دو نامۀ مورّخ به نوزدهم رمضان و چهارم شوّال سنۀ ١٣٢٨ وصول یافت
جناب ابن ابهر علیه بهآء اللّه الأبهی
ای منادی پیمان نامهها ملاحظه گردید الحمد للّه حقیقت حال آن دو مظلوم بزرگوار بر یار و اغیار واضح و آشکار گشت و سیّد عبداللّه اصفهانی در نجف بجزای خویش گرفتار تهمتی که بیاران زد گریبان خویش گرفت و بچاه خذلان ابدی درافتاد فاعتبروا یا اولی الأبصار
در خصوص امر تبلیغ مرقوم نموده بودید امروز اعظم امور و اکمل شئون انتشار نفحات قدس ملکوت ابهی است زیرا این امر مؤیّد است و هر نفسی بر آن قیام کند منصور و مسرور و موفّق بالطاف موفور گردد چنانچه ملاحظه گردید هر نفسی در این سبیل قدم نهاد مظهر عنایت جمال قدم گشت و هر سواری که در این میدان بتاخت بچوگان همّت گوی موهبت کبری بربود سپاه جسور جنگجو که در میدان حرب منصور و مظفّر در نزد شهریار منظور و مقرّب ملحوظ نظر عنایتند و از مرکز سلطنت امداد و استعداد پیاپی بیابند همچنین نفوس مبارک از جنود ملکوت که در میدان تبلیغ سمند برانند و شجاعت و متانت بنمایند البتّه مظاهر الطاف بیپایان ملکوت ابهی شوند و امداد روحانی و تأیید صمدانی پی در پی رسد علیالخصوص اگر ورقاتی نورانیّه و امائی رحمانیّه در نهایت تنزیه و تقدیس و وجد و انجذاب و انقطاع قیام نمایند و بادلّه و براهین الهی اطّلاع یابند و حجج قاطعه اقامه کنند و در کمال وقار و حکمت باطراف شتابند یقین است سبب هدایت جمعی از نساء گردند و الطاف و عنایت حیّ قدیر همدم و نصیب گردد
قضیّۀ جدیده بسیار سبب احزان و آلام گردید اگر چنین است خسران مبین است الیوم باید احبّای الهی نوعی سلوک نمایند که سبب عزّت امر اللّه گردند البتّه قرار در قعر زمین بهتر از این
و امّا قضیّۀ شاهزاده و جناب عزیز اگر چنین بماند نتائج وخیمه بخشد حال جناب والا البتّه مدارا خواهند فرمود و همچنین جناب عزیز از منافع غیر مشروع چشم خواهند پوشید و این قضیّه بهمّت شما و همّت احبّآء اللّه بکمال عدل و انصاف و عدم اعتساف منتهی خواهد گشت از پیش نیز در این خصوص مرقوم شده البتّه تا بحال رسیده
و امّا قضیّۀ بیطرفی احبّای الهی باید بدرجهئی باشد که کلمهئی بر زبان نرانند و نهایت صداقت بحکومت محلّیّه داشته باشند اگر غیر از این باشد موفّقیّت ممتنع و محال
و امّا قضیّۀ وصلت دو نفر از احباب با وجود تقرّر هشتصد تومان مهر بمجرّد اطّلاع حکم کتاب بکمال رضا زوجه راضی به سه واحد گردیده و آن جمعیّت مبارکۀ عقدیّه در نهایت شکوه بوده و تلاوت آیتین گردیده و قضیّۀ سنگسر که با وجود طالبان توانگر والدۀ زوجۀ مؤمنه بواحد واحد دختر خویش را بمؤمنی عقد و نکاح نموده بسیار سبب سرور گردید فیالحقیقه این قضیّه دلیل بر آنست که اماء رحمن در سنگسر ثابتند و راسخ و نابتند و قائم و انّی ادعو اللّه بقلب خافق و لسان ناطق ان یجعلهنّ آیات التّوحید و اثمار شجرة التّجرید انّ ربّی لعلی کلّ شیء قدیر
امّا شرکت خیریّه امیدوارم که بعون و عنایت جمال مبارک روز بروز ترقّی نماید و اعضاء شرکت بهمّتی بلند و مقاصدی ارجمند بخدمت پردازند و امر تبلیغ قوامی یابد و نفحات اللّه انتشار جوید فیالحقیقه جناب حاجی محمّد جواد و جناب صنیع همّت بلیغ فرمودهاند
و امّا قضیّۀ مدرسۀ فقرا و تشکیل انجمن جدید از رجال و نساء بجهت تنظیم این امر عظیم و آراستگی محفل امتحان و نجاح و فلاح کودکان و همچنین انجمن امتحان دختران و اجتماع یار و اغیار در این دو محفل در نهایت الفت و محبّت و یگانگی و مهربانی سبب نهایت روح و ریحان گردید و همچنین تأسیس محافل تبلیغ انشآءاللّه سبب نجاح و فلاح بلیغ گردد
در خصوص آن دو عالم بزرگوار طالبان کشف اسرار نگاشته بودید البتّه بحقیقت امور از جمیع جهات و سلوک و روش یاران و اساس سبیل رحمن و وحدت عالم انسان و تألیف قلوب جمیع ملل و توحید طوائف و نحل و جانفشانی در سبیل الهی و خیرخواهی و مهربانی با جمیع نوع انسانی و احترام و رعایت رؤسای روحانی اطّلاع یافتهاند و حجّت قاطعه و برهان لامع و دلیل ساطع مشهود و واضح گردیده اندکی انصاف سبب قناعت گردد که بهائیان خیرخواه جهانیانند و در این سبیل جانفشانی نمایند و عاقبت بتألیف و توحید ادیان بتأیید ربّ رحمن موفّق خواهند شد و این نزاع و جدال صد قرون و اعصار را از میان زائل و این آتش را خاموش و فراموش خواهند نمود
و امّا قضیّۀ چهرهنما از قضا چند روز پیش بنزد این عبد شتافت و آنچه باید و شاید باو بیان نمود بعد مراجعت به مصر کرد و سؤال و جواب را بدرجهئی در جریدۀ خویش درج نمود ولی بعضی از ایرانیان او را از درج چند فقره ممانعت نمودند و آن فقرات را در مقاله ننگاشت و آن سه فقره بود اوّل اینکه جمال مبارک روحی لأحبّائه الفدآء بنصّ صریح در کتاب اقدس عبدالحمید را توبیخ میفرمایند و نصّ خطاب اینست یا معشر الرّوم نسمع بینکم صوت البوم و یا ایّتها النّقطة الواقعة بین البحرین قد استقرّ علیک سریر الظّلم کسی را که جمال مبارک بوم تعبیر میفرماید و امیر سریر ظلم خطاب میکند و جاهل تسمیه میفرماید و نری فیک الجاهل یحکم علی العاقل خطاب مینمایند چگونه عبدالبهآء چنین شخص ظلومی را مظلوم میشمارد مانند آنست که محبّان اهل بیت یزید را تمجید کنند و سنان ابن انس را شاه مظلومان شمرند و فقرۀ دیگر اینکه ما از تیر و سنان افترا خوف و هراس نداریم زیرا شصت سالست که هدف سهم افترائیم و آماج تیر بهتان در این دریا مستغرقیم لهذا از نم و شبنمی چرا خوف و هراس نمائیم چنانچه شاعر عرب گفته
کارگر اولمز خدنگ طعنۀ دشمن بکا
کثرت پیکانک ایتمشدر دمیردن تن بکا
ولی تأسّف در اینست که از مقام مقدّس جدث مطهّر و مرقد منوّر حضرت امیر علیه السّلام که باید نور حقیقت بآفاق بتابد نفوسی چند پیدا شدند که آن مقام مبارک را مصدر نشر اکاذیب و مفتریات و بهتان عظیم نمودهاند این جای تأسّف است باری این فقرات را در چهرهنما درج ننموده با وجود این تکذیب اقوال پیش است البتّه بآنجا خواهد آمد و ملاحظه خواهید نمود و علیک البهآء الأبهی ع ع