کتابخانه

ای منادی میثاق نامه‌های محرّر چون جامهای مکرّر نشئۀ صهبا داشت

فهرست مطالب

حضرت علی قبل اکبر علیه بهآء اللّه الأبهی

هوالأبهی

ای منادی میثاق نامه‌های محرّر چون جامهای مکرّر نشئۀ صهبا داشت و نفحۀ حدیقۀ رعنا چه که آثار انجذاب بود و دلیل التهاب بنار محبّت اللّه جمیع ملاحظه گردید مضمون معلوم و مراد مفهوم گردید جواب بعضی ارسال شد و اینک جواب مطالب دیگر نیز تحریر میشود در خصوص عقائد مختلفه در حقّ این عبد مرقوم نموده بودید الیوم تکلیف جمیع یاران الهی در بساط رحمانی اینست که آنچه شنیده و دیده و فهمیده از عقیده بنهند و فراموش کنند و نسیاً منسیّا شمرند و آنچه صریح و وضوح بیان این عبد است قبول کنند و ابواب تأویل و تلویح و تشریح را بکلّی مسدود نمایند تا حصن حصین امر اللّه از تعرّض مارقین و تصرّف مبتدعین محفوظ و مصون ماند و اهل ارتیاب رخنه نتوانند و بهانه نجویند و عقائد مختلف نگردد و آراء متعدّد نشود و اگر الیوم این اساس عظیم محکم و متین نگردد من‌بعد صدهزار رخنه در بنیان الهی پدیدار شود و اساس شریعت اللّه از بنیاد برافتد آفتاب حقیقت متواری گردد و مه تابان مختفی شود علم مبین سرنگون گردد و قلوب موحّدین غرق خون شود سدرۀ منتهی از ریشه برافتد و تیشه در بیشۀ جنّت ابهی افتد صدهزار شجر در دمی مقطوع گردد و صد خروار ثمر در نفسی متساقط و منثور شود انوار هدی غائب گردد و ظلمت دهماء غالب شود آیت رحمت منسوخ گردد و امّت نقمت ممسوخ شود

لهذا باید الیوم سدّ ابواب نزاع کرد و منع اسباب جدال و این ممکن نیست جز آنکه کل متابعت مبیّن کنند و اطاعت مرکز میثاق معیّن یعنی تمسّک بصریح بیان او جویند و تشبّث بوضوح تبیان او خواهند بقسمیکه لسانشان ترجمان لسان او گردد و خامه‌شان راوی بیان او حرفی زیاده و نقصان نگویند کلمه‌ئی از تأویل و تلویح و تشریح نیفزایند تا کل در ظلّ کلمۀ وحدانیّت محشور گردند و در تحت لواء فردانیّت مجموع این امر اهمّ امور و این اساس اعظم اساس و اگر چنانچه دو نفر اختلاف کنند هر دو بیجا زیرا نقص و خلافی اعظم از اختلاف نه و مشاعر متفاوت اگر ادراکات نفوس مرجع امور شود بیت معمور در لحظه‌ئی خراب و مطمور گردد و آیت نور منسوخ شود و لیل دیجور مستولی گردد

پس ای یاران الهی و حبیبان معنوی بجان و دل گوش کنید و بصریح عبارت این عبد اکتفا نمائید و بقدر حرفی تجاوز منمائید اینست عقیدۀ ثابتۀ راسخه و حقیقت معتقدات واضحۀ صریحۀ این عبد و اهل ملکوت ابهی که جمال مبارک شمس حقیقت ساطع از برج حقیقت و حضرت اعلی شمس حقیقت لامع از برج حقیقت یعنی آن نور حقیقت و مصباح احدیّت در این زجاجۀ رحمانیّت و این مشکاة وحدانیّت ساطع و لامع اللّه نور السّموات و الأرض مثل نوره کمشکاة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزّجاجة کأنّها کوکب درّی یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیّة و لا غربیّة یکاد زیتها یضیء ولو لم تمسسه نار نور علی نور و آن نور حقیقت در وقت واحد و زمان واحد هم در این زجاجۀ فردانیّت ساطع و هم در این مشکاة وحدانیّت ظاهر و واضح و لامع ولی مشکاة مقتبس از زجاج چه که نور حقیقت در زجاجۀ رحمانیّت ساطع و از زجاج وهّاج فائض بر مشکاة چون سراج و مقام مبشّری باین برهان محقّق میگردد این مشکاة شمس آفاقست و این زجاج نیّر اعظم اشراق این مشکاة مصباح عالم بالا و این زجاج کوکب ملأ اعلی اینست که با وجود وجودشان در زمان واحد و عصر واحد و تعدّد بحسب ظاهر باز حقیقت واحده بودند و کینونت واحده جوهر توحید بودند و ساذج تفرید چون در نور نگری نور واحد بود که در زجاج و مشکاة هر دو ساطع و چون بهویّت نگری تعدّد مشاهده شود و زجاج و مشکاة بینی و همچنین این زجاجۀ رحمانیّه و حقیقت شاخصه بدرجه‌ئی لطیف و نورانی و شفّاف و رحمانی که با نور حقیقت بقسمی تعاکس یافته که حقیقت واحده تحقّق نموده و صرف توحید رخ گشوده یکاد زیتها یضیء ولو لم تمسسه نار رقّ الزّجاج و رقّت الخمر و تعاکسا فتشابه الأمر و کأنّما خمر و لا قدح و کأنّما قدح و لا خمر نورانیّت سراج و لطافت زجاج دست بهم داده نور علی نور گشته اینست که میفرماید ایّاکم ان تذکروا فیّ آیتین ای آیة اللّاهوت و آیة النّاسوت و مادون این دو شمس حقیقت کلّ عباد له و کلّ بأمره یعملون حضرت قدّوس روحی له الفدآء هرچند کینونتی بودند که بتمامه از آن شمس حقیقت حکایت فرمودند نور بازغ بودند و کوکب شارق جوهر تقدیس بودند و ساذج تنزیه و البتّه صدهزار انّی انا اللّه از فم مطهّرش صادر با وجود این کینونة لا تحکی الّا عن اللّه ربّها و کان مظهراً بدیعا و عبداً وفیّا

و امّا مقام این عبد عبودیّت محضۀ صرفۀ حقیقیّۀ ثابتۀ راسخۀ واضحه من‌دون تأویل و تفسیر و تلویح و تشریح یعنی غلام حلقه‌بگوش و بندۀ غاشیه بر دوش تراب آستانم و پاسبان و دربان و آنچه تعریف و توصیف محض عنایت در جمیع الواح و زبر الهی در حقّ این عبد موجود معنی کل این کلمه است عبدالبهآء و هر تأویل و تفسیر که حرفی زاید از این کلمه است انّی بریء منه و اشهد اللّه و انبیائه و رسله و امنائه و اولیائه و اصفیائه و احبّائه علی ذلک من مبیّن آیاتم اینست بیان من و ما بعد الحقّ الّا الأوهام المبین ع ع