«اثمار سدرۀ انسانی اعمال طيّبه و اخلاق مرضيّه بوده و هست.» حضرت بهاءالله

خصائص روحانی با رشد عشق و دانش در ذهن و قلبمان شکوفا می‌شوند. در این فرآیند، توانایی ما برای تشخیص آن‌چه به بزرگی و عزت می‌افزاید و آن‌چه باعث پستی و ذلت می‌شود به تدریج بیشتر و بیشتر می‌گردد و درک ما از جهان مادی، انسان، اجتماع و حیات روح پیشرفت حاصل می‌کند. عشق به وسیلۀ دانش رشد می‌کند و فهم حقیقی با عشق تقویت می‌گردد.


قل من حدودی يمرّ عرف قميصی و بها تنصب اعلام النّصر علی القنن و الاتلال. قد تکلّم لسان قدرتی فی جبروت عظمتی مخاطباً لبريّتی ان اعملوا حدودی حبّاً لجمالی. طوبی لحبيب وجد عرف المحبوب من هذه الکلمه الّتی فاحت منها نفحات الفضل علی شأن لا توصف بالاذکار. (بگو از احکامم، بوی خوش پیراهنم می‌آید و از اوست که پرچم یاری و پیروزی بر سر کوه‌های بلند افراشته می‌گردد. لسان قدرتم در جبروت عظمتم به مردمم چنین خطاب کرد که احکام مرا به خاطر عشق به جمال من انجام دهید. خوشا به حال عاشقی که بوی خوش معشوق را از این بیان دریافت، بیانی که رائحۀ موهبت به شأنی غیر قابل وصف از آن به مشام می رسد.)

حضرت بهاءالله، کتاب اقدس

بعد از خلق کل ممکنات و ايجاد موجودات، به تجلی اسم يامختار انسان را از بين امم و خلايق برای معرفت و محبت خود که علّت غائی و سبب خلقت کائنات بود اختيار نمود.

منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، شمارۀ ۲۷

سبب علوّ و جود و سموّ آن علوم و فنون و صنايع است. علم به منزلۀ جناح است از برای وجود و مرقات است از برای صعود. تحصيلش بر کلّ لازم... فی‌الحقيقه، کنز حقيقی از برای انسان، علم اوست و اوست علت عزت و نعمت و فرح و نشاط و بهجت و انبساط. طوبی لمن تمسّک به و ويل للغافلين. ( خوشا به حال آن که به او پایبند شد و وای بر غافلان.)

حضرت بهاءالله، لوح ابن ذئب

در عالم وجود چون نظر کنيم امری اعظم از محبت نيست. محبت سبب حيات است. محبت سبب نجات است. محبت سبب ارتباط قلوب انسان است. محبت سبب عزت و ترقی بشر است. محبت سبب دخول در ملکوت‌الله است. محبت سبب حيات ابديه است.

خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد ۳

پروردگار چشم عنايت فرموده که در آفاق بنگريم و آن‌چه وسيلۀ تمدن و انسانيت است به آن تشبث نمائيم و گوش احسان شده تا کلمات حکميّۀ عقلا و دانايان را استماع نموده و پند گرفته، کمر همت به اجرای مقتضيات آن بربنديم. حواس و قوای باطنيه عطا گشته که در امور خيريۀ جمعيت بشريت صرف نمائيم و به عقل دوربين بين اجناس و انواع موجودات، ممتاز شده، دائماً، مستمرّاً، در امور کلیه و جزئيه و مهمه و عاديه مشغول گرديم تا جميع در حصن حصين دانائی محفوظ و مصون باشيم و در کل احيان به جهت سعادت بشريه، اساس جديدی تأسيس و صنع بديعی ايجاد و ترويج نمائيم. چه قدر انسان شريف و عزيز است اگر به آن‌چه بايد و شايد قيام نمايد و چه قدر رذيل و ذليل است، اگر از منفعت جمهور چشم پوشيده در فکر منافع ذاتيه و اغراض شخصيۀ خود عمر گرانمايه را بگذراند.

حضرت عبدالبهاء، رسالۀ مدنیه

محبت اعظم فیض الهی است. مصدر ایجاد محبت است. اگر محبت الهی نبود، هیچ کائنی به ساحت وجود قدم نمی‌نهاد... محبت و مودت و الفت، حیات عالم است و مخالفت و نفرت و جنگ، ممات امم...در جمیع کائنات صلح و الفت، سبب حیات است و اختلاف و جنگ سبب ممات...خداوند از برای ما محبت خواسته است. اتحاد و اتفاق خواسته است. تعاون و تعاضد خواسته است. مهربانی خواسته است. چرا ما این موهبت را از دست بدهیم، چرا این نور را به ظلمت تبدیل نماییم، چرا این حیات را به مبدل به حسد و بغض کنیم؟... جمیع ماها بکوشیم، راحتمان را فدا نماییم، ثروتمان را صرف کنیم، حتی جانمان را فدا نماییم تا این نورانیت صلح و وفاق در جمیع آفاق بتابد و عالم انسانی روشن گردد.

خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد ۲

یادداشت: