نمایند و آنچه هم الیوم سبب و علّت آسایش و حرّیّت شود محبوبست انتهی
عرض اینفانی آنکه در جمیع امور مشورت لازم باید آنمحبوب در اینفقره بسیار تأکید فرمایند تا امر مشورت مابین کل جاری شود آنچه در اینفقره از قلم اعلی جاری شده و میشود مقصود آنکه امر مشورت مابین دوستان محقّق گردد چه که او سبب و علّت آگاهی و هوشیاری و خیر و سلامتی بوده و خواهد بود
اینکه در بارۀ دوستان الهی در هر محل مرقوم داشتید انشآءاللّه در جمیع اوان باصلاح خود و عالم مشغول باشند و بانوار وجه منوّر و فائز فیالحقیقه نفوسیکه الیوم بناموس اکبر تمسّک جستهاند و بافق اعلی ناظرند بمنزلۀ سرجند در عالم انشآءاللّه در صدد آن باشند که در ایّام الهی ظاهر شود از ایشان آنچه که بدوام ملک و ملکوت ذکرش از دفتر عالم محو نشود اگر بر مقامات خود آگاه شوند لعمر المحبوب بفرح اکبر فائز گردند در سبیل الهی حمل نمودند آنچه را احدی از قبل حمل ننمود از حقّ میطلبم اولیا را مؤیّد فرماید بر حفظ مقامات خود انّه علی کلّشیء قدیر
اینکه از ارض خ و ک و ق و هم تعریف فرمودند للّه درّهم و طوبی لهم انشآءاللّه بکمال همّت بر این امر اعظم ثابت و راسخ و مستقیم باشند ذکرشان در ساحت اقدس عرض شد آفتاب عنایت نسبت بهر یک مشرق از حقّ میطلبم بر نار محبّت و نور معرفتشان در هر حین بیفزاید بشأنیکه شئونات جبابره ایشانرا از ما هم علیه منع ننماید جبابره و فراعنه و امثال آن که از قبل و بعد ذکر شده در رتبۀ اوّلیّه جهلائی هستند که بعلما معروفند مابین همج رعاع لعمر اللّه ایشانند قاطعان طریق الهی و ایشانند حجب مانعه و کتب کاذبه فیالحقیقه علمای ایران بسیار غافلند آنچه در دست آن فئۀ ضالّۀ مضلّه بوده اکثر مفتریات خود آن نفوسست که از قبل و بعد گفتهاند و در کتب نوشتهاند ایشانند صحف اوهامیّه و دفاتر ظنونیّه و تواقیع ناحیۀ کذبه که بمقدّسه نامیدهاند وقتی از اوقات اینفانی قصد مقصد اعلی و ذروۀ علیا نموده بعد از حضور در ساحت امنع اقدس فرمودند ای عبد حاضر بگو ببینم آن رصاصیکه حضرت اعلی و مبشّر جمال کبریا را شهید نمود از چه معدن و حقیقت آن چه بوده و آن سیوفیکه اجساد اولیا را قطعه قطعه نمود از چه فلزّ و از کدام معدن بیرون آمده یا عبد حاضر لدی الوجه در بیانات مظلوم آفاق تفکّر نما که شاید از تفکّر تو در اهل ارض این قوّه ظاهر شود و کل ببصیرت تمام در آنچه واقع شده تفکّر نمایند در آنحین اشعّۀ انوار بیان رحمن اینفانی را بشأنی اخذ نمود که قادر بر ذکر آن نشده و نخواهد شد مدّتی این عبد قائم و جمال قدم صامت و ساکت بالأخره فرمودند یا عبد آنحدید و رصاصیکه سبب نوحۀ مقرّبین و ضجیج مخلصین شد آنکلمات نفوس غافله بوده که سالها در معادن جهل و کذب تربیت یافته و بالأخره از فم علما ظاهر شد و آن جوهر وجود و اولیائش را شهید نمود یا عبد درست تفکّر نما اگر ذکر جابلقا و جابلسا و ناحیۀ مقدّسه و وجود قائم باوصاف مذکوره نبود وارد نمیشد آنچه وارد شد و دیده نمیشد آنچه که قلم و لسان از ذکر آن مضطربست فرمودند یا عبد حاضر اگر نفسی بانصاف نظر نماید همان کلمه که از معدن کذب ظاهر شد که گفته آنحضرت موجود است و قائل بر تولّد او از کفّار محسوب رصاصی بود که بر بدن آن سیّد عالم وارد شد و حال معرضین بیان بهمان طریق مشی مینمایند و در ترتیب همان موهوماتند انتهی
اعاذنا اللّه و معشر الانسان من مکرهم و افترائهم و ما یخرج من افواههم انّه لهو الحافظ المقتدر القدیر آیا یک گوش یافت نمیشود آیا حکم بصر محو شده آیا انصاف بکدام عالم سفر نموده و یا صدق وفات کرده این کلیل نادان نمیداند چه عرض نماید اینمقامات از ذکر و بیان خارج است زفرات مرتفع و عبرات نازل و الأمر بید اللّه ربّ الذّاکر و القائل
و اینکه در بارۀ یکی از امآء اللّه مرقوم داشتید که از حقّ جلّ جلاله طلب عنایت از برای زوجش نموده اینمراتب در پیشگاه حضور مالک قدم عرض شد هذا ما نطق به لسان العظمة فی الجواب قوله عزّ اجلاله یا علی یا ایّها القائم علی خدمتی یا محمّد یا ایّها النّاظر الی افقی و المتوجّه الی وجهی ان استمع ندائی و بشّرها من قبلی لها ان تقرء ما نزّل من قلمی الأعلی فیهذا المقام الکریم
سبحانک یا من باسمک ماج بحر الکرم و هاج عرف الفضل بین الأمم اسئلک بندائک الأحلی و حفیف سدرة المنتهی بأن تقدّر لی من قلمک الأعلی ما ینفعنی فی الآخرة و الأولی ثمّ اکتب لعبدک ما یقرّبه الیک و یعرّفه ظهورک و بروزک و سلطانک و یعلّمه ما کان غافلاً عنه فی ایّامک ای ربّ فضلک سبق و رحمتک سبقت کلّ الأشیآء اسئلک بسلطان الأسمآء بأن لا تخیّبنی و ایّاه عن بحر جودک و سمآء فضلک و شمس عطائک ای ربّ انّا لا نعلم ما ینفعنا انت اعلم بنا منّا لا اله الّا انت الغفور الکریم انتهی
ملاحظۀ عنایت حقّ جلّ جلاله را نمائید بمقامی رسیده که هر منصفی اقرار و اعتراف نموده به ان لا مثل لها و لا نظیر لها انشآءاللّه جمیع من علی الأرض مؤیّد شوند و بباب فضلش توجّه نمایند و البتّه خائب نشوند آنچه در اینمقام نازل شد بامةاللّه علیها بهآء اللّه برسانند
و اینکه ذکر منتسبین مرحوم مرفوع حضرت اسم اللّه الأصدق علیه من کلّ بهآء ابهاه را نموده بودند در ساحت امنع اقدس عرض شد فرمودند نظر عنایت بایشان بوده و لحاظ فضل قطع نشده و نخواهد شد جمیع را از قبل حقّ تکبیر برسانید از قبل و بعد ذکر ایشان در کتاب الهی نازل و الواح مقدّسه هم از قبل ارسال شد جمیع را از قبل حقّ باذکار بدیعۀ منیعه که سبب و علّت فرح و ابتهاج است متذکّر دار انّا معهم نسمع و نری انشآءاللّه ظاهر میشود آنچه که از برای ایشان مقدّر شد انّه یبسط امراً من عنده و هو المقتدر الباذل الکریم انتهی
اینکه در بارۀ سرور مکرّم جناب حاجی منشی حقیقی علیه بهآء اللّه و عزّه مرقوم داشتید فیالحقیقه همان قسم است که آنمحبوب مرقوم داشتهاند از حقّ منیع این خادم فانی مسئلت مینماید که در هر حین بر شوق و شعف و محبّت ایشان بیفزاید ذکرشان در ساحت اقدس بوده و هست و اینفانی هم مکتوبی در جواب دستخطّشان عرض و ارسال میدارد
و اینکه مجدّد در دستخطّ دیگر ذکر جناب وزیر نمودهاید ایشان و حزبشان در رفاهیّت و حرّیّت کلّیّه ساعی بوده و هستند هنگامیکه اشعّۀ انوار ظهور از افق زوراء ظاهر و لائح بود قنصلی که در عراق بودند بکمال محبّت بحضور آمدند و هر امری بایشان ذکر میشد همان حین بر اجرای آن قیام مینمودند و جمال مبارک هم یک روز بمنزل ایشان تشریف بردند و کان یومئذ یوماً مشهودا و بحرارتی استقبال و مشایعت نمودند که سبب حیرت بعضی شد و در هنگام هجرت از آن ارض جناب میرزا مهدی حضور را که منشی سفارت بود فرستادند و بعد از حضور در ساحت اقدس معروض داشت که جناب صاحب سلام میرساند و میگوید اگر بسمت ما توجّه فرمایند جهاز حاضر است و اگر هم مطلبی باشد مرقوم فرمایند بجلالت ملکه ارسال میدارم و جواب آنرا بزودی میرسانم فرمودند فیالحقیقه کمال مسرّت از محبّت جناب صاحب و دولت ایشان حاصل ولکن حال نظر باستدعای والی و وزرای دولت علیّه بآنسمت توجّه میشود الأمر بید اللّه یفعل ما یشآء و یحکم ما یرید و هو العلیم الخبیر از قول ما خدمت صاحب سلام برسان و بگو کمال ممنونیّت از مهربانیهای شما داریم و از حقّ جلّ جلاله میطلبیم مکافات اینعمل مبرور را بدولت بهیّه عطا فرماید انتهی و اینعمل ایشان از جمیع اعمالیکه از اوّل ظهور و بروز دولت بهیّه تا حال ظاهر شده مقدّم بوده و خواهد بود چه که ذکر اینفقره بدوام ملک و ملکوت باقیست انشآءاللّه امروز موفّق شوند بر امریکه سبب علوّ و سموّ و رفعت و ذکر ایشان بدوام اسماء و صفات الهی گردد
و همچنین ذکر جناب آقا میرزا ابراهیم علیه بهآء اللّه نموده بودند تلقاء وجه عرض شد هذا ما نطق به ملکوت البیان قوله عزّ کبریائه یا ابراهیم یوم عظیم است و امر بزرگ هر نفسی الیوم از بحر ایقان آشامید و بافق اعلی راه یافت او از سیّد نفوس لدی اللّه مذکور طوبی از برای بصریکه بانوار وجه فائز شد و از برای سمعیکه ندای مظلوم را اصغا نمود امروز بعد از عرفان مشرق امر و مطلع وحی الهی استقامت از اعظم اعمال است هر نفسی بآن فائز شد او بذروۀ علیا فائز انشآءاللّه باینمقام اعظم بعنایت حقّ برسی و باسم حقّ حفظش نمائی طوبی لمن سقاک و عرّفک ما احتجب عنه العباد الّا من شآء اللّه ربّ العالمین انتهی
مخصوص نفوسیکه ذکرشان از قلم آنمحبوب جاری عنایات لانهایات حقّ جلّ جلاله ظاهر و لائح انشآءاللّه کل از کأس عنایت بنوشند و بفضل و رحمتش شاکر و حامد و مبسوط و مسرور باشند انّ الخادم یدعو لهم فیکلّ الأحوال و ربّنا الرّحمن لهو السّامع المجیب
دستخطّ دیگر آنحضرت که بتاریخ ٢٠ صفر ارسال نمودید نفحۀ جان از او متضوّع بود چه که مزیّن بطراز محبّت محبوب عالمیان مشاهده شد الحمد للّه بشارت بشیر معنوی پی در پی میرسد له الحمد و الشّکر و الثّنآء فی کلّ صباح و مسآء و چون خادم فانی از حرارت محبّت گرم شد و از کأس ذکر و بیان سرمست گشت قصد ذروۀ علیا و غایة قصوی نمود و مراتب را تلقاء وجه معروض داشت هذا ما نطق به لسان مقصودنا و مقصودکم و مقصود من فی السّموات و الأرض قوله جلّ جلاله یا ذاکری و ناظری و الطّائف حول امری لعمری اگر نسیم گلشن بیان رحمن بر عظم رمیم مرور نماید هرآینه از هزیز آن بمقام فکسونا لحماً فتبارک اللّه احسن الخالقین فائز گردد و بر نفوس غافله مرور نمود و اثری از آن ظاهر نه چه که از ثدی ظنون آشامیدهاند و از بحر یقین محروم و ممنوعند از خود بهیچوجه صاحب بصر و سمع نبوده و نیستند جاهلی چند زمام آن نفوس را اخذ نموده و بهر سمت اراده نمایند میبرند تحرّکهم اهوائهم الا انّهم فی خسران مبین ولکن عنقریب ثمرات اعمال خود را مشاهده نمایند و به یا لیتنا کنّا تراباً ناطق شوند دوستان الهی را که از صهبای توحید آشامیدهاند و بنار حبّ مشتعلند از قبل مظلوم تکبیر برسان که شاید از نفحۀ تکبیر بحیوة جدید فائز شوند و بکمال اتّحاد بر امر مالک ایجاد راسخ و ثابت و مستقیم مشاهده گردند البهآء علیک و علی الّذین نسبهم اللّه الی اسمی الأصدق علیه بهائی و عنایتی و رحمتی و شفقتی بگو از شئونات دنیا و مکاره آن محزون مباشید انشآءاللّه ظاهر میشود آنچه که سبب و علّت فرح و نشاط مقرّبین و موحّدین و مخلصین است انتهی
اشراقات آفتاب فضل بشأنیست که صدهزار مثل اینعبد از تحریر آن عاجز است خود آنجناب مشرّف بودهاند و امواج بحر اعظم را مشاهده نمودهاند دیگر محتاج بذکر اینفانی نبوده و نیست
و اینکه در بارۀ مخدّره امّ و اخت علیهما بهآء اللّه که در طاء ساکنند مرقوم داشتید اظهار عنایت نسبت بایشان شده و میشود و اینفانی بر اینفقره شاهد و گواهست معذلک تفصیل عرض شد و بشرف اصغاء محبوب عالمیان فائز گشت قوله جلّ کبریائه یا امةاللّه ذکرت در احیان متعدّده از قلم احدیّه جاری و نازل آنچه شما بآن فائز شدید ملکههای ارض بآن فائز نشدند بگوشت از لسان حقّ جلّ جلاله کلمۀ یا امتی میشنوی فوالّذی سخّر السّموات و الأرض بکلمة من عنده لآلی و جواهر ثمینۀ ارض باینکلمه معادله نمینماید ان افرحی بذکری و اطمئنّی بعنایتی اماء موقنۀ ثابتۀ راسخه از اوراق سدره محسوبند و باماء در کتاب مذکور و بحقّ منسوب کدام مقام اعظم از اینست انشآءاللّه به ما یحبّه اللّه متمسّک باشید و بشطر سجن ناظر جمیع اماء آن ارض را تکبیر میرسانیم و بعنایت و شفقت و مکرمت حقّ بشارت میدهیم البهآء علیک و علی بنتک و علیهنّ انتهی
اینکه ذکر جناب آقا میرزا محمّد کاتب علیه بهآء اللّه نمودید هذا ما نزّل له من سمآء مشیّة ربّنا الغفور الکریم قوله عزّ کبریائه
هو الشّاهد السّامع العلیم الخبیر
ان یا قلم الأبهی ان اذکر من اقبل الی افقی الأعلی و سمع النّداء اذ ارتفع بین الأرض و السّمآء و اجاب مالک الأسمآء الّذی اتی بسلطان احاط من فی السّموات و الأرض و بأمر خضعت له الأعناق یا محمّد هل تعرف من یذکرک فی السّجن لعمر اللّه یذکرک مکلّم الطّور و اقبل الیک مالک الوجود الّذی به نفخ فی الصّور و نصب صراط اللّه ربّ الأرباب لو تطّلع بعنایتی و تجد عرف قمیصی لتقوم علی ذکری و ثنائی علی شأن لا تمنعک شئونات الأرض و الوانها انّ ربّک لهو العزیز العلّام طوبی لبصر رأی آیاتی الکبری و لسمع سمع ندائی الأحلی و لوجه توجّه الی افقی الأعلی و لید اشتغلت بتحریر ما نزّل من سمآء عنایة ربّها العزیز الوهّاب انّا سمعنا ندائک اجبناک و رأینا اقبالک ذکرناک بهذا اللّوح الّذی یکون باقیاً ببقآء اسمائی فیملکوتی انّ ربّک لهو المقتدر علی ما یشآء یعطی و یمنع و هو العزیز الفضّال انّا دخلنا السّجن و دعونا الکلّ الی البحر الأعظم من النّاس من نقض میثاق اللّه و عهده و منهم من قال لبّیک لبّیک یا منزل الآیات انّا ذکرنا کلّ من اقبل الی الوجه یشهد بذلک قلمی و لسانی و عن ورائهما علمی الّذی احاط الآفاق انّک اذا فزت باللّوح و سمعت ما نزّل من سمآء مشیّة ربّک ولّ وجهک شطری و قل اشهد انّ بک نزّلت الآیات و ظهرت العلامات و ما کان مکنوناً مخزوناً مستوراً فی ازل الآزال اسئلک ان لا تخیّبنی عن بدایع فضلک یا من فی قبضتک زمام الکائنات کذلک ارسلنا الیک من فرات رحمتی ما جعله اللّه علّة الحیوة لمن فی الأرضین و السّموات انّا غفرنا الّتی اردت غفرانها انّ ربّک لهو العزیز الغفّار البهآء علیک و علیها و علی الّذین نبذوا العالم و اقبلوا الی الاسم الأعظم الّذی ینطق فیکلّ شأن انّه لا اله الّا انا المقتدر المختار انتهی انشآءاللّه از اشراقات انوار آفتاب کلمۀ الهی منوّر باشند و از بحور مودعۀ در آن باسم دوست یکتا بیاشامند هنیئاً له و مریئاً له
و همچنین عرایضیکه در بین پاکت آنمحبوب بود جواب آن از سماء عنایت نازل و ارسال شد انشآءاللّه برسد و از بیانات منزلۀ از سماء مشیّت حقّ جلّ جلاله قسمت و نصیب بردارند و فائز شوند بآنچه الیوم لایق و سزاوار است
و اینکه از حرکت سجن اعظم که در الواح از قلم اعلی جاری شده سؤال فرمودند عرض شد فرمودند انّه یظهر و یری الأمر بید اللّه مالک الوری انتهی
و اینکه در شهادت فی سبیل اللّه مرقوم داشتید عرض شد قال جلّ کبریائه انّا کتبنا له هذا المقام الأعلی و هذا الذّکر الأسنی طوبی له بما فاز به قبل ظهوره و قبلنا منه ما اراد فی اللّه الواحد الفرد العلیم الخبیر انتهی
اینکه در بارۀ جناب ملّا محمّد قاضی مرقوم داشتید یک لوح امنع اقدس مخصوص ایشان از سماء مشیّت نازل و ارسال شد انشآءاللّه بآن فائز شوند و از بحر معانی بیاشامند و همچنین عدد اسم اعظم ٩ الواح منیعه من غیر اسم ارسال شد بنفوس مذکورۀ در ورقۀ اسامی برسانند اسماء ایشان حکمةً للأمر نوشته نشد الواح مقدّسۀ بیاسم از اینقرار باید داده شود آنمحبوب اوّل بذکر الهی بعدد اسم اعظم مشغول شوند و بعد بوضو شروع نمایند و بعد از وضو مرّة اخری بذکر اوّل مشغول گردند و الواح را در محلّ مرتفعی بگذارند و بمندیل لطیفی روی آن را مستور دارند و بعد باسم هر که اراده نمایند دست برده یک لوح بیرون آورند و آن اسم را بنویسند و بدهند انشآءاللّه از بعد هم الواح مقدّسه بهمین نحو ارسال میشود یکمرتبه ارسال آن جایز نه از حقّ جلّ جلاله این خادم فانی میطلبد که از نفس آنمحبوب هیاکل افتادۀ بیشعور بشعور آیند و بخدمة اللّه قیام نمایند
ذکر توجّه بارض خاء نموده بودند جمیع دوستان آن ارض را حسب الأمر تکبیر برسانید این ایّام مخصوص نفوسیکه عرایضشان بساحت اقدس رسید و همچنین بعض مراسلات که بحضرت مرفوع اهل قائن علیه منکلّ بهآء ابهاه ارسال داشته بودند جواب بعضی نازل و ارسال شد لتقرّ عیونهم و تستنیر وجوههم و تطمئنّ افئدة الّذین سرعوا الی صراط اللّه ربّ العالمین امریکه در این ایّام در سجن اعظم بظهور رسیده ارتقای حضرت نبیل قبل علی از اهل قائن علیه من کلّ بهآء ابهاه و من کلّ نور انوره بوده ایشان در اوّل فجر چهارشنبه بیستم ٢٠ شهر ربیعالأوّل برفیق اعلی صعود فرمودند و حسب الأمر حضرت غصن اللّه الأکبر روحی و ذاتی لتراب قدومه الفدآء و همچنین غصنین انورین روحی لهما الفدآء که در قصر حضور داشتند بتشییع مأمور شدند و پیاده تشریف بردند و حضرت غصن اللّه الأعظم روحی و ذاتی و کینونتی لتراب قدومه الفدآء در ارض سجن تشریف داشتند و در آن لیل و صبح یوم عند من صعد الی اللّه حضور داشتند و اینعبد هم طلب اذن نمود لأجل تشییع توجّه نماید فرمودند توجّه تو جایز نه چه که هوا سرد است و آثار ضعف در تو مشاهده میشود بعد اینفانی مع اوراق و قلم و مداد در ساحت اقدس امام وجه حاضر و قائم در همان یوم از سماء فضل مخصوص آنمرحوم مرفوع نازل شد آنچه که عرف آن بدوام ملک و ملکوت باقی و ذکرش از السن اهل عالم جاری فضل و عنایت و شفقت و رحمت حقّ بمقامی است که جمیع عالم از ادراک آن علی ما ینبغی عاجز و قاصرند از قبل اینفانی دوستان الهی را تکبیر برسانید انشآءاللّه فائز شوند بآنچه که لدی اللّه محبوب و در کتاب مسطور است البهآء علی حضرتکم و علیهم و علی الّذین شربوا کوثر العرفان من ایادی عطآء ربّهم الکریم الحمد للّه العلیّ العظیم
ارقام ٢ و ۵ و ١ بر طبق حساب ابجد بترتیب معادل عددی حروف ”ب“ و ”ه“ و ”الف“ است که مجموع آنها کلمه ”بها“ را تشکيل ميدهد.
این سند از کتابخانهٔ مراجع بهائی دانلود شده است. شما مجاز هستید از متن آن با توجّه به مقرّرات مندرج در سایت www.bahai.org/fa/legal استفاده نمائید.