هو المشرق من افق سمآء البیان باسمه الرّحمن
انشآءاللّه بعنایت حقّ جلّ جلاله از رحیق عرفان بیاشامی و بافق اعلی ناظر باشی نامهات بتوسّط عبد حاضر رسید و آنچه در او مسطور بود نزد مظلوم ذکر نمود از حقّ میطلبیم سمع جدید و بصر حدید بآن جناب عطا فرماید چه که فیالحقیقه امروز روز مشاهده و اصغا است هم ندای الهی مرتفع است و هم انوار وجه از افق ظهور مشرق و لائح باید جمیع آنچه شنیده شد محو نمود و بعدل و انصاف در آیات و بیّنات و ظهورات ناظر شد امروز عظیم است چه که در جمیع کتب بیوم اللّه معروف جمیع انبیا و اصفیا طالب لقای این یوم بدیع بودهاند و همچنین احزاب مختلفۀ ارض و چون آفتاب ظهور از سماء مشیّت الهی اشراق نمود کل منصعق و مدهوش مشاهده گشتند الّا من شآء اللّه یا ایّها الذّاکر حجاب اکبر بشر را از مشاهده منع نمود و از شنیدن ندا بازداشت انشآءاللّه آفاق بنور اتّفاق منوّر شود و در جبین جمیع من علی الأرض نقش خاتم الملک للّه منطبع گردد از حقیقت حقّیّت من یظهر سؤال نمودی سبحاناللّه این مقام ببیان نیاید و اقلام عالم احصای ثنای آن نکند جمیع انبیا و اصفیا بعجز مقرّند و جمیع اولیا بتقصیر معترف این مضماری است لا یجول فیه فوارس العرفان و البیان و الادراک و العقول انّه لا یعرف بدونه و لا یوصف بسواه احدی باین سرّ مکنون و رمز مخزون احاطه ننموده و نخواهد نمود آنچه ذکر شده بمثابۀ ظلّ است نزد انوار آفتاب حقیقت ولکن نظر بعنایت کبری و فضل لایحصی باین کلمۀ علیا قلم اعلی ناطق باین کلمۀ مبارکه که بمثابۀ شمس از افق سماء لوح الهی مشرقست ناظر باش فارجعوا الی الآثار یا اولی الأبصار اگر نفسی ببصر انصاف در آثار و ظهورات و بیّنات که در این ظهور امنع اقدس ظاهر شده تفکّر نماید البتّه بکلمۀ آمنت بک یا مقصود العالمین ناطق گردد آنچه ذکر شد رشحی از بحر حقیقت بود لعمر اللّه از برای این بحر کران نبوده و نیست و هیچ غوّاص ماهری بعمق آن نرسیده و اگر ناظر به بیان باشید میفرماید هو الّذی ینطق فی کلّ شأن انّنی انا اللّه لا اله الّا انا جمیع اسامی که شنیده شد بکلمۀ این ظهور اعظم خلق شده و میشود تفکّر لتعرف و تکون من العارفین معذلک اهل بیان این مقامات را انکار نمودهاند و باوهام متشبّثند بمثابۀ حزب طاغیۀ باغیه یسرعون الی الوهم و الظّنّ معرضین عن نور الیقین این مظلوم در هنگامی که از سطوت معتدین احدی قادر بر تکلّم نبود بر امر قیام نمود و جمیع من علی الأرض را بافق اعلی هدایت کرد قسم بآفتاب کلمۀ الهی جمیع بلایای ارض را محض حیات و اصلاح عالم قبول نمودیم و در سنین متوالیه وارد شد آنچه که اهل فردوس اعلی بنوحه و ندبه قیام نمودند معذلک این خلق افسردۀ پژمرده از نسمة اللّه و عرف قمیص بحرکت نیامدند قل
سبحانک یا من فی قبضتک ملکوت الأسمآء و فی یمینک زمام من فی الانشآء اسألک بهزیز اریاحک فی الفردوس الأعلی و هدیر عندلیبک علی اغصان سدرة المنتهی بأن تجعلنی فی کلّ الأحوال قائماً علی امرک و ناطقاً بثنائک و طائراً فی هوآء حبّک و عاملاً بما امرتنی به فی کتابک ای ربّ انا الفقیر المحتاج و انت الغنیّ الوهّاب ترانی یا الهی قائماً لدی باب فضلک الّذی فتحته باصبع قدرتک علی وجه من فی ارضک و سمائک اسألک بأن لا تخیّبنی عمّا عندک و عرّفنی ما اردته ببدائع جودک و الطافک و وفّقنی علی الاستقامة علی هذا الأمر الّذی به زلّت اقدام اکثر خلقک الّذین نبذوا میثاقک و اعرضوا عن جمالک و جادلوا بآیاتک و جاحدوا ما ظهر من عندک انت الّذی لم یسبقک شیء و لم یمنعک امر تفعل ما تشآء و تحکم ما ترید و انت العزیز الفرد الواحد الغالب القادر العلیم الحکیم