در آبان ۱۳۶۴ ه.ش. (اکتبر ۱۹۸۵میلادی) بیت العدل اعظم پیامی خطاب به عموم اهل عالم با موضوع صلح عمومی و با عنوان «وعدۀ صلح جهانی» منتشر نمودند. در این قسمت، متن کامل این بیانیه در اختیار خوانندگان قرار میگیرد.
صلح بزرگی که طیّ قرون و اعصار آرزوی قلبی نيکانديشان بوده، صلحی که نسلهای بیشماری از عارفان و شاعران در بارهاش سخن گفتهاند، صلحی که کتب مقدّسه در ادوار متوالی نويددهندۀ آن بودهاند، سرانجام دستيابی به آن برای ملل جهان ممکن گشته است. برای اوّلين بار در تاريخ بشر هر فرد قادر است که تمامی کرۀ زمين را با میلیاردها مردم متنوّعاش در يک چشمانداز واحد مشاهده نماید. صلح عمومی نه تنها امکانپذیر بلکه اجتنابناپذير است. استقرار این صلح، مرحلۀ بعدی تکاملِ کرۀ زمین و به قول يکی از متفکّرين بزرگ، مرحلۀ «جهانی شدن نوع بشر» (ترجمه) است.
اینکه آیا تنها پس از وقوع بلایای وحشتناکِ ناشی از تمسّکِ سرسختانۀ نوع بشر به روشهای دیرینه، صلح تحقّق خواهد یافت و یا از طریق یک اقدام ارادی و مشورتی در این زمان به دست خواهد آمد، گزینشی است که در دست تمامی ساکنان کرۀ زمین قرار دارد. در اين لحظۀ بحرانی و حسّاس که مشکلات دشوار ملّتها به يک نگرانی مشترک برای همۀ جهانیان مبدّل گشته، کوتاهی و قصور در متوقّف ساختن امواج اختلاف و بینظمی کمالِ بیمسئولیّتی خواهد بود.
امّا شواهد اميدبخشی نیز موجود است از جمله: تحکیم فزایندۀ گامهایی به سوی نظمی جهانی که اوّل بار در اوایل اين قرن با تأسيس جامعۀ ملل برداشته شد، جامعهای که بعداً سازمان ملل متّحد با بنیانی وسیعتر جایگزین آن گردید؛ کسب استقلال توسّط اکثر ملل جهان بعد از جنگ جهانی دوّم که نمایانگر اکمال فرایند ملّتسازی است و تعامل اين ملل نوخاسته با کشورهای کهن در علایق مشترک؛ گسترش وسیعِ همکاریهای متعاقب در زمینههای علمی، آموزشی، حقوقی، اقتصادی و فرهنگی در بین ملّتها و گروههایی که تا به حال جدا از هم و دشمن یکدیگر بودند؛ فزونی یافتن بیسابقۀ تعداد سازمانهای انساندوستانۀ بينالمللی در دهههای اخير؛ افزایش جنبشهای زنان و جوانانِ خواستار پایان جنگ؛ و ازدیاد خودجوشِ شبکههای در حال گسترش مردمِ عادیِ در جستجوی تفاهم از طریق مراودات شخصی.
پيشرفتهای علمی و تکنولوژیکی حاصله در اين قرنِ فوقالعاده خجسته، دلالت بر جهش عظیمی در تکامل اجتماعی کرۀ زمین دارد و ابزاری را ارائه میدهد که میتواند راه حلّی برای مشکلات عملی نوع بشر فراهم آورد. این پیشرفتها به راستی وسایل لازم برای ادارۀ زندگی پیچیدۀ یک دنیای متّحد را فراهم میسازند. با اين حال هنوز موانع بسياری وجود دارد. شک و ترديد، برداشتهای غلط، تعصّبات، بدگمانیها و خودخواهیهای کوتهنظرانه، بر روابط بین ملل و اقوام سایه افکندهاند.
ما اُمَنای امر بهائی بنا بر احساسی عمیق از مسئولیّت روحانی و وجدانی، خود را موظّف میدانیم که در این فرصت مغتنم توجّه شما را به بینشهای نافذی معطوف داریم که حضرت بهاءالله مؤسّس دیانت بهائی، بيش از يک قرن پيش برای اوّلین بار به فرمانروايان جهان ابلاغ فرمود.
حضرت بهاءالله خاطرنشان میکنند که طوفان ناامیدی از هر سو میوزد و اختلافاتی که نوع بشر را به تفرقه و فلاکت میکشاند روز به روز در ازدیاد است و نشانههای تشنّج و هرج و مرج مشاهده میشود زیرا نظام کنونی به نحوی اسفبار ناقص و نارسا به نظر میرسد. تجارب عمومیِ جامعۀ بشری اين قضاوت آیندهبینانه را کاملاً تأييد نموده است. نواقص نظم رایج را میتوان در عدم توانایی کشورهای مستقلِّ عضو سازمان ملل متّحد برای تطهیر عالم از کابوس جنگ، در استمرار خطر فرو ریختن نظم اقتصادی بینالمللی، در شیوع هرج و مرج و تروریسم، و در مصائب شدیدی که این بلایا و دیگر عوارض بیشمار برای میلیونها نفر از افراد بشر ایجاد کردهاند به وضوح مشاهده نمود. تهاجم و تعارض در حقیقت چنان تار و پود نظامهای اجتماعی و اقتصادی و دينی موجود را فرا گرفته که بسیاری به این باور تن در دادهاند که این گونه کردار و رفتار جزء لاینفکِّ طبیعت بشری است و ریشهکن کردن آن غیر ممکن میباشد.
با تثبیت این باور در اذهان عمومی، تضادّی فلجکننده در امور بشری به وجود آمده است. از یک سو مردمِ تمام کشورها نه تنها آمادگی بلکه اشتیاق خود را برای استقرار صلح و آشتی و برای پایان یافتن نگرانیهای جانکاهی که زندگی روزمرّۀ آنان را معذّب میسازد اعلان میکنند. از سوی ديگر بیدریغ مُهرِ قبول بر اين نظر نهاده میشود که نوع انسان ذاتاً خودپرست، ستیزهجو و اصلاحناپذیر است و در نتیجه قادر نیست نظامی اجتماعی بنا نهد که در عین حال هم پیشرو و صلحآميز باشد و هم پویا و هماهنگ، نظامی که آزادیِ ابتکار و خلّاقيّت فردی را ترویج کند ولی بر تعاون و تعاضد مبتنی باشد.
با فوریّت یافتن نیاز به صلح، وجود این تضادِّ بنیادین که مانع حصول صلح میشود ایجاب میکند که پیشفرضهایی که مبنای نظر عامّه دربارۀ مشکلات تاریخی نوع بشر است مورد ارزیابی مجدّد قرار گیرد. شواهد موجود نشان میدهد که اگر این ارزیابی به نحوی منصفانه صورت پذیرد آشکار خواهد شد که رفتار ستیزهجویانه نه تنها نمایانگر فطرت واقعی نوع بشر نیست بلکه تصویری کژنما از حقیقت انسان است. رضایتِ ناشی از توجّه به این نکته مردم را قادر خواهد ساخت تا قوای اجتماعی سازندهای را به حرکت در آورند که به خاطر همخوانیاش با طبیعت بشری، به جای جنگ و ستیز، هماهنگی و همکاری را ترویج خواهد داد.
گزینش چنین مسیری به معنای انکار گذشتۀ بشریّت نیست بلکه نشانۀ درک آن است. آئين بهائی اغتشاش کنونی جهان و وضع مصیبتبار حاکم بر امور انسانی را مرحلهای طبيعی از یک فرایند ارگانیک مشاهده مینماید که مآلاً به طور قطع به وحدت نوع انسان در ظلّ يک نظم اجتماعی واحد منجر خواهد شد، نظمی که حدود و ثغورش تمامی کرۀ زمين خواهد بود. نوع بشر به عنوان يک واحد متمایز و ارگانیک از مراحل تکاملیِ مشابه با مراحل شيرخوارگی و کودکی در زندگی هر فرد گذشته است و اکنون در اوج مرحلۀ متلاطم نوجوانی قرار گرفته و به مرحلۀ بلوغی که مدّتها انتظارش را میکشیده نزدیک میشود.
اذعان صادقانه به اینکه تعصّب و جنگ و استثمار جلوههایی از مراحل قبل از بلوغِ نوع بشر در طیّ یک فرایند گستردۀ تاريخی بودهاند و قبول اینکه نوع انسان امروز شاهد آشوب اجتنابناپذیری است که نشانۀ فرا رسیدن مرحلۀ بلوغ جمعی او میباشد، دلیلی برای یأس و ناامیدی نیست بلکه شرط لازم برای قبول مسئولیّت خطیر و مهمِّ ساختن دنیایی صلحآمیز است. مطلبی که بررسیاش را صمیمانه به شما توصیه مینماییم اینست که انجام چنین امر عظیمی امکانپذیر است، قوای سازندۀ لازم موجود است و ساختارهای اجتماعی متّحدکننده را میتوان بنا نهاد.
هر قدر آیندۀ نزدیک مشحون از رنج و اغتشاش و هر قدر افق کنونی تيره و تار باشد، جامعۀ بهائی معتقد است که نوع بشر میتواند با اطمینان از نتایج نهایی، با این امتحان و افتتان عظیم مقابله نماید. تحوّلات تشنّجآمیزی که عالم انسانی به سرعت به سوی آن سوق داده میشود نه تنها به هیچ وجه نشانۀ پایان تمدّن بشری نیست بلکه سبب خواهد شد که در این یوم موعود مقام و رتبۀ انسان ظاهر شود، قوا و استعدادات مکنونهاش به منصّۀ ظهور رسد، سرنوشت درخشانش به خوبی آشکار گردد و فضایل عالیۀ فطریاش به عرصۀ شهود در آید.