اعضای محفل روحانی علیهم بهآء اللّه الأبهی
ای یاران الهی نامۀ شما رسید شکایت فرموده بودید که بجمیع آفاق مکاتبه و مراسله دارم ولی با احبّای سروستان الیالآن متارکه و حال آنکه دو مرتبه باحبّای سروستان نامه نگاشتم و ارسال شد معلومست نرسیده لهذا بتکرار بنگارش این تحریر پرداختم تا بدانید که یاران سروستان عزیزند و دوستان آن سامان جامهای لبریز همیشه نفحات خوش از آن اقلیم بمشام میرسید و دل و جان شادمان میگردید در این ایّام هرچند اهمّیّتی ندارد ولی رائحۀ نامناسبی مرور نمود قدری قلب مکدّر شد زیرا بنصوص قاطعۀ الهیّۀ صریحه که ابداً تأویل قبول نمینماید و ثابت و محقّق است که هر نفسی هوسی نماید و در خویش تصوّر وجودی کند بپایان پشیمان گردد مظهر ظهور تا هزار سال ظهورش مستحیل و ممتنع و این از نصوص قاطعۀ الهیّه با وجود این چگونه نفسی هوسی نماید و رائحۀ وجود بمشام آرد و از این گذشته عبدالبهآء باین خضوع و خشوع و فقر و فنا کلّ را تعلیم مینماید و بصریح عبارت فریاد میزند بر مدّعیان گردید عیان عبّاس سگ کوی تو بود با وجود این آیا جائز است نفسی هوسی نماید کلّ بندۀ آن آستانیم و حقیر و پاسبان اگر عزّتی هست در محویّت و فنا و عبودیّت آستان مقدّس است والّا سلطنت دو جهان ذلّت کبری من احبّای سروستان را میشناسم و میدانم چون شوامخ جبال و رواسخ اوتاد در امر اللّه رزینند و رصین و محکمند و متین اگر نفسی هوسی نمود عنقریب فراموش شود و علیکم البهآء الأبهی