جناب میرزا ابوالفضل علیه بهآء اللّه
حمد مقدّس از ذکر و بیان مقصود امکان را لایق و سزاست که بیک کلمۀ مبارکۀ علیا عالم را بمیزان عدل سنجید و جزا بخشید این کلمه گاهی کوثر بقا از او جاری و هنگامی نفحۀ روح القدس از آن متضوّع اوست بحر حیوان لمن فی الامکان و اوست آیت قدم مابین امم و مطلع الهام لجذب انام تعالت قدرتها و تعالت سلطنتها و احاط نورها بظهورها نفخ فی الصّور و قام من فی القبور و بتوجّهها توجّهت الکائنات الی انوار الوجه و بحرکتها تحرّکت الممکنات فی ساحة العرش
یا فضل علیک بهآء اللّه مالک العدل در جمیع احوال در سجن اعظم از قلم و لسان مالک قدم مذکور بوده و هستی للّه الحمد از ید عطا رحیق بیان را باسم مالک ادیان آشامیدی روز روز نصرتست طوبی لناصر ما منعته فراعنة القوم و لا جبابرة الیوم انت الّذی ما منعک ضوضآء النّاعقین و لا سطوة الظّالمین نسأل اللّه تبارک و تعالی ان یجعلک ناصر دینه و حافظ ذکره و القائم علی خدمة امره المتین کذلک نطق لسان الایقان فی ملکوت البیان فضلاً من لدی اللّه مالک هذا الیوم البدیع انّک اذا فزت بلوحی و وجدت منه عرف بیانی قل
الهی الهی لک البهآء بما هدیتنی الی افق ظهورک و نوّرتنی بأنوار فضلک و رحمتک و انطقتنی بثنائک و اریتنی آثار قلمک
اسألک یا مالک ملکوت الأسمآء و فاطر الأرض و السّمآء بحفیف سدرة المنتهی و ببیانک الأحلی الّذی به انجذبت حقائق الأشیآء ان ترفعنی باسمک بین عبادک انا الّذی طلبت فی اللّیالی و الأیّام القیام لدی باب فضلک و الحضور امام کرسیّ عدلک ای ربّ لا تطرد من تمسّک بحبل قربک و لا تمنع الّذی قصد مقامک الأعلی و الذّروة العلیا و الغایة القصوی المقام الّذی فیه تنادی الذّرّات بأفصح البیان الملک و الملکوت و العظمة و الجبروت للّه المقتدر العزیز المنّان
یا فضل علیک بهائی و عنایتی اولیا را آگاه نما یوم یوم بیانست باید بجنود حکمت و برهان اهل امکان را هدایت نمود و بشاطی بحر عرفان راه فرمود امر اللّه اعظم است از کلّ عظیم و در لوح دنیا این کلمۀ علیا از قلم اعلی نازل از حرکت قلم اعلی روح جدید معانی بامر آمر حقیقی در اجساد الفاظ دمیده شد و آثارش در جمیع اشیای عالم ظاهر و هویدا اینست بشارت اعظم که از قلم اسم اعظم جاری شده طوبی للمتبصّرین انّک اذا وجدت نفحات الوحی و اخذتک انوار الوجه قل
لک الحمد یا الهی بما هدیتنی الی افق ظهورک و جعلتنی مذکوراً باسمک اسألک بتجلّیات انوار شمس عطائک و تموّجات بحر کرمک ان تجعل فی بیانی اثراً من آثار کلمتک العلیا لتنجذب به حقائق الأشیآء انّک انت المقتدر علی ما تشآء بقولک العزیز البدیع