گزیدهای مختصر از آثار بهائی در ارتباط با موضوع یگانگی نوع انسان
ان ربكم الرحمن يحب أن يرى من في الأكوان كنفس واحدة و هيكل واحد. (همانا خداوند بخشندۀ شما دوست دارد که تمام اهل امکان را مانند یک جان و یک هیکل در نظر آورد.)
(حضرت بهاءالله، الواح صادره به ملوک و رؤسای ارض )
مقصود اصلاح عالم و راحت امم بوده این اصلاح و راحت ظاهر نشود مگر به اتحاد و اتفاق.
(منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، شمارۀ ۱۳۱)
ليس الفخر لمن يحبّ الوطن بل لمن يحبّ العالم (افتخار در این نیست که کسی وطنش را دوست بدارد بلکه در این است که عالم را دوست داشته باشد) فی الحقيقه عالم يک وطن محسوب است و من علی الارض اهل آن.
(حضرت بهاءالله، لوح مقصود از مجموعه الواح بعد از کتاب اقدس )
کل اهل یک عالمید و از یک کلمه خلق شدهاید.
(منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، شمارۀ ۱۵۶)
کونوا کالأصابع فی اليد و الارکان للبدن کذلک يعظکم قلم الوحی."(مانند انگشتان یک دست و اعضای یک بدن باشید. قلم وحی اینگونه شما را پند می دهد.)
(حضرت بهاءالله، کتاب اقدس )
همه اوراق يک شجريد و قطرههای يک بحر.
(حضرت بهاءالله، لوح بشارات، مجموعه الواح صادره بعد از کتاب اقدس )
یا ابنآء الانسان، هل عرفتم لم خلقناکم من تراب واحد لئلّا یفتخر احد علی احد و تفکّروا فی کلّ حین فی خلق انفسکم ینبغی کما خلقناکم من شیء واحد ان تکونوا کنفس واحدة بحیث تمشون علی رجل واحدة و تأکلون من فم واحد و تسکنون فی ارض واحدة حتّی تظهر من کینوناتکم و اعمالکم و افعالکم آیات التّوحید و جواهر التّجرید. (ای پسران انسان، هیچ میدانید چرا همۀ شما را از یک خاک خلق کردم؟ تا هیچ کس بر دیگری فخر نفروشد. در همه حال در چگونگی آفرینش خود تفکر کنید. حال که همۀ شما را از امری واحد آفریدم، سزاوار آن که مانند نفس واحد باشید آن گونه که با پای واحد راه روید، با دهان واحد بخورید و در زمین واحد ساکن شوید تا از اعماق وجود و رفتار و کردار شما، نشانههای یگانگی و انقطاع آشکار گردد.)
(حضرت بهاءالله، کلمات مکنونۀ عربی، شمارۀ ۶۸)
در هر ظهوری که اشراق صبح هدی شد موضوع آن اشراق، امری از امور بود ... اما در اين دور بديع و قرن جليل، اساس دين الله و موضوع شريعت الله رأفت کبری و رحمت عظمی و الفت با جميع ملل و صداقت و امانت و مهربانی صميمی قلبی با جميع طوائف و نحل و اعلان وحدت عالم انسان است.
(مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد ۲ )
یکی از تعالیم اساسی حضرت بهاءالله وحدت عالم انسانی است. ایشان خطاب به نوع انسان میفرمایند: «بار یک دارید و برگ یک شاخسار»، بدین معنی که عالم انسانی همانند درخت است، ملل و مردمان همچون اعضای مختلف یا شاخههای آن درخت و افراد انسانی همچون میوهها و شکوفههایش. حضرت بهاءالله اینگونه اعلان وحدت نوع انسان نمودند در حالی که تمامی تعالیم ادیان قبل، عالم انسانی را بر دو دسته میدانستند: یکی مردمان اهل کتاب یا شجرۀ طیّبه و دیگری کافران و گمراهان یا شجره ملعونه. دستۀ اول محدود به مؤمنین بود و دسته دیگر متعلق به جنود گمراهی و بیدینان، بخشی از بشریت دریافتکنندۀ بخشش و مهر یزدانی بود و بخش دیگر مورد غضب پروردگارش. حضرت بهاءالله همۀ اینها را از میان برداشتند و اعلان وحدت عالم انسانی نمودند...
(خطابۀ حضرت عبدالبهاء در نیویورک در تاریخ ۲ دسامبر ۱۹۱۲ ، ترجمه از کتاب The Promulgation of Universal Peace )
اين جهان نامتناهی مثل هيکل انسانی است. جميع اجزا به يکديگر مرتبط، در نهايت اتقان، متسلسل؛ يعنی اعضا و ارکان و اجزاء هيکل انسان چگونه با يکديگر ممتزج و متعاون و متعاضد و از يکديگر متأثر، به همچنين اجزای اين کون نامتناهی مانند هيکل انسانی اعضا و اجزايش به يکديگر مرتبط و از يکديگر معناً و جسماً متأثر. مثلاً چشم مشاهده نمايد، جميع جسم متأثر گردد. سمع استماع کند، جميع ارکان به اهتزاز آيد و در اين مسأله شبههای نيست زيرا عالم وجود نيز مانند شخص حیّ است.
(حضرت عبدالبهاء، مفاوضات)
بايد جميع بکوشيم تا در ميانه بشر نورانيت الهی حاصل شود. نفثات روح القدس تأثير کند. نورانيت آسمانی پرتو افکند تا اينکه اين قلوب بشر به تمامه به يکديگر ارتباط تام حاصل کند... اگر نفسی را دوست داريد سبب آن وحدت عائله و وحدت وطن و وحدت جنس نباشد. بلکه بايد نفوس را از برای خدا دوست داشته باشيد. هر نفس کاملی را دوست داشته باشيد و لو از وطن شما و عائلۀ شما نباشد تا به اين وسائط بتوانيد به عالم انسانی خدمت کنيد. عالم انسانی را نورانی نمائيد و بنيان اين ظلمات بغض و عداوت را بر اندازيد. جميع بشر در ظل عَلَم وحدت انسانی جمع شوند و تأييدات آسمانی برسد و فيوضات ربانی حصول يابد تا ملکوتی شويد، رحمانی شويد و همّت را بر اين بگماريد.
(خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد ۱ )
البته واضح است که در میان نوع بشر تفاوت است. ذائقۀ انسانی تفاوت میکند، افکار، ملیت، نژاد و زبانها مختلف هستند. پس نیاز به جهت جامعهای هست که این اختلافات را موازنه نماید و مردمان این عالم را اتحاد بخشد. ملاحظه نمایید که هیچ چیز جز قوۀ معنوی نمیتواند چنین وحدتی ایجاد نماید زیرا شرایط مادی و جوانب فکری آنچنان در بین بشر متفاوت است که توافق و وحدت به شیوۀ دیگر ی ممکن نیست. اما در ظل یک روح همه میتوانند یکی شوند، درست همان طور که همه از یک خورشید نور دریافت میدارند. بنابراین با یاری جهت جامعۀ ملکوتی که شریعت الهیه و حقیقت مظاهر ظهور اوست، میتوانیم بر شرایط غلبه نماییم تا جایی که تفاوتها به تمامی رخت بربندند و همۀ نژادها پیشرفت نمایند.
(خطابۀ حضرت عبدالبهاء، در نیویورک در تاریخ ۲ ژوئن ۱۹۱۲، ترجمه از کتاب The Promulgation of Universal Peace )
هر کس که دلش با آتش عشق الهی افروخته شد، خلق را به خاطر خدا دوست میدارد و صورت هر انسانی را آينۀ نور خدا میبيند.
(حضرت شوقی افندی، نظم جهانی بهائی(ترجمه))
با يکديگر در نهايت اتحاد باشيد. ابداً از يکديگر مکدر نشويد...خلق را از برای خدا دوست داريد نه برای خود. چون برای خدا دوست میداريد هيچوقت مکدر نمیشويد. زيرا انسان کامل نيست، لابد هر انسانی نقصی دارد. اگر نظر به نفوس نمائيد هميشه مکدر میشويد، اما اگر نظر به خدا نمائيد، چون عالم حق، عالم کمال است، رحمت صرف است لذا برای او همه را دوست میداريد، به همه مهربانی میکنيد.
(خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد ۲ )