کتابخانه

درّندگی سزاوار حیوانات وحشیّه است و سزاوار انسان الفت و محبّتست

فهرست مطالب

ایضاً خطابۀ مبارک در پاریس ٢٩ ذی‌القعدۀ ١٣٢٩ هجری ٢٠ نومبر ١٩١١ میلادی

هواللّه

درّندگی سزاوار حیوانات وحشیّه است و سزاوار انسان الفت و محبّتست خدا جمیع انبیا را فرستاده که الفت و محبّت در بین قلوب اندازند کتب سماویّه بجهت الفت بین قلوب نازل شده انبیا و اولیای الهی جان خود را فدا کردند تا در قلوب بشر اتّحاد و اتّفاق حاصل شود ولکن وااسفا که هنوز بشر بخونخواری مشغولند چون نظر بتاریخ نمائیم می‌بینیم چه در قرون اولی چه در قرون وسطی و چه در قرون اخیره همیشه این خاک سیاه بخون بشر رنگین شده بشر مانند گرگان درّنده یکدیگر را پاره‌پاره کرده‌اند تا آنکه حالا باین عصر نورانی رسیده عصر مدنیّت است عصر ترقّیات مادّیّه است عقول ترقّی کرده است احساسات انسانی زیاد شده با وجود این هر روز خونریزیست ملاحظه کنید که در طرابلس چه میشود این بیچارگان در چه بلائی افتادند ایطالیا مملکت وسیع خویش را گذاشته پاپی اعراب بیچاره در صحرای بی آب و علف شده است چه ‌قدر جوانان از دو طرف کشته میشود چه‌ قدر خانمانها خراب میشود چه‌ قدر مادرها بی‌پسر میشوند چه ‌قدر اطفال بی‌پدر میگردند فوج یتیمان موج میزند چه بسیار نهالها که در بدایت نشو و نما ریشه‌کن شدند و چه بسیار مرغان خوش‌آواز بآهنگ نیامده خاموش گشتند و نتیجه‌ئی نیست جز حرص و طمع پس از این واضح میشود که ترقّی مادّی سبب تحسین اخلاق نمیشود ترقّیات مادّی تعدیل اخلاق نمیکند در ازمنۀ سابقه که چنین ترقّیات مادّیّه نبوده باین شدّت هم خونریزی نبوده توپ کروپ نبوده تفنگ موزر نبود مترالیوز دینامیت نبود مواد جهنّمیّه نبود کشتی‌های زره‌پوش نبود کشتی‌های توربیت نبود حالا که مدنیّت مادّیّه ترقّی کرده این آلات آفات‌ بنیان بشر نیز ترقّی کرده حال این موادّ جهنّمیّه در زیر عموم اروپا مهیّای التهابست زیرا از موادّ التهابیّه پر است خدا کند آتش نگیرد اگر آتش بگیرد کرۀ ارض زیر و زبر میشود خلاصه مقصد اینکه واضح و مشهود است که ترقّیات مادّیّه سبب آسایش عالم انسانی و ترقّی عالم اخلاق نیست بلکه اگر منضمّ باحساسات روحانیّه بشود آنوقت ترقّی حاصل میشود اگر تعالیم الهی انتشار یابد و وصایای انبیا تأثیر بکند و نصایح الهی قلوب را روشن نماید نفوس را احساسات دینیّۀ روحانیّه حاصل گردد چون این ترقّی مادّی منضمّ بترقّی روحانی بشود نتیجه حاصل میشود زیرا تعالیم الهی مانند روح است و ترقّیات مادّیّه مانند جسد و جسد بروح زنده شود والّا مرده است امیدواریم بعون و عنایت الهیّه که روحانیّت انبیا در خلق تأثیر کند تا عالم اخلاق باین نورانیّت روشن شود در قلوب احساسات روحانیّه حاصل گردد تا بدانند که خداوند عادل است لابدّ جزای هر عملی را میدهد خداوند از ظلم نمیگذرد البتّه عادل است هرچند اقوام مادّیّه میکوشند زحمت میکشند باز در تعب و مشقّتند و دائماً در غموم و هموم زیرا سرور در قلب انسان بمحبّت اللّه است بشارت روح انسان بمعرفت اللّه اگر قلب انسان بخدا تعلّق نیابد بچه چیز خوش گردد امید بخدا نداشته باشد بچه چیز این حیات دوروزۀ دنیا دل بندد و حال آنکه میداند چند روز است و محدود است و منتهی میشود پس باید امید انسان بخدا باشد زیرا فضل او بی‌منتهاست الطاف او قدیم است مواهب او عظیم است خورشید او همیشه میدرخشد ابر رحمت او همیشه می‌بارد نسیم عنایت او همیشه می‌وزد آیا سزاوار است از چنین خدائی غافل باشیم و اسیر طبیعت شویم بندۀ طبیعت شویم و حال آنکه مواهبی بما داده که حاکم بر طبیعت هستیم جمیع کائنات اسیر طبیعت است مگر انسان مثلاً آفتاب باین بزرگی محکوم طبیعت است ابداً اراده ندارد از مدارش سر موئی تجاوز نمی‌تواند بلکه اسیر قانون طبیعت است این دریا باین عظمت اسیر طبیعت است این کرۀ ارض اسیر طبیعت است ابداً از قانون طبیعت تجاوز نمی‌تواند امّا خدا بما اراده داده عقل داده که باین قوّه خرق قانون طبیعت میکنیم حکم بر طبیعت میکنیم قوانین طبیعت را می‌شکنیم بجهت اینکه بمقتضای طبیعت انسان ذیروح خاکیست امّا در هوا پرواز کند و در دریا می‌تازد مانند ابر در این فضای وسیع سیر کند قوّۀ برقیّۀ عاصیه را حبس میکند صوت آزاد را مقیّد میکند جمیع اینها مخالف قانون طبیعت است شمشیر از دست طبیعت گرفته بر فرق طبیعت میزند خرق طبیعت مینماید خدا چنین قوّه‌ئی بانسان داده با وجود این آیا جائز است اسیر طبیعت باشد بندۀ طبیعت شود طبیعت بپرستد و بگوید طبیعت خداست و حال آنکه شمشیر بر فرقش میزند قوانین عمومی طبیعت را بهم میزند پس بدانید خدا چه مواهبی بانسان داده که طبیعت از آن محروم است بما شعور و اراده داده طبیعت از آن محروم است عقل داده طبیعت از آن محروم است ما حاکم بر طبیعت هستیم خدا چنین خواسته مرحبا