هو المقتدر المتعالی المقدّس العلیّ الأبهی
الحمد للّه الّذی نوّر العالم من النّور الّذی اشرق من افق اسمه الأعظم اذاً اضطربت الأمم منهم من مات و رجع الی الفنآء و منهم من انصعق علی الأرض الغبرآء و منهم من اجتذبه النّور الی الأفق الأعلی البقعة المبارکة الّتی تنطق فیها السّدرة المنتهی انّه لا اله الّا ربّ الآخرة و الأولی و الحمد للّه الّذی زیّن الأشیآء بطراز النّقطة الظّاهرة تحت البآء و رکّبها بالهآء اذاً هدرت الورقآء و دلع دیک السّنآء و غرّدت حمامة البیان علی غصن البقآء انّه لا اله الّا هو و انّه لهو الکنز المخزون و الاسم المکنون الّذی به زیّنت الزّبر و الألواح و انّه لنار اللّه لمن اعرض و طغی و نور اللّه لمن اقبل و هدی و به فصّل اللّه بین الأخیار و الأشرار و به ادارت ایادی العطآء کوثر البقآء طوبی لمن نبذ الهوی و شرب منه باسم ربّه الأبهی و ویل لمن انکر و کفر باللّه مالک الأسمآء و فاطر الأرض و السّمآء
و بعد قد بلغ الخادم کتابکم الّذی کان مزیّناً بذکر اللّه و ثنائه و معطّراً بالعرف الّذی کان متضوّعاً من قمیص خلوصکم لسلطانه و حضرته نسأل اللّه بأن یقرّبکم الیه فی کلّ الأحیان و ینطقکم بما یجتذب به اهل الأدیان انّه لهو المقتدر المتعالی العزیز المستعان
مکتوب آن جناب واصل الحمد للّه عرف محبّت محبوب عالمیان از آن ساطع و آنچه از اقبال و اتّفاق و اتّحاد احبّا ذکر نموده بودند کمال فرح روی داد چه که الیوم کلّ مخصوص عرفان اللّه و اتّحاد و اتّفاق در امرش خلق شدهاند طوبی لهم انّ لهم حسن مآب و آنچه از بلایای وارده مرقوم داشتند اگرچه بظاهر سبب حزن و اندوه شد ولکن چون لوجه اللّه وارد شده نور علی نور بوده و خواهد بود دنیا فانیست چنانچه مشاهده میشود در کلّ دقایق در تغییر و تبدیل است و همین تغییر لوحی است که در او فنای آن از قلم قدرت ثبت شده یا طوبی للمتبصّرین عنقریب بساط ظلم پیچیده شود چنانچه از قبل شده و بساط نتایج اعمال مخلصین گسترده گردد اگر این مقام تفصیل داده شود لعمر اللّه جمیع قلوب اهل عالم طائف حول احبّای حول حقّ گردند نسأل اللّه ان یفتح الأبصار و یقرّها بالنّظر الی ما طلع و اشرق و لمع و ابرق من الأفق الّذی کان سلطان الآفاق لمن فی الابداع
ای برادر روحانی ناس را غفلت و نادانی از ملکوت باقی الهی منع نموده باید حذّاق اطّبای معنوی بتدابیر حکمت و بیان ایشان را تربیت نمایند و بکمال محبّت و شفقت کوثر معانی را بنوشانند و این کوثر در هر مقامی بظهوری ظاهر در مقامی خمر لذّة للشّاربین و در مقامی لبن لم یتغیّر طعمه و در مقامی ماء غیر آسن و در مقامی عسل مصفّی و این مقامات اربعه از قبل نازل ولکن از قلم ربّنا الأبهی بعدد اسم اعظم نازل گشته یا بشری للشّاربین و یا طوبی للشّاربین و هنیئاً للشّاربین
و اینکه مرقوم فرموده بودند بارض زاء توجّه نمودند و با احبّای آن ارض مجالست فرمودند و بعضی از نفوس قابله را بشطر احدیّه دعوت نمودند این فقره بسیار محبوب بوده و هست طوبی لقلبک بما قصد خدمة اللّه و لرجلک بما سرع الی ارض الزّآء لتبلیغ امر اللّه و للسانک بما نطق بذکر اللّه و لوجهک بما توجّه الی الأحبّآء خالصاً لوجه اللّه و طوبی از برای نفوسی که از کوثر محبّت و عرفان آشامیدهاند و بافق رحمن توجّه نمودند بعضی که من دون اللّه از برای خود اله اخذ نمودهاند بر اصل امر مطّلع نبوده و نیستند و بتوهّمات نفوس غافله در وادی ضلالت مبتلا و حیران ماندهاند اگر بر تفصیل امورات نفسی که او را معبود دانستهاند مطّلع شوند قسم بآفتاب افق تقدیس که صدهزار فرسنگ فرار نمایند و بندای یا لیتنا ما اتخذّت فلاناً خلیلا ناطق گردند و صیحه زنند از حقّ بطلبید انشآءاللّه جمیع مردگان را از کوثر حیوان معارف و بیان در این یوم که سیّد ایّام است زنده فرماید طوبی از برای نفوسی که بذکر آن جناب صنم وهم را بعضد یقین شکستند و بمالک یوم الدّین پیوستند علیه بهآء اللّه و رحمته انشآءاللّه ثابت و مستقیم بمانند چه که اکثری از ناس بمثل اوراق رقیقۀ یابسه مشاهده میشوند و بهر ریحی حرکت مینمایند این القلوب الصّافیة و این الآذان الواعیة و این الأبصار الحدیدة چه اگر نفسی الیوم در آنچه از مشرق امر الهی ظاهر شده تفکّر نماید جمیع عالم را معدوم مشاهده کند و بعروۀ وثقی تمسّک نماید بشأنی که جمیع قادر بر فصل نباشند
و اینکه نوشته بودید که بعضی از دوستان فتنۀ حادثۀ در آن ارض را سبب و علّت ذهاب آن جناب دانستهاند ابداً وجود آن جناب سبب آن فتنه نبوده بلکه سبب امری دیگر بوده قد شهد بذلک ربّنا المقتدر المبیّن العلیم الخبیر باید جمیع اهل آن ارض از احبّای الهی مسرور باشند بعمل آن جناب و اسامی نفوس مقبله و اماء مقبلات که در مکتوب آن جناب بود بساحت اقدس معروض شد طوبی لهم و لهنّ بما ذکرت اسمائهم و اسمائهنّ فی المقام الّذی جعله اللّه مقرّ عرشه و مشرق وحیه و مطلع ظهوره و سلطانه بین العالمین کلّ بعنایات الهی فائز شدند چه که هیچ امری اعظم از آن نیست که ذکر نفسی تلقاء عرش مذکور آید اگر بعظمت این مقام و شرافت آن مطّلع شوند هرآینه از بهجت و سرور هلاک گردند و لوحی از سماء مشیّت الهیّه مخصوص جمیع احبّای آن ارض نازل و بعنایتی مظلومین آن ارض در آن لوح مفتخر گشتهاند که تاللّه لا یعادلها ما فی الامکان انّا نشکر ربّنا الرّحمن بالموهبة الّتی ظهرت و لاحت من افق فضله المهیمن العزیز البدیع
و اینکه از حین ارتفاع امر اللّه سؤال نموده بودید انّ له وقت مخصوص فی کتاب اللّه ولکن این ایّام افضل بوده و هست چه که ظلم ظالمین و انکار علما و اعراض و اعتراض جهلا بمنزلۀ مصفّی است آنچه خالص است وارد میشود و اجرام از دخول ممنوع قدر این ایّام را باید بدانیم محبّت و الفت و عرفان این ایّام را لذّت دیگر و رَوْح دیگر است در ایّام ارتفاع امر و غلبۀ ظاهره هر نفس مردودهئی ادّعای ایمان مینماید چنانچه مشاهده میشود در این ایّام که فیالجمله رایحۀ عزّ در بعض بلدان مرور نموده بعضی از ماکرین و خادعین ادّعای محبّت و ایمان نموده و بهواهای نفسانیّه عامل و ناطقند چنانچه اوامر الهیّه را لعب صبیان انگاشتهاند و به غیر ما اذن اللّه تکلّم نمودهاند نسأل اللّه بأن یؤیّد الکلّ علی ما یحبّ و یرضی آنچه در الواح الهیّه نازل باید کلّ بآن ناظر باشند و بآن عامل هر نفسی بغیر آن تکلّم نماید از حقّ نبوده و نیست انّه بریء من الّذین یفسدون فی الأرض و یأکلون اموال النّاس و یرتکبون ما نهوا عنه فی الزّبر و الألواح ولکن آن جناب محزون نباشند از ذلّت واردۀ این ایّام همین ذلّت نفس عزّت خواهد شد زود است که امر اللّه مهیمن بر کلّ ظاهر شود لا رادّ لأمره و لا مانع لحکمه یفعل بسلطانه ما یشآء و یحکم بقدرته ما یرید اگر نفسی الیوم درست مشاهده نماید شمس امر را در قطب زوال ملاحظه کند مع آنکه جمیع امرا مخالف و جمیع علما معرض و جمیع ملوک بر حسب ظاهر متّحد و جمیع اخبار برّاً و بحراً متّصل و جمیع صفوف منتظم حقّ جلّ جلاله در سجن اعظم مع وحدته بشأنی ظاهر که فوق آن ممکن نه تعالی تعالی سلطانه تعالی تعالی اقتداره تعالی تعالی کبریائه و اگر دوستان حقّ بآنچه مأمور بودند عمل مینمودند حال مشاهده مینمودید که اکثر بلدان باعلام ایمان و عرفان مزیّن بودند از حقّ میطلبیم که دوستان را تأیید فرماید بر آنچه بآن مأمورند
و اینکه مرقوم داشته بودید که در محبّت اللّه انفاق جان محبوبتر است یا ذکر حقّ بحکمت و بیان لعمر اللّه انّ الثّانی لخیر چه که بعد از شهادت جناب بدیع علیه من کلّ بهآء ابهاه کلّ را بحکمت امر فرمودند باید امثال آن جناب بکمال حکمت بتبلیغ امر مشغول باشند که شاید گمراهان سبیل حقیقی الهی را بیابند و بمقام قدس قرب که مرجع من فی السّموات و الأرض است فائز گردند شهادت در سبیل محبوب از افضل الأعمال محسوب فیالحقیقه شبه و ندّی نداشته و نخواهد داشت ولکن اگر خود واقع شود محبوبست جمیع امور معلّق بقبول حقّ است و حقّ کلّ را بحکمت امر فرموده اگر نفسی بآن ناظر و عامل گردد و از او فساد و اعمال شنیعه که سبب تضییع امر اللّه است ظاهر نشود و بعد بحدوث فتنهئی شربت شهادت بیاشامد این مقام اعلی المقام بوده و هست و فیالحقیقه این مقام سلطان مقامهاست لا یقدر البیان ان یصفه و لا القلم ان یکتبه عجب است از بعض نفوس که در چنین احیان مضطرب و متزلزل میشوند اصل این است که انسان به ما امره اللّه عامل گردد بعد از فوز باین مقام آنچه واقع شود محبوب بوده و خواهد بود باید آن جناب و جمیع احباب در کلّ احوال بحبل حکمت متمسّک باشند چه که اکثری ضعیفند بمجرّد ارتفاع ضوضا مضطرب و خائف و محتجب مشاهده میشوند قد سبقت رحمة ربّنا العالمین
و اینکه در اشعار شیخ بهائی مرقوم داشته بودید این عبد شهادت میدهد که اسراری که الیوم در وسط آسمان و زمین کشف شده و آن جناب بر آن مطّلع گشته صدهزار مثل شیخ مرحوم و فوق فوق آن بآن عارف نبوده و مطّلع نگشته چنانچه مشاهده نمودهاید که علمای اعلام چه اوهاماتی در ظهور قائم مجسّم نمودهاند و چه مقدار از اوراق لطیفۀ ممرّده را بذکر ظنونات لایسمنۀ لایغنیه سیاه نمودهاند کتب متعدّده در این مقام نوشتهاند و کلمهئی از آن را ادراک ننمودهاند عجب در این است که بعضی از اهل بیان مثل های هاویه که در ارض قاف ساکنست باوهامات اذکار قبل هنوز محتجب و در قبر جهل و نادانی ساکن است باید بکمال روح و ریحان و حکمت و بیان مشغول بتبلیغ امر باشند چنانچه الحمد للّه بودهاند اینقدر بدانید توجّه شما بارض زاء و ذکر شما در آن ارض لدی العرش مقبول افتاده هذا یکفیک وربّ العالمین جهد نمائید تا احبّای الهی باخلاق مرضیّه و اعمال حسنه و کلمات طیّبه عامل و ناطق گردند از حقّ جلّ کبریائه میطلبم که آن جناب را در کلّ احوال تأیید فرماید شما از نفوسی محسوبید که لدی العرش مذکور بوده و هستید و لوحی از سماء عنایت مخصوص آن جناب و همچنین لوحی مخصوص مخدّره امّ علیها بهآء اللّه نازل و ارسال شد انشآءاللّه بزیارت آن فائز شوند
و اینکه از عسر احبّای الهی مرقوم داشته بودند بلی جمیع عالم مخصوص حقّ و احبّای حقّ خلق شده و این امریست که کلّ رسل و جمیع کتب بر آن گواهند معذلک خلق جاهل غافل نفس حقّ را بظلم مبین در این حصن متین حبس نمودهاند و البتّه در این حبس و ظهور عسر و شدائد حکمتهای بالغۀ الهیّه مستور است جمیع عنایات الهیّه و قوّات صمدانیّه و غنای ربّانیّه متوجّه احبّای الهی است نظر بعدم اسباب ظاهر نشده عنقریب ظاهر خواهد شد و در الواح مبارکۀ منیعه که از سماء مشیّت ربّانیّه نازل شده علّت و سبب ضیق و تنگی احباب در آن مذکور دیگر احتیاج بعرض این بنده نیست ولکن اینقدر عرض میکنم که خیر کل در این فقر و عسر است اگر احبّا بر آنچه مخصوص ایشان مقدّر شده مطّلع شوند تاللّه لا یلتفتون الی الدّنیا و عسرها و شدّتها و مکارهها انّها ظلّ زایل سیطوی بساطها و یبقی ما قدّر لهم من لدی اللّه العلیم الحکیم و این عسر ظاهره هم انشآءاللّه بیسر مبدّل خواهد شد و شدّت برخا و اضطراب باطمینان انّه لهو المقدّر العلیم جمیع احبّای الهی را از جانب این خادم فانی تکبیر برسانید و بگوئید الیوم یومیست که باید بکمال سرور و ابتهاج رغماً لأنف العالم از کؤوس محبّت مالک قدم پی در پی بیاشامید و بذکر اللّه مشغول باشید قدر این ایّام را بدانید و چون عنادل بستان معانی بکمال شوق و اشتیاق در این ربیع الهی بسرائید و در هر مجلس و مجمع که کوثر ذکر الهی بدور آید این خادم فانی را فراموش ننمائید انّما البهآء علیک و علی احبّآء اللّه فی هناک