یا حیدر علیک بهائی نامهئی جناب سیّاح بعبد حاضر نوشته و در آن نامه اظهار تبرّی از اذکار قبل نموده جوابی باو نوشته و ارسال شد از حقّ میطلبیم او را مطهّر سازد از افکار کلّ مفسد غدّار و کلّ ظالم مکّار مع ادّعای آن شخص بر اعانت مظلومین چون نیّت فاسدش مقبول نیفتاد بقهر برخاست و حضرت اشرف را شهید نمود لعمر اللّه اگر جمیع عالم بر ضرّ این مظلوم قیام نمایند با اهل فساد همراهی ننموده و نمینماید سبحاناللّه از قساوت آن شجرۀ زقّوم آن جناب افکارش را دانسته و میداند قل انّا قلنا من قبل لیس افکاری افکارکم و لا امشی فی طرقکم از هر امری از امور و هر فعلی از افعال رائحۀ فساد و نزاع و جدال استشمام شود اهل بهاء از آن مقدّس و منزّه و مبرّا نفسی که با پدر و برادر ارادۀ ضرّ نماید البتّه با دیگران وفا نخواهد نمود عدم تصدیق مظلوم همزات نفسانیّهاش را بر عداوت قیام نموده و در قلبش نار بغضا مشتعل در حضور به سیّاح گفتیم امثال آن نفس وفا نداشته و ندارند لا تطمئنّ منه طهّر ذیل فؤادک من سوء اعماله و افکاره و نیّاته و توکّل علی اللّه انّه یرزق من یشآء بغیر حساب باری حال از قرار نوشته او بفضل اللّه و منّه از بحر ظلم و فساد خود را فارغ و آزاد نموده لذا رضایش را طالبیم که مکدّر نباشد چه که از اوّل ایّام با ما محبّت داشته وفا را دوست داشته و داریم نسأل اللّه ان یوفّقه علی خدمة الأمر بالحکمة و البیان و یجعله خالصاً لوجهه و متمسّکاً بحبله انّه هو المقتدر العزیز الفضّال