بنام آنکه بیم از اوست و امید از او
نخستین گفتار کردگار اینست با سینۀ پاک از خواهش و آلایش و دل پاکیزه از رنگهای آفرینش پیش دانا و بینا و توانا بیائید و آنچه سزاوار روز اوست بیارید امروز روز دیدار است چه که یزدان بیپرده پدیدار و آشکار بجان پاک بشتابید شاید برسید و بآنچه سزاوار است پیبرید از آب پرهیزکاری خود را از آز و کردارهای ناشایسته پاک نمائید تا راز روز بینیاز را بیابید روشنی نخستین در روز پسین پدیدار به سه چیز دیدار دست دهد و رستگاری پدیدار شود پاکی دل و دیده و پاکی گوش از آنچه شنیده بگو ای دوستان راهنما آمد گفتارش از گفتارها پدیدار و راهش میان راهها نمودار راه راه او است بیابید گفتار گفتار اوست بشنوید امروز ابر بخشش یزدان میبارد و خورشید دانائی روشنی میبخشد و بخود راه مینماید جوانمرد آنکه راههای گمان را گذاشت و راه خدا گرفت ای دوستان دست توانای یزدان پردههای گمان را درید تا چشم ببیند و گوش از شنیدن بازنماند امروز روز شنیدنست بشنوید گفتار دوست یکتا را و بآنچه سزاوار است رفتار نمائید از گفتار پارسی بگفتار تازی آغاز نمودیم
یا ایّها المقبل اسمع النّدآء انّه ارتفع فی سجن عکّآء و یدع العباد الی اللّه مالک الایجاد تفکّر فیما ظهر لتری ما لا رأت عین الابداع انّ ربّک هو العزیز الفضّال ایّاک ان یمنعک ما فی العالم عن مالک القدم دع الظّنون و مظاهرها و الأوهام و مشارقها مقبلاً الی اللّه مالک المبدإ و المآب هذا یوم البصر لأنّ المنظر الأکبر تشرّف بأنوار ظهور مالک القدر الّذی اتی من سمآء البیان بالحجّة و البرهان و هذا یوم السّمع قد ارتفع فیه صریر القلم الأعلی بین الأرض و السّمآء اسمع و قل لک الحمد یا مقصود العالم و لک الثّنآء یا مالک الرّقاب
یا ایّها السّائل امروز نور ناطق و نار متکلّم و خورشید حقیقت مشرق جهد نما شاید فائز شوی بآنچه سزاوار یوم اللّه است اگر در آنچه ظاهر شده تفکّر نمائی خود را غنیّ و مستغنی از سؤال مشاهده کنی حقّ مقدّس است از ظنون و اوهام و مشیّت و ارادۀ انام با علم یفعل ما یشآء و رایة یحکم ما یرید آمده حجّت و برهان فوق مقامات اهل امکان ظاهر فرموده آیاتش در کتب و صحف و زبر و الواح موجود و مشهود و بیّناتش در سور ملوک و رئیس ظاهر و هویدا لیس لأحد ان یجرّب الرّبّ انّه یمتحن العباد کیف یشآء اگر فیالحقیقه ببصر انصاف در آنچه ذکر نمودیم مشاهده نمائی و بسمع عدل اصغا کنی بکلمۀ مبارکۀ رجعت الیک یا مولی العالم منقطعاً عن الأمم ناطق شوی بشنو ندای مظلوم را قدم از مقامات ظنون و اوهام اهل امکان بردار و بر لامکان گذار لتسمع تغرّدات طیور العرش و تغنّیات عنادل العرفان علی اعلی الأغصان نسأل اللّه ان یؤیّدک و یوفّقک علی ما یحبّ و یرضی انّه هو مولی الوری و ربّ العرش و الثّری لا اله الّا هو الفرد الواحد العلیم الحکیم اذا اخذک جذب النّدآء من الأفق الأعلی قل
الهی الهی اشهد بوحدانیّتک و فردانیّتک و بعزّک و عظمتک و سلطانک انا عبدک و ابن عبدک قد اقبلت الیک منقطعاً عن دونک و راجیاً بدائع فضلک اسألک بأمطار سحاب سمآء کرمک و بأسرار کتابک ان تؤیّدنی علی ما تحبّ و ترضی ای ربّ هذا عبد اعرض عن الأوهام مقبلاً الی افق الایقان و قام لدی باب فضلک و فوّض الأمور الیک و توکّل علیک فافعل به ما ینبغی لسمآء جودک و بحر کرمک انّک انت المقتدر العلیم الحکیم اشهد یا الهی بأنّک اعلم بی منّی قدّر لی ما یقرّبنی الیک و ینفعنی فی الآخرة و الأولی انّک انت مولی الوری و فی قبضتک زمام الفضل و العطآء لا اله الّا انت الفضّال الکریم البهآء علی اهل البهآء الّذین ما منعتهم ضوضآء الأمم عن مالک القدم قاموا و قالوا اللّه ربّنا و ربّ العرش العظیم