۹١
جناب آقا علیاکبر زائر علیه بهاء اللّه
ای زائر مطاف ملأ اعلی علیاکبرا اللّه اکبر از این موهبتی که بآن فائز شدی و بحر رحمتی که در آن مستغرق گشتی از نخل باسق ثمر فائق چیدی و از عین سلسبیل ماء عذب تسنیم نوشیدی سر از جیب سعادت کبری برآوردی و تاج هدایت الهی را بر هامۀ معرفت نهادی این فضل و موهبت نصیب هر نفس نگردد و این الطاف بهرۀ هر شخص نشود اشعّۀ آفتاب روشنیبخش چشم حربا است ولی خفّاشان را دورباش و پرخاش شکّر و قند طعمۀ طوطیان شکرخند است و مشاهدۀ روی گل رزق بلبل گلشن نافۀ مشکبار مختصّ بآهوان دشت پروردگار است و الحان بدیع جانبخش آثار حنجر ورقای حدیقۀ رضوان مشاهدۀ صباحت و ملاحت لیلا چشم مجنون را مخصوص و ادراک حلاوت شیرین بمذاق فرهاد مشروط ادراک آیات توحید بنفوس مقدّسه مشروط و مشاهدۀ آثار ربّ مجید ببصر حدید منوط لذّت مائدۀ سمائیّه را صحّت طبیعت لازم و نعمت ابدیّۀ جمال قدم را نفوس لائقه واجب والّا حرمان اندر حرمان است ای زائر تربت پاک چون بآن ارض رسی جمیع احبّای الهی را از قبل عبدالبهاء تکبیر برسان و البهاء علیک ع ع
جناب استاد محمّدرضا و جناب آقا علیاکبر پسر استاد جواد و جناب آقا علیعسکر اسکوئی اذن حضور دارند