کتابخانه

حمد مقدّس از لسان و بیان ساحت اقدس حضرت لم‌یلد و لم‌یولدی را سزاست

فهرست مطالب

جناب خداداد ابن نصیر علیه بهآء اللّه

فی شوّال سنة ۱۲۹۸

بسم ربّنا الأقدس الأعظم الأبدع العلیّ الأبهی

حمد مقدّس از لسان و بیان ساحت اقدس حضرت لم‌یلد و لم‌یولدی را سزاست که از رشحات بحر یفعل ما یشآء در هر قرن و عصری باقتضا امری ظاهر فرمود و جمیع را معلّق و منوط بظهور اعظم نمود هر کتابی بیانیست از اشراقات انوار شمس حقیقت و هر صحیفه‌ئی ذکریست از رشحات بحر عنایت کلّ کتب مبشّرند باین یوم امنع اقدس اعلی و کلّ رسل ناطقند بذکر این ظهور اعزّ اقدم ابهی اگرچه جمیع مظاهر امر بحقّ منسوب بوده‌اند و ایّامشان هم در مقامی بایّام اللّه مذکور ولکن عارف بصیر مشاهده مینماید که این یوم بدیع مخصوصست بظهور غیب مکنون و سرّ مخزون جمیع کتب شهادت باینمقام اعزّ امنع اقدس اعلی داده مقصود از این عرایض اینکه نفوس مقدّسۀ مطمئنّه که الیوم از رحیق عرفان آشامیده‌اند و در انجمن امکان باسم رحمن معروفند مقامشان و شأنشان بر عالمیان واضح و هویدا گردد قسم بمحبوب عالم که الیوم نفوس قائمۀ مستقیمه از لآلی بحر اسماء لدی اللّه مذکورند و از حروفات کتاب از قلم اعلی مسطور

سبحانک یا من بحلاوة بیانک انجذب اهل مملکتک و بأنوار شمس وجهتک اشرقت الأرض و من فیها من خلقک و بریّتک اسألک یا مالک القدم بالاسم الأعظم بأن تسقی احبّائک من کوثر عطائک علی شأن لا تمنعهم شئونات الّذین اعرضوا عن جمالک و لا شبهات رؤسآء عبادک الّذین یدّعون العلم من دون بیّنه من عندک و لا برهان من لدنک قد وضعوا جبال الجهل علی رؤوسهم و یفتخرون بها معرضین عن مشرق علمک و مطلع حکمتک و مظهر آیاتک و مصدر بیّناتک انت تعلم یا الهی قد جعلوا عمائمهم شرکاً لضعفآء خلقک ای ربّ تری اصفیائک قائمین علی خدمتک فی هذا الیوم الّذی فیه توارت شمس عدلک خلف غمام الظّلم من الّذین یسعون الی المساجد لذکرک و ثنائک و ینکرون الّذی باسمه ارتفعت الجوامع و المساجد و الهیاکل و بقدومه تشرّف کلّ ارض و کلّ مقام رفیع ای ربّ عرّف عبادک ما قدّرته لأولیائک و انر ابصارهم بأنوار معرفتهم فی ایّامک ای ربّ انت القدیر ذو العزم القویّ فاکتب لهم من قلمک الأعلی ما یؤیّدهم علی ذکرک و ثنائک فی کلّ صباح و مسآء لا اله الّا انت المقتدر العلیم الخبیر و اصلّی و اسلّم علی الّذین سمعوا النّدآء و سرعوا الیک یا مالک الأسمآء اولئک عباد نبذوا مشیّاتهم و اراداتهم آخذین ما امرتهم به فی کتابک ای ربّ فأظهر شئونهم علی بریّتک و اهل مملکتک ثمّ اجعلهم من ایادی امرک بین خلقک لا اله الّا انت المقتدر القدیر

و بعد عرض اینفانی آنکه مکتوب آنجناب که لیل ۹ جمادی‌الثّانیة تاریخ آن بود رسید سبب بهجت تازه و فرح بی‌اندازه شد للّه الحمد که نفحۀ کلّ الأعمال صار ورداً واحداً فی یوم اللّه از او متضوّع چه که هر کلمه‌ئی از کلمات آنجناب مدلّ بر اتّحاد و اتّفاق و استقامت اولیای حقّ بوده طوبی لهم و لهم مقام الأمن فی المبدإ و المآب انشآءاللّه کل باینمقام بلند اعلی فائز باشند و بر آن مستقیم مانند لآلی بحر معانی را دزدان از پی باید نفوس موقنه در حفظ و حراست آن جهد بلیغ مبذول دارند و بعد از مشاهدۀ نامۀ آنجناب و قرائت و اطّلاع بما فیه بمقام مقدّس از ذکر و بیان توجّه نموده و بعد از حضور و اذن تلقاء وجه معروض داشت اذاً توجّه الیّ وجه المحبوب ببشاشة و تبسّم کأنّ لوائح الرّضا تلوح عن وجه مقصودنا و مقصود من فی السّموات و الأرضین قال جلّ کبریائه الحمد للّه بانوار صبح یوم الهی منوّر شدی و باصغاء ندای احلی فائز گشتی شنیدی و اقبال نمودی کأنّ نسمة اللّه فی ایّامه اقامتک علی ذکره و ثنائه بین خلقه امروز روزیست که روح اعظم مبشّر آن بوده و در بیدای شوق باسم او ندا نموده باید شاربان رحیق بحکمت ناظر باشند و بتبلیغ امر مشغول و در هر امری از امور بحبل مشورت متمسّک و بذیل شفقت متشبّث تا اطفال روزگار بشفقت و مهربانی حکمای الهی ببلوغ فائز شوند و بصحّت تمام مرزوق اینکلمۀ مبارکه در صحیفۀ حمرا از قلم اعلی جاری و نازل

آسمان حکمت الهی بدو نیّر روشن و منیر مشورت و شفقت مشورت بر آگاهی بیفزاید و ظنّ و گمان را بیقین تبدیل نماید اوست سراج نورانی در عالم ظلمانی راه نماید و هدایت کند از برای هر امری مقام کمال و بلوغ بوده و خواهد بود و بلوغ و ظهور خرد بمشورت ظاهر و هویدا و اینکلمۀ مبارکه نیز در صحیفۀ حمرا از قلم اعلی ثبت شده خرد بمثابۀ آسمانست آفتاب و ماه او بردباری و پرهیزکاری قسم بآفتاب آسمان حقیقت که از برای خرد جندی اقوی از این دو نبوده و نخواهد بود

یا خداداد انّا ذکرناک فی المبدإ و المعاد لتشکر ربّک و تکون علی فرح مبین قد فزت بآثار اللّه و ایّامه ان هذا الّا فضل عظیم کبّر من قبلی علی وجوه احبّائی ثمّ اذکر لهم ما نطق به قلمی انّ ربّک لهو المشفق الکریم قد خلقناهم و اظهرناهم و علّمناهم و عرّفناهم هذا الفضل الّذی بشّر به کلّ رسول امین و نأمرهم بالاستقامة الکبری فی هذا الیوم الّذی خضعت له القرون و الأعصار یشهد بذلک من اعترف بما اعترف به اللّه فی کتابه المبین بگو ای دوستان امروز باید کل بر امری قیام نمائید که سبب و علّت اتّفاق و اتّحاد گردد هر عظم رمیمی بحرکت قلم اعلی متحرّک و بتسنیم بیان محبوب امکان قائم و ناطق انشآءاللّه هر یک بمثابۀ روح باشند از برای اجساد عباد و بمنزلۀ نور از برای بلاد البهآء علیک و علی احبّائی فیهناک و علی ضلعک و علی اللّائی آمنّ باللّه الفرد الخبیر انتهی

فی‌الحقیقه اینخادم فانی از ذکر اتّحاد آنجناب و الفت و اتّفاق اولیای الهی زیاده از حدّ حصر و احصا مسرور شده و میشود للّه الحمد که آنجنابرا مؤیّد فرموده فی‌الحقیقه نامه‌های آنجناب مبشّر است چه که امری که الیوم سبب ارتفاع کلمۀ الهی است اتّحاد و اتّفاق اولیا و اصفیای اوست و در هر نامه این بشارت از آنجناب میرسد از حقّ جلّ جلاله آنجناب و اینفانی میطلبیم تا جمیع بلاد را باین نور اعزّ اقدس منوّر فرماید انّه لهو القدیر انّه لهو القویّ الحکیم

اینکه در ذکر الواح مقدّسه نوشته بودید که بکمال اعزاز بصاحبانش رسیده مکافات این اعمال با حقّ جلّ جلاله است انشآءاللّه آنجناب را یوماً فیوماً بر خدمت امرش موفّق فرماید از حقّ جلّ جلاله میطلبیم اولیای خود را تأیید نماید بر ادراک حلاوت آیات خود انّه لهو المؤیّد الکریم

در بارۀ رضوان مرقوم داشتید و اجتماع احبّای حقّ در مجالس متعدّده و ذکر جذب و انجذاب و شوق و اشتیاق و اتّحاد و اتّفاق ایشان در حین عرض این فقرات جمال قدم متبسّماً فرمودند یا عبد حاضر انّه ممّن قام علی خدمة الأمر فاسأل اللّه بأن ینزل علیه ما کان مستوراً فی کنائز فضله و عنایته و الطافه لعمری انّه ذکر ما سرّنی هذا یکفیه واسمی المهیمن علی الأسمآء انتهی

و اینکه ذکر فرمودید جناب عزیزاللّه علیه بهآء اللّه بعد از وصول لوح مبارک دو واحد از اولیای الهی را در بیت جناب ملّا علی علیه بهآء اللّه ضیافت نمودند این اعمال مقدّسه فی‌الحقیقه سبب انتشار امر اللّه شده و میشود ملاحظه در ظاهر مفرمائید چه که یومی از ایّام در حین تنزیل آیات تلقاء وجه ذی الجلال بتحریر مشغول بودم در آن اثنا لسان عظمت باینکلمه متکلّم فرمودند یا عبد حاضر آیات الهی در حینیکه باب مسدود است مع‌ذلک نفحۀ آن عالم را احاطه نموده و مینماید چه که کلمه نافذ بوده و هست اریاح بسیار نافذ است و در عروق ارض نفوذ مینماید و هر چیزی را باقتضای آن بامر مبرم بطراز الوان مزیّن میکند ظهور الوان بید تدبیر او از نزد مدبّر حقیقی معلّق و منوط ولکن نفوذ او از کلمه ظاهر و نزد نفوذ خود کلمه معدوم و مفقود بوده تعالی تعالی سلطانها تعالی تعالی نفوذها تعالی تعالی قدرتها و اقتدارها و همچنین وقتی از اوقات اینکلمۀ مبارکه از مطلع نور احدیّه اصغا شد فرمودند اگر از نفسی نفسی للّه ظاهر شود آن نفس در عالم مؤثّر بوده و خواهد بود انتهی انشآءاللّه آنجناب و سایر دوستان به ما یحبّه اللّه مؤیّد و موفّق باشند باری تفصیل ضیافت جناب عزیزاللّه علیه بهآء اللّه و صدمه‌ئی که در سبیل بر ایشان وارد شد جمیع اینمراتب تلقاء وجه معروض افتاد این آیات باهرات از مطلع ارادۀ مالک اسماء و صفات ظاهر و باهر قوله عزّ بیانه یا عزیز جمیع حکما و علما و عرفا و فقها و امرا منتظر این یوم مبارک بودند و بعضی از سلاطین باسم قائم خزائن ترتیب نمودند و این ایّام در هند مخصوص باسم آنحضرت در صدد جمع اموالند مع‌ذلک در یومیکه آفتاب ظهور از افق آن طالع و کوثر حیوان از یمین عرش رحمن جاری کل غافل و محجوب و محروم مشاهده شدند و تو از فضل الهی بآن فائز شدی لعمر اللّه بمقامی فائز گشته‌اید که اگر شأن و مقام آن در عالم ظاهر شود کل به تبارک اللّه مظهر هذا المنظر الکریم ناطق شوند در قدرت الهی تفکّر نما و همچنین در فضلش شما را از پست‌ترین عباد میشمردند حال از عنایت حقّ از اعلی العباد و اعزّهم و اعلمهم و اعرفهم لدی اللّه مذکورید از قبل خبر داده نرید ان نمنّ علی الّذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم ائمّة و نجعلهم الوارثین این بیان مکرّر از لسان رحمن جاری عنایة لکم و لمن معکم ان احفظوا هذا المقام الأعزّ الأقدس الأعلی باسم ربّکم مالک الوری جمیع دوستان آن ارض را در این حین ذکر نمودیم کل بطراز عنایت فائزند انّا نبشّرهم بهذا الفضل البدیع

و نذکر العلیّ و الکاظم لیفرحا بهذا الذّکر العظیم انّا ذکرناهما من قبل و نذکر الّذین اخذوا کتاب اللّه بقوّة من عنده و عملوا بما امروا به من لدن عزیز حکیم انتهی الحمد للّه عنایت و فضلش بمقامیست که از برای اینعبد مجال ذکر نبوده و نیست بکمال ظهور و تصریح اظهار عنایت فرموده‌اند بصدهزار لسان باید محبوب امکانرا شکر نمائیم که آنجناب و سائرین را از قلم اعلی بابناء خلیل و ورّاث کلیم نامیده و صدمه‌ئی که بجناب عزیز علیه بهآء اللّه رسیده علامت قبولست طوبی له انشآءاللّه جمیع ظاهراً باطناً موافق و متّحد مشاهده شوید جمیع دوستان در یکمقام از افنان و اوراق و اثمار مذکورند ان هذا الّا فضل کبیر

و اینکه ذکر نموده بودند که امر م‌ش در دو محل جاری یکی در منزل جناب آقا میرزا محمّد کاظم علیه بهآء اللّه و یکی در منزل جناب عزیز علیه بهآء اللّه اینمراتب هم عرض شد هذا ما تکلّم به لسان المقصود فی الجواب لهما ان یحمدا ربّهما انّه اسمعهما و عرّفهما و انطقهما و ایّدهما علی ذکره العزیز البدیع انّا نذکر الکاظم و اباه الّذی انفق ما عنده فی سبیل اللّه المهیمن القیّوم انّه قد فاز باللّقآء و قام علی امر ربّه باستقامة نطقت بها السن المقرّبین تبارک الّذی ایّده و اقامه علی نصرة امره و انطقه بما نطق به لسان العظمة انّه لا اله الّا هو الحقّ علّام الغیوب یا کاظم ان اعرف قدر ابیک و کن ماشیاً علی اثره امراً من لدی اللّه ربّ ما کان و ما یکون انّا احببناه و ذکرناه فی مواضع شتّی بذکر لا ینقطع نفحاته بدوام الملک و الملکوت و نذکر العزیز مرّة اخری و نوصیه بما یتضوّع عرفه بین السّموات و الأرض کذلک نطق القلم اذ کان المظلوم فی سجن ممنوع انتهی

و اینکه در بارۀ جناب آقا ملّا علی علیه منکلّ بهآء ابهاه نوشته بودید که اراده نموده‌اند در این ایّام جاری نمایند اینفقره بسیار محبوبست الحمد للّه ایشان بخدمت و تبلیغ امر الهی موفّق شده‌اند و تحت لحاظ عنایت حقّ جلّت عظمته بوده و هستند در جمیع امور باید شاربان رحیق معانی بحکمت ناظر باشند مثلاً امر مشرق الأذکار که در کتاب اقدس نازل شده و حکم آن در آن دیار جاری گشته و بطراز قبول هم فائز اگر سبب ضوضا و هیجان اشرار شود منع آن و ترک آن جایز اینفقره ذکر شد تا کل مطّلع باشند که حکمت لدی العرش مقدّم است بر کلّ امور استدعای اینفانی از نفوس متوجّهۀ آنمقام مبارک عالی آنکه اینخادم لاشیء را فراموش ننمایند و بذکری یاد نمایند که شاید از شرکا محسوب شوم و از ذاکرین در کتاب مبین مذکور آیم

و اینکه در بارۀ جناب آقا محمّد باقر علیه بهآء اللّه از اهل یاء نوشته بودید در ساحت امنع اقدس اعلی عرض شد هذا ما نطق به لسان الکبریآء یا باقر اسمع اسمع هذا ندائی الأحلی ارتفع من سجن عکّا لعمری به طار قلب کلّ نبیّ و انار وجه کلّ رسول امین یا باقر انظر انظر هذا وجهی قد اظهرته لعبادی انّه توجّه الیک من هذا المقام الرّفیع یا باقر لعمری هذا یوم الاصغآء و هذا یوم المشاهدة و اللّقآء و هذا یوم البیان طوبی لناطق و لسامع و لشاهد تکلّم بکلمتی العلیا و سمع آیاتی الکبری و شاهد افقی الأعلی کذلک نوّرنا افق سمآء العرفان بنیّر البیان نعیماً لمن عرف و شهد و رأی و ویل للغافلین انتهی فی‌الحقیقه این آیات بدیعۀ منیعه بمنزلۀ روحست از برای جسد عالم تا چه جسدی قابل قبول این روح شود و لایق این ذکر محبوب از سلطان بیزوال لازال مسئلت مینمائیم تا جمیع را از بحر فضل محروم نفرماید انّه لهو الغفور الکریم و الحمد للّه ربّ العالمین

و اینکه مرقوم داشته بودید که در حین حضور تلقاء وجه معبود از قبل آنجناب و سایر دوستان طلب نماید و بنیابت ایشان فائز شود اینفقره بعد از عرض بشرف قبول فائز و بطراز اذن مزیّن در همان حین اینعبد بنیابت بزیارت مقصود عالمیان و طواف فائز شد هنیئاً لکم و مریئاً لی

و اینکه در بارۀ جناب حاجی محمّد از اهل تاء علیه بهآء اللّه ذکر نمودید اینفانی مکرّراً ذکر ایشانرا از لسان قدم استماع نموده و شمس عنایت از افق ارادۀ حقّ جلّ جلاله در بارۀ ایشان مشرق و لائح هنیئاً له و مریئاً له بما فاز بالاقبال و تبلیغ امره بالحکمة و البیان فی الامکان باری اینکلمات محکمات در این حین از سماء عنایت منزل آیات در بارۀ ایشان نازل قوله جلّ کبریائه

هو الأقدم الأعظم الأبهی

یا محمّد انّا ذکرناک من قبل و من قبل القبل و فیهذا الحین الّذی ینطق لسان المظلوم فی السّجن الأعظم بین الأمم الملک للّه ربّ الأرباب شهد لک القلم الأعلی بأنّک اقبلت الی اللّه مولی الوری اذ ظهر و اظهر ما اراد لعمر اللّه لا تعادل بهذه الشّهادة خزائن العالم و لا ما عند الأمم یشهد بذلک الکتاب الأعظم الّذی ینطق انّه لا اله الّا انا العزیز الوهّاب طوبی لک بما شربت رحیق الحیوان فی ایّام ربّک الرّحمن و فزت بما لا فاز به اکثر العباد ان اشکر ربّک بما ذکرک و عرّفک و انطقک و هداک الی سوآء الصّراط قل

سبحانک یا من باسمک مرّت الجبال و ظهر یوم المآل اسألک بالاسم الّذی به ظهر النّاقور و نفخ فی الصّور و قام اهل القبور بأن تؤیّدنی علی خدمة امرک و توفّقنی علی ما ینبغی لأیّامک و تعرّفنی ما کان مکنوناً فی خزائن علمک ای ربّ ترانی مقبلاً الی افقک الأعلی و ناظراً الی شطرک یا مالک الأسمآء و فاطر السّمآء اسألک بظهورک و بروزک و قیامک و استوائک بأن تکتب لی ما کتبته لأصفیائک الّذین نبذوا کؤوس العالم و اخذوا کأس الاستقامة باسمک و امرک ای ربّ انا الفقیر المحتاج و انت الغنیّ الکریم قد سرعت من الأحزاب الیک و اتّکلت علیک و تمسّکت بحبلک فاعمل بی ما ینبغی لسمآء جودک و بحر فضلک و شمس کرمک لا اله الّا انت الغفور العطوف انتهی

چندی قبل ابن اسم اللّه الأصدق جناب آقا میرزا علیمحمّد علیه بهآء اللّه الأبهی دستخطّی باینعبد ارسال داشتند و ذکر جناب حاجی محمّد علیه بهآء اللّه در آن بود و از حقّ جلّ جلاله مسئلت نموده بودند که اظهار عنایتی در بارۀ ایشان بشود لذا آیات بدیعۀ منیعه نازل و ارسال شد لتقرّ بها عینه و عیون من فی السّموات و الأرض و از قبل قبل هم اینفانی ذکر ایشانرا چنانچه عرض نمود از لسان عظمت کرّة بعد کرّة استماع نمود انشآءاللّه در ظلّ قباب عنایت ساکن و مستریح باشند اینفانی هم خدمت ایشان تکبیریکه مقدّس از ذکر اینفانیست معروض میدارد

و اینکه مرقوم داشتند جناب ابن شهید علیهما بهآء اللّه رجا نموده‌اند که ذکرشان در ساحت اقدس معروض شود و همچنین خواسته‌اند که ایشانرا در هیچ حالی از احوال بخود وانگذارند فی‌الحقیقه این ذکر بسیار محبوبست چه که نفحۀ خضوع و خشوع و تسلیم و رضا و عجز و ابتهال از او متضوّعست و اینمقامیست که هر نفسی بآن فائز شد و بر آن مستقیم ماند از ملأ اعلی در صحیفۀ حمرا محسوبست باری اینفقرات هم در ساحت امنع اقدس اعلی عرض شد هذا ما نطق به لسان العظمة فیملکوت البیان قوله جلّ کبریائه انشآءاللّه بحکمت و بیان و اعمال و اخلاق حقّ منیع را نصرت نمایند لازال در ساحت اقدس مذکور بوده و هستند له ان یحمد اللّه ربّه و یشکره فی اللّیالی و الأیّام انّا ذکرناه و اباه فی کتاب نزّل بالحقّ من لدی اللّه ربّ العالمین و نکبّر علیه من هذا المقام الأقدس الأعز الأعظم البدیع انتهی

و اینکه ذکر جناب میرزا ابوالحسن علیه بهآء اللّه را نموده بودید مخصوص ایشان لوح امنع اقدس نازل و ارسال شد انشآءاللّه فائز شوند

و اینکه ذکر جناب ملّا علی علیه بهآء اللّه و عنایته را مرقوم داشتید و از حقّ جلّ جلاله طلب نموده‌اند که ایشانرا به ما یحبّ و یرضی مؤیّد فرماید اینفقره تلقاء عرش عرض شد هذا ما نزّل فی الجواب یا علی الحمد للّه بخدمت امر فائز شدی و در یومیکه کل بحجبات ظنون و اوهام محجوب بودند تو بصراط مستقیم راه یافتی و بافق اعلی فائز گشتی و بآنچه مقصود کتب الهی از قبل و بعد بوده رسیدی اینمقام بلند اعلی را باسم محبوب عالم حفظ نما امروز روزیست که انسان میتواند مالک شود آنچه را که زوال آنرا اخذ ننماید و فنا از پی نیاید و تغییر و تبدیل نپذیرد ان افرح بذکری ایّاک ثمّ اشکر اللّه بهذا الفضل العظیم کن متمسّکاً فیکلّ الأحوال بتبلیغ امر ربّک بالحکمة الّتی نزّلت فی لوح مبین انتهی

و ما ذکرت فی جناب الاسحق علیه بهآء اللّه مالک المیثاق قد عرضت ما نطق به تلقآء وجه القدم قال و قوله الحقّ یا اسحق انّا ذکرناک من قبل و فیهذا الحین الّذی ینطق لسان العظمة انّه لا اله الّا انا المهیمن القیّوم قل

یا الهی و اله الأسمآء و فاطری و فاطر السّمآء و محبوبی و محبوب من فی ملکوت الانشآء اسألک بنار امرک و نور وجهک و امطار سحاب رحمتک و شموس سمآء ظهورک بأن تکتب لی ما ینفعنی فیکلّ عالم من عوالمک ثمّ اقض لی ما یؤیّدنی علی خدمة امرک انّک انت تعلم ما یقرّبنی و ما یمنعنی و ما یضرّنی و ینفعنی انّی اکون غافلاً جاهلاً عمّا فی علمک لا اله الّا انت العلیم الخبیر ترانی یا محبوبی مقبلاً الیک و متمسّکاً بک فاکتب لی ما ینبغی لفقری و یلیق لغنائک و ما یستحقّه عجزی و ینبغی لقوّتک و قدرتک و اقتدارک ای ربّ قد وجّهت الی وجهک و القیت نفسی و روحی و فؤادی و ما ملّکتنی امام امرک فافعل کیف تشآء بسلطانک انّک انت المعطی الباذل المقتدر الغفور الرّحیم انتهی

و هذا ما نزّل لسمیّ جنابک ابن موسی علیه بهآء اللّه یا بن موسی قد فاز اسمک بالمنظر الأکبر و توجّه الیک مالک القدر و ذکرک بما یبقی به ذکرک بدوام اسمائی الحسنی ان اشکر ربّک بذلک و قل لک الحمد یا من نادیتنی اذ کنت فی السّجن بین ایدی الغافلین یا بن موسی قسم بآفتاب سماء حکمت الهی اگر لذّت زحمت را در سبیل الهی بیابی از جمیع لذّات عالم بگذری و بآن تمسّک نمائی شماتت مشرکین و اعراض معرضین بنفسه شهادت میدهند بر اینکه تو از خلق بریدی و بحقّ پیوستی و این دو دو منادیند که در هر حین ترا اخبار مینمایند که از قبل و قبل قبل و قبل قبل قبل ملازم اصفیای الهی بوده‌ئی یا خداداد یا بن موسی قسم بمالک اسماء که هیچ نبی و رسولی در عالم ظاهر نشد مگر آنکه شماتت قوم را اصغا نمود و اعراض معرضین را مشاهده فرمود انشآءاللّه در سبیل محبوب عالمیان بروح و ریحان با خلق امکان معاشرت نمائی این دو یوم فانی قابل نبوده و نیست سوف یظهر فی الأرض ما نزّل فی الکتاب امراً من لدن عزیز علیم انتهی

و هذا ما نزّل لمن سمّی بمحمّد قبل تقی بعدما عرضته لدی العرش قوله جلّ کبریائه

یا محمّد قبل تقی فائز شدی بآنچه اگر خزائن عالم را صرف مینمودی بمثل آن فائز نمیگشتی تفکّر در اهل ارض نما مساجد و جوامع و هیاکل و کنائس و پلها بنا مینمایند لأجل ابقای اسم و اجر و همچنین طالب اولادند لأجل ابقای ذکر و اجریکه در نظر دارند اگر صالح باشد و این اسباب معلومست نزد هر ذی درایتی که بفنا راجع شود امّا کلمه‌ئی که از برای تو از قلم اعلی جاری شد بدوام ملک و ملکوت باقی و پاینده است و بمثابۀ آفتاب از افق سماء کتاب مشرق و لائح لعمر اللّه از صدهزار اولاد اولی و از کنوز ارض ارفع و اعلی بوده و خواهد بود ینبغی لکلّ نفس فاز بکلمة اللّه ان یعرف مقامها و یحفظها باسم ربّه المقتدر القدیر انّا نذکر ضلعک فی هذا المقام و نکبّر علی وجهها طوبی لها بما سمعت و اجابت ربّها العزیز البدیع و نبشّرها بما تحرّک علی ذکرها قلمی الأعلی انّ ربّک لهو المشفق الکریم انتهی

و اینکه در بارۀ جناب محمّد صادق علیه بهآء اللّه نوشتید تلقاء عرش عرض شد هذا ما نطق به لسان العظمة انشآءاللّه بعنایت حقّ فائز باشند و از خلق فارغ و آزاد چون اعلای کلمه و تبلیغ امر را بکمال همّت طالبند انشآءاللّه باجر آن فائز خواهند شد یا خداداد ان اذکره من قبلی و بشّره بفضلی و رحمتی و عنایتی الّتی سبقت الوجود انتهی

اینکه ذکر جناب شاه‌ویردی و جناب اسداللّه و رحمة‌اللّه و سایرین علیهم بهآء اللّه که در کتاب آنجناب مذکور بودند و از رحیق رحمت رحمن در سیّد ایّام آشامیدند کل در ساحت امنع اقدس اعزّ اعلی عرض شد مخصوص هر یک شمس عنایت مشرق طوبی لهم بما فازت اسمائهم باصغآء مقصودنا و مقصودهم و معبودنا و معبودهم و معبود من فی السّموات و الأرضین کل از بدایع فضلش بکوثر بیانش فائز شدند و از بحر رحمتش قسمت و نصیب برداشتند هنیئاً لهم و مریئاً لهم

اینکه در بارۀ مغفرت از مطلع نور احدیّه استدعا نموده بودید عرض شد هذا ما نطق به لسان المقصود انت الّذی فزت بفضل اللّه و رحمته انّه ایّدک و وفّقک و قرّبک و انطقک و ایقظک و اقامک علی خدمة امره العظیم الحمد للّه رحمت و شفقت و عنایت الهی شامل حال تو بوده و هست ان افرح بهذا الفضل البدیع الحمد لمن نطق بالحقّ فیمقامه العزیز المنیع انتهی

و دیگر مراسلاتیکه بجناب آقا میرزا محمّد علی قائنی علیه بهآء اللّه الأبهی ارسال شده بود جمیع لدی العرش عرض شد و مکرّراً آن اسامی بذکر و عنایت و شفقت الهی فائز گشتند و همچنین مراسله‌ئی که جناب عزیزاللّه بجناب آقا میرزا محمّد علیه منکلّ بهآء ابهاه نوشته در ساحت اقدس عرض شد و باصغا فائز گشت از حقّ جلّ جلاله اینخادم فانی مسئلت مینماید که جمیع من فی العالم را مؤیّد فرماید بر اینکه نفحات آیات را بیابند و عرف قمیص را ادراک کنند چه اگر باقلّ از شعر بآن فائز شوند کل بمطلع نور و مشرق ظهور اقبال نمایند فی‌الحقیقه این شعر که از قبل گفته شد در ذکر این ایّام است

و لو عبقت فی الشّرق انفاس طیبها

و فی الغرب مزکوم لعاد له الشّمّ

از جانب اینفانی خدمت شاربان رحیق معانی تبلیغ تکبیر بدیع منوط بعنایت آنجنابست البهآء علی جنابک و علی الّذین نبذوا و اخذوا ما ینبغی لیوم اللّه ربّ العالمین