کتابخانه

الهی الهی تسمع ضجیجی و صریخی و انینی و حنینی فی جنح اللّیالی

فهرست مطالب

هو الابهی

الهی الهی تسمع ضجیجی و صریخی و انینی و حنینی فی جنح اللّیالی و تری ذلّی و انکساری و صبری و اصطباری و فقری و اضطراری و توجّعی و تفجّعی و بثّی و حزنی فی ایّامی المتوالی ای ربّ لک الحمد علی هذا البلآء الّذی اعدّه من اعظم النّعمآء و الآلآء لانّه فی سبیل محبّتک الملتهبة لظی نیرانها بین الضّلوع و الاحشآء هذا منائی و رجآئی یا الهی و هذا برد لوعتی یا محبوبی و هذا روآء غلّتی یا طبیبی و هذا کاشف غمّتی یا حبیبی و انّی ابسط الیک اکفّ الدّعآء و اتضرّع الیک فی کلّ بکور و مسآء مستجیراً بعتبتک السّامیة العلیآء مستشفعاً بکلمة وحدانیّتک النّقطة الاولی الّتی تشبّک صدرها فی سبیلک بالف رصاص مرشوق من ید الاعدآء و بجمال القدس الّذی آنسته بطلعتک الرّحمانیّة عند طلوع شمس ساطعة الفجر علی الافق الاعلی ان تقدّر لعبدک هذا کأس الفنآء من ید العطآء و اکشف الغطآء بالصّعود الی عتبتک السّامیة البنآء فی ملکوتک الابهی و خلّصنی من هجوم اهل الجفآء و رشق سهام الطّعن و البغضآء و تتابع نبال الشّحنآء و تکسّر نصال الافترآء بعضها علی بعضها من الزّعمآء انّک انت العطوف الرّؤف الرّحمن ع ع

یا حبیب عبدالبهاء شمس حقیقت هرچند از افق ناسوت افول فرمود و له الفضل و الجود که از افق غیب ملکوت جهان جان عالم پنهان در نهایت سطوع و اشراقست بعد از صعود جمیع دول و ملل منتظر آن بودند که کوکبش غارب گردد و ظلّش زائل عَلم مبینش سرنگون شود و نور جبینش محو و نابود شود له الفضل و الاحسان که سراج امرش لامع شد و صبح عنایتش ساطع طور احدیّتش شامخ شد و طود وحدانیّتش باذخ رایت سلطنتش بلند شد و آیت قدرتش ثابت و واضح نزد هر هوشمند کوس الوهیّتش ولوله در آفاق انداخت و ناقوس ربوبیّتش ندای یا بهآء الابهی از شرق و غرب برافراخت گاه شعله بامریک زد گاه پرتو بافریک و ترک و تاجیک گه نعره در سقلاب انداخت گه آتش بقبچاق زد الیوم در آفاق عالم این صیت ذائع و شایع و جمیع طوائف و امم در جستجو ولی بیفکرانی چند فریاد برآرند که لیلۀ یلدا شده است و ظلمت دهما امر اللّه از میان رفته و شریعت اللّه منسوخ گشته مدّعی ظهور جدیدی پیدا شده ندای انّی انا اللّه بلند شده و تفوّق بجمال قدم نموده مقصود باین اراجیف نقض خویش مستور دارند و بلعاب عنکبوت پرده بر سرادق میثاق حیّ لا یموت کشند در غمرات اوهام مستغرقند و کلمۀ توحید بر زبان رانند نقض میثاق کنند اسم نیّر آفاق بر زبان رانند در لیل دیجور شبهات متوقّفند و این النّور من ملکوت الغیب الابهی السّاطع علی الجهات گویند

باری نفوس پاک چون جناب میرزا ابوالفضل علیه بهآء اللّه الابهی شب و روز در اثبات امر مبارک بدلائل قاطعه و حجج ساطعه و بیان واقع و کشف قناع و ترویج دین اللّه و نشر نفحات مشغول و نفوسی چون طیور لیل در نشر شبهات جاهد و منفور ببین تفاوت ره از کجاست تا بکجا ما را مقصود چنان که آفاق مشکبار گردد و بعضی را مراد چنین که رائحۀ کریهۀ اختلاف مشامّ عالم و دماغ امم را معذّب نماید باری گاهی نسبت باین عبد ادّعای ربوبیّت دهند و این را اساس مخالفت بیان کنند و حال آنکه عبدالبهاء سلطنت دو جهان را بعبودیّت آستان مقدّس تبدیل ننماید و تاج وهّاجش خاک عتبۀ مقدّسه است ولی مفتری بخطّ خویش و مهر خویش مرقوم نموده است و الآن حاضر است که ادّعای شمسیّت و ظهوری اعظم از جمال مبارک نموده و این نصّ عبارتی از عبارات اوست که میگوید تاللّه الحقّ قد ظهر شمس اللّه الاکبر و کلّ شمس عنده من کلّ صغیر اصغر الی قوله و نزلت علیّ هذه الآیات و انا صغیراً و جمال مبارک این قول او را رد فرمودند و از همان وقت آن توقیع صادر که اگر آنی از ظلّ امر الی آخر بلی در نوشتجات این عبد عبارتی موجود که شمس حقیقت از برج حمل طلوع نمود و اینک از برج اسد مشرق این عبد حاضر باید بفرمایش شما از من سؤال نمایند نه باوهامات خویش و اغراض نفسانیّه تأویلاتی نمایند و حال آنکه مقصد این عبد کور حضرت اعلی و کور جمال مبارک روحی لهما الفداست ظهور نقطۀ اولی سطوع آفتاب از برج حمل بود و اینک شمس حقیقت جمال مبارک از برج اسد طالع و لائح یعنی این کور مبارک بانوار شمس حقیقت از برج اسد که در اشدّ شعاع و حرارت و ظهور است مزیّن است

امّا کلمۀ چشم همه روشن از حضرت ورقاء شهید روحی له الفداست همچنانکه مرقوم فرموده‌اند آنجناب درست است

و امّا کلمۀ من یدعو النّاس باسمی فهو منّی این کلمۀ مبارک جمال ابهی روحی لاحبّآئه الفداست دخلی باین عبد ندارد اخطأ الرّاوی و النّاشر و النّاقل ضعف الطّالب و المطلوب باری آنجناب باید انشاء اللّه بقوّ‌ه‌ئی ملکوتیّه و قوّتی میثاقیّه و الهاماتی ربّانیّه مقاومت شبهات اهل فتور نمایند زیرا همسات حضرات بکلّی نار موقدۀ ربّانیّه را در قلوب مخمود مینماید شعله‌ئی بزن و آتشی از محبّت اللّه برافروز و البهآء علیک ع ع

١ ۶ صفر ١٣١٧