ای اهل ملکوت شکر کنید خدا را که توجّه بملکوت ابهی دارید و آرزوی استفاضه از عالم بالا مقبول درگاه حقّ هستید و منتخب بهدایت کبری از کلمۀ فدائیان استفسار نموده بودید سرّ فدا امریست عظیم مفصّل است امّا مختصر اینست پروانه فدائی شمع است و تشنه فدائی چشمه عاشق صادق فدائی معشوق است و مشتاق فدائی محبوب و آن اینست که بکلّی خود را فراموش نماید سرگشتۀ او شود و شیفتۀ روی او و آشفتۀ موی او جسم و جان و حیات و راحت و زندگی خود را بکلّی فراموش کند رضای حقّ طلبد و روی حقّ جوید و راه حقّ پوید سرمست جام او گردد و تسلیم در دست او شود و از حیات و زندگانی بکلّی چشم پوشد تا مانند نور حقیقت از افق ابدی بتابد این رتبۀ اوّل فداست
و امّا رتبۀ ثانی اینست که انسان از عالم بشریّت فراغت یابد و از ظلمات امکانیّه رهائی جوید نورانیّت رحمانیّت در او ساطع و لامع گردد ناسوت نابود شود و ملکوت تحقّق یابد مانند آهنی که در کورۀ آتش افتد صفات حدیدی که سیاهی و برودت و جمودت است و ناسوتیست مخفی و نابود گردد فضائل آتش که احمرار و ذوبان و حرارتست و ملکوتیست در آهن ظاهر و باهر شود پس آهن صفات و شئون خود را فدای آتش نمود و اکتساب فضائل عنصر نار کرد و همچنین چون نفوس از قیود امکانی و نقایص بشری و ظلمات حیوانی خلاصی یابند و بعالم اطلاق قدم نهند و از فیض لامکان نصیب گیرند و کمالات لاهوتی یابند فدائیان شمس حقیقت شوند و بقربانگاه دل و جان شتابند و علیکم البهآء الأبهی ع ع