بسمی الّذی سخّر اللّوح و القلم و المعانی و البیان
یا احمد اسمع النّدآء من شطر الکبریآء من سدرة المنتهی عن یمین بقعة النّورآء انّه لا اله الّا انا الفرد الواحد العلیم الخبیر قد انزلنا الآیات و اظهرنا البیّنات و خرقنا الأحجاب علی شأن اضطربت به افئدة الّذین کفروا باللّه ربّ العالمین قد فاز من اقبل و سمع و خسر الّذین انکروا حجّة اللّه و برهانه الا انّهم من المعتدین فی کتاب اللّه العزیز الحمید
قد حضر لدی المظلوم ما ارسلته سمعنا ما فیه اجبناک بهذا الکتاب الّذی خضعت له کتب العالم یشهد بذلک من ینطق انّه لا اله الّا انا السّامع البصیر قد فکّ ختم الرّحیق بید الاقتدار و خرقت السّبحات امراً من لدن مقتدر قدیر یا احمد یا احمد انظر الی الأفق الأعلی تاللّه قد اوضحنا السّبیل و اظهرنا الدّلیل و اجرینا من معین قلمی الأعلی کوثر البقآء طوبی لمن تقرّب و اخذ و شرب باسمی المهیمن علی من فی السّموات و الأرضین و ویل للّذین منعوا و غفلوا عن هذا الفضل الأعظم و کفروا بالّذی آمنوا به الا انّهم من المیّتین فی کتاب اللّه العزیز العظیم قد خرقنا الأحجاب علی شأن سمع کلّ ذی اذن صوت خرقها انّ ربّک هو المقتدر علی ما یشآء و هو القویّ الغالب القدیر طوبی لک بما فزت بأثر قلمی مرّةً بعد مرّة و هذه کرّةً اخری فضلاً من عندی و انا الفضّال الکریم فکّر فیما نزّل من سمآء مشیّة ربّک انّه یعرّفک ما اردت عرفانه و یبلغک الی سمآء العلم اذاً تری الأمر مشرقاً من افقها انّ ربّک هو المؤیّد الحکیم انّ الأمر اظهر من الشّمس فی وسط السّمآء سوف تعلم و تری ما سألته من عمّان علم ربّک العالم الغفور الرّحیم البهآء المشرق من افق سمآء رحمتی علیک و علی من معک و علی من فاز بالاستقامة الکبری فی هذا الأمر العظیم الّذی به ارتعدت فرائص العالم و انصعق کلّ جاهل بعید
بلسان پارسی احلی بشنو ندای مظلوم را که از شطر سجن تکلّم مینماید یا احمد امر اظهر از شمس و ارفع از سماء مشاهده میشود در آیات منزله نظر نما و تفکّر کن انّها تعرّفک حقّ العرفان و تقرّبک الی صراط واضح مستقیم در حزب شیعه تفکّر نما از قبل از قلم اعلی امر نمودیم کل را بتفکّر در این حزب غافل در قرون و اعصار بذکر حقّ جلّ جلاله ناطق و ایّام لقائش را سائل و آمل و چون فجر ظهور طالع و مشرق کل بر اعراض و اعتراض قیام نمودند در ثمرات اعمال آن نفوس تفکّر نمائید در سنین اوّلیّه جمیع علمای ارض ش و ارض صاد و ارض خاء و مداین اخری و تبعۀ آن نفوس فتوی بر قتل سیّد عالم دادند مکتوب علمای ارض ش و ارض صاد بحضور آمد و بلحاظ رسید انّ قلمی الأعلی لا یحبّ ان یذکر ما ذکروه تو میدانی که چه گفتند و چه کردند نتایج کل در یوم حساب ظاهر و ثمرات اعمال در او مشهود از صدر اسلام اکثری در بحر اوهام و ظنون مستغرق بعد خاتم انبیا روح ما سواه فداه و ائمّۀ طاهرین دو نفس بحقّ واصل و بطراز آگاهی مزیّن مرحوم شیخ و سیّد علیهما بهآء اللّه الأبهی و تأیید بر عرفان سیّد بشر آن دو نفس نمودند انّا معهما و سمعنا منهما ما لا اطّلع به احد الّا اللّه العلیم الخبیر بشرافت آن دو نفس نفوس مقبله بشطر شین توجّه نمودند و بمطلع فیض و مشرق علم فائز گشتند و این از فضل آن دو وجود مبارک بود یشهد بذلک کلّ منصف بصیر و کلّ عالم خبیر
یا احمد در مقامی این کلمۀ علیا از قلم اعلی جاری و نازل قولی عجب سکری و عجب غفلتی کل را اخذ نموده از صدر اسلام تا اوّل یوم ظهور نفسی از علمای شیعه بر کیفیّت ظهور و کون آن جوهر وجود در اصلاب آگاه نه این شأن علمای قبل که بقدر سمّ ابره دارای علم نبودند اگر در این مقام فیالجمله تفکّر نمائید صیحه زنید و حقّ مقتدر را در لیالی و ایّام حمد نمائید که کشف نمود و خرق فرمود و کلمۀ مذکوره در جواب مجمع منشاد نازل صورت آن را بخطّ زینالمقرّبین علیه بهآء اللّه ارسال نمودیم تا ملاحظه نمائید و بر ظنون و اوهام و غفلت اهل بیان اطّلاع کامل حاصل شود ارتکاب نمودند آن حزب آنچه را که یهود و نصاری و سایر احزاب عالم مرتکب نشدند بلی معدودی از حزب شیعه در زمان غیبت آگاه شدند ولکن از سطوت علما اظهار ننمودند و بافق اعلی شتافتند فساد این فرقه اظهر از شمس است در وسط سماء در اوّل ایّام کل بسب و لعن و طرد مشغول غفلت این نفوس بمقامی بوده که بر منابر ذکر سیّدالشّهدآء علیه بهآء اللّه الأبهی را مینمودند و میگریستند و بعد بر نفسی که بکلمۀ او هزار حسین در مشهد فدا جان داد لعن و سب مینمودند و از منبر رو بسقر میشتافتند و بعد آن جناب عالمند که این مظلوم بچه قسم امام عالم قیام نمود نه ضوضای علما او را مانع شد و نه سطوت امرا جمیع اهل امکان را بافق رحمن دعوت نمودیم تا آنکه بعضی از اهل ایران بافق اعلی اقبال نمودند ایشانند جواهر خلق و همچنین نفوسی که در این اراضی از اهل جماعت بنور یقین فائز گشتند و همچنین از ابنای خلیل و ورّاث کلیم یا ایّها النّاظر الی الوجه و الشّارب رحیقی الفضل اگر حضرت مبشّر روح ما سواه فداه در این اراضی ظهور مینمود حال اکثر خلق را از اهل حقّ مشاهده مینمودی چه که اوهامات حزب شیعه از جابلقا و جابلسا و ناحیه مابین این نفوس نبوده و نیست یا احمد این اوهامات سبب سفک دم سیّد عالم شد این اوهامات از که صادر و که سبب منع اهل ایران گشت اگر نفسی کلمهئی بغیر آن تکلّم مینمود فتوی بر قتلش میدادند تفکّر نما و بعین خود مشاهده کن که شاید بعروۀ معانی و بیان غافلین را از بئر اوهام نجات دهی و باشراقات انوار آفتاب یقین فائز نمائی
یا احمد عالم را بگذار فوق آن طیران نما قلم اعلی ممنوعست ولکن مع منع اهل عالم و قیام کل بر اعراض اصبع قدرت بعضی از حجبات را شقّ نموده عالم بصیر و عارف خبیر را آگاه فرموده میزان عنایت شد هر کلمهئی را بآن بسنج در ثمرات اعمال احزاب تفکّر نما در یک مقام همان میزان حقّ است چه که نفوس را معرّفی مینماید لکن امید هست عالم بنور توحید حقیقی فائز شود شرک بالمرّه از میان برخیزد بحقّ وحده ناظر باش اینست وصیّت مظلوم آن جناب و دوستان الهی را بیانی صاحب بیان در باب ثانی از واحد ثامن میفرماید قوله عزّ بیانه
اینست سرّ قول مرحوم شیخ در وقتی که کسی از ایشان سؤال نموده بود از آن کلمهئی که حضرت میفرماید و سیصد و سیزده نفر که در آن روز اتقیای آن ظهورند متحمّل نمیشوند و حضرت صادق ذکر کاف در حقّ ایشان میکند بعد از نهی بسیار که نمیتوانی متحمّل شوی فرموده بودند که اگر حضرت ظاهر شود و بگوید که دست از ولایت امیر المؤمنین بردار تو برمیداری فیالفور ابا و امتناع نموده بود که حاشا و کلّا و ظاهر است نزد اهل حقیقت که کلمه را از لسان حضرت باو شنودند و او چون متحمّل نشد کافر شد ولی ملتفت نشد و این از آنجائیست که نظر بمبدأ امر نمیکنند انتهی
حال در بحر این بیان که از لسان نقطه و شیخ جاری شده تفکّر نما تا مقام حقّ را مقدّس از کل بدانی و کل را بکلمه مخلوق مشاهده نمائی چه مقدار نیکوست این کلمه در آخر بیان حضرت که میفرمایند این از آنجائیست که نظر بمبدأ امر نمیکنند چه اگر نظر بمبدأ نمایند یعنی نفس ظهور مادونش را بکلمهاش قائم مشاهده نمایند یا احمد مقام ظهور فوق آنست که عباد از او ذکر مینمایند اذاً اشرق نور التّوحید و طفئت سرج الأوهام و الظّنون یا ایّها الطّائر فی هوآء حبّی اعلم انّ ملأ البیان اخسر من ملل القبل کلّها چه که بعد از کشف سبحات و خرق حجبات و ظهور نور ظهور و ندای مکلّم در طور گفتهاند آنچه را که هیچ مشرکی نگفته باوهامات قبل متمسّکند و در اضلال خلق ساعی و جاهد بیانات نقطۀ اولی را آنچه مخالف ایشانست بتحریف نسبت میدهند باری اوهامات قبل لایق ذکر نه حیف است قلم و لسان بآن مشغول شود قل
الهی الهی قد اقبلت الی افق امرک و وجّهت وجهی الی انوار وجهک اسألک بأن تؤیّدنی علی استقامة بها یستقیم عبادک علی امرک و القیام علی خدمتک الهی الهی اجد عرفک من بیانک و ما فزت بمقام علیه استقرّ عرش عظمتک ای ربّ شرّفنی بلقائک و زیارة جمالک و کوثر وصالک او تکتب لی من قلمک الأعلی اجر القائمین امام وجهک و الواقفین لدی باب رحمتک الهی الهی ترانی مقبلاً الیک و آملاً فیوضاتک و عنایاتک اسألک بأسرار علمک و ما کان مستوراً عن اعین خلقک بأن تؤیّدنی علی القیام علی ذکرک و ثنائک و خدمة امرک انّک انت المهیمن العلیم الحکیم
و امّا حکم الصّوم قد انزله اللّه فی کتابه الأقدس لا ریب فیه انّه نزّل من لدن علیم حکیم صوم و صلوة آنچه نازل شده تغییر نیافته ولکن حکمت واجب است چنانچه تا حین غالباً بشریعت فرقان عمل شده اگر بالمرّه امام وجوه غیر آن ظاهر شود فصل اکبر بمیان آید دیگر احدی تقرّب نجوید تا اصغای کلمة اللّه نماید در هر حال عفو الهی شامل حال آن جناب بوده و هست ولکن سایرین باید بحکمت تمسّک نمایند و بذیلش تشبّث این بیان رحمتی است از برای دوستان و فضلی است از برای حزب اللّه لئلّا یرتفع ضوضآء کلّ عالم جاهل و کلّ معرض منافق یا احمد صلوتی نازل شده اگر قرائت نمائی مشتعل شوی اشتعالی که عالم بر منع آن قادر نباشد ولکن حکمت اظهار را منع نموده حزب اللّه را از قبل حقّ تکبیر برسان بگو کل لدی المظلوم مذکورید و ذکر هر یک از عباد و اماء از قلم اعلی جاری در آنچه ظاهر شده تفکّر نمائید و بحقّ توسّل جوئید انّه یفتح علی وجوهکم ابواب الفضل و یهدیکم الی سوآء الصّراط از آنچه سزاوار این یوم است غافل نشوید و بر تدارک آن قیام نمائید کذلک ینصحکم المظلوم من شطر السّجن و یدعوکم الی ما یقرّبکم الی اللّه الفرد الواحد العلیم الخبیر
یا احمد مکرّر ذکر مینمائیم فضلاً علیک لتشکر ربّک الذّاکر العلیم مقصود از آنچه ذکر شد آنکه ناس را آگاه نمائی تا کل گواهی دهند بر آنچه از قلم اعلی جاری شده تا حال مقام نفس ظهور مستور بوده احدی بنور توحید حقیقی فائز نه الّا من شآء اللّه مقصود آنکه مقام ظهور معلوم شود مثلاً رسول اللّه روح ما سواه فداه مظهر یفعل ما یشآء و یحکم ما یرید است و بر عرش لا یسأل عمّا یفعل مستوی در این مقام شریک و شبیه از برای او نبوده و نیست بلکه احدی در آن ساحت مذکور نه و کل بکلمۀ او خلق شدهاند و از این بیان بر مراتب هیچ یک نقصی وارد نمیشود طوبی از برای نفسی که مراتب و مقامات را تمیز دهد اوست از اهل بصر در منظر اکبر در این بیان منزل بیان تفکّر نما که میفرماید اگر نفس ظهور بفرماید این شجر حجّت است حجّت است نفس ظهور مقدّسست از شئونات دونش کل بکلمۀ او خلق میشوند و این مقام باقی مادام منحرف نشود و بعد از انحراف از اهل نار مذکور و محسوب امروز یوم اللّه است لا یذکر فیه الّا هو امروز است روز توحید حقیقی طوبی للفائزین اگر نفسی صریر قلم اعلی را در غیاهب این کلمات بیابد خود را در عالم تازه بیند و بنور توحید حقیقی فائز شود اختم القول انّه لا اله الّا انا الفرد الواحد المقتدر المهیمن القیّوم
یا احمد علیک بهائی ذکر صوم و صلوة مجدّد میشود تا معلوم و واضح گردد صوم بیان لدی الرّحمن بطراز قبول فائز و در کتاب اقدس حکمش نازل و امّا الصّلوة انّها نزّلت من قلمی الأعلی علی شأن تشتعل به الصّدور و تنجذب به الأفئدة و العقول ولکن تا حین احدی بآن فائز نشده مگر بعضی از طائفین انّ ربّک امر الکلّ بالحکمة انّه هو العلیم الحکیم و حکم صوم قبل مخصوص عباد این ارض بوده چه که ترک آن سبب ضوضا شد امروز آنچه مطابق حکمت است باید بآن تمسّک نمایند آن جناب بطراز فضل مزیّنند لیس لک ان تصوم و لک ان تقوم علی خدمة الأمر بالرّوح و الرّیحان و بالحکمة الّتی انزلناها فی الزّبر و الألواح انّ ربّک یفعل ما یشآء و یحکم ما یرید انّه هو المقتدر القدیر انظر ثمّ اذکر ما نطق به النّقطة قوله انّه لو یحکم علی الأرض حکم السّمآء و علی السّمآء حکم الأرض لیس لأحد ان یقول لم او بم و من قال انّه کفر باللّه ربّ العالمین البهآء علیک و علی من معک و علی من یحبّک لوجه اللّه العزیز الحمید