«صخره‌ای که اين نظم اداری بر آن استوار است، مشيّت ثابتۀ الهيّه برای عالم انسانی در عصر حاضر است. منبع الهامش نفس حضرت بهاءالله است.» – حضرت شوقی افندی

نظم اداری بهائی 

گزیده‌ای از آثار

گزیده‌ای مختصر از آثار بهائی در ارتباط با موضوع نظم اداری بهائی

نظم اداری اساساً با آن‌چه انبيای سَلَف وضع فرموده‌اند متفاوت است، زيرا حضرت بهاءالله به نفسه اصولش را بيان و تأسيساتش را استوار و مبيّن کلمه‌اش را معين فرموده‌اند و به هيئتی که مأمور تکميل و تنفيذ احکام شرعيه‌اش بوده اختيارات لازم عنايت کرده‌اند و اين جمله خود رمز قوّت امرالله و ما به الامتيازش از ساير اديان و ضامن حفظ و وقايتش از انشقاق و تجزّی است.

(حضرت شوقی افندی، دور بهائی(ترجمه))

بايد دانست که حضرت بهاء الله فقط روحی جديد در کالبد بی‌جان عالم امکان ندميده و فقط کلّياتی را از اصول عمومی بيان ننموده و فقط فلسفۀ مخصوصی را عرضه نفرموده است. بلکه علاوه بر آن‌ها حضرت بهاءالله و بعد از ايشان حضرت عبدالبهاء به وضوح تمام يک سلسله قوانينی را وضع و مؤسسات مشخصی را ايجاد کرده و آنچه را که لازمۀ تأسيس يک مجتمع منظم الهی است بيان فرموده‌اند و چنين امری در اديان گذشته هرگز سابقه نداشته است. به عبارت ديگر آن دو نفس مقدس برای تحقق نوايای عاليه‌ای که موعود انبيای سلف و کانون الهام صاحب‌دلان و شاعران قرون پيشين بوده تنها به تعيين جهت و مسير کلی قناعت نورزيده.

(حضرت شوقی افندی، نظم جهانی بهائی(ترجمه))

مادام که اين نظم هنوز در مرحلۀ طفوليت است زنهار که نفسی در ادراک کيفيتش به خطا رود و يا از اهميتش بکاهد يا مقصدش را دگرگون جلوه دهد. صخره‌ای که اين نظم اداری بر آن استوار است، مشيّت ثابتۀ الهيه برای عالم انسانی در عصر حاضر است. منبع الهامش، نفس حضرت بهاءالله است. حامی و مدافعش، جنود مجنّدۀ ملکوت ابهی است. ظهور و نشو و نمايش، نتيجۀ اهراق دم لااقلّ بيست هزار شهدائی است که حيات خويش را در اين سبيل نثار نموده‌اند. محوری که مؤسساتش حول آن طائف، مضامين محکمۀ الواح وصايای حضرت عبدالبهاء است. مبادی اساسيه‌اش حقايقی است که مُبيّن مصون از خطای آيات الهی در خطابات مبارکۀ خويش در غرب بيان فرموده است. احکامی که برای اداره‌اش وضع گرديده و وظائفش را تحديد می‌نمايد، صريحاً در کتاب اقدس نازل شده است. مقرّی که مشروعات روحانيه و خيريه و اداريه‌اش حول آن مجتمع می‌باشد، مشرق الاذکار و متفرعات آن است. ارکانی که سلطه‌اش مستظهر بدان است، دو مؤسسۀ ولايت امرالله و بيت العدل اعظم است. مقصد اصلی و ضمنی که محرک آن است، استقرار نظم بديع جهان آرائی است که شالودۀ آن‌ را حضرت بهاءالله بنيان نهاده. روشی که بکار می‌رود و موازينی را که القاء می‌نمايد، آن‌ را نه به شرق متمايل می‌سازد و نه به غرب، نه به يهود و نه به غير آن، نه به فقير و نه به غنی، نه به سفيد و نه به سياه. شعارش؛ وحدت عالم انسانی، عَلَمش؛ صلح اعظم، سرانجامش؛ حلول دوره ذهبی هزار ساله، يعنی يومی که سلطنت‌های عالم به سلطنت الهيّه که سلطنت حضرت بهاءالله است مبدّل گردد.

(حضرت شوقی افندی، دور بهائی(ترجمه))

قد کتب الله علی کلّ مدينة ان يجعلوا فيها بيت العدل و يجتمع فيه النّفوس علی عدد البهآء و ان ازداد لا بأس و يرون کانّهم يدخلون محضر الله العليّ الاعلی و يرون من لا يری و ينبغی لهم ان يکونوا امنآء الرّحمن بين الامکان و وکلآء الله لمن علی الارض کلّها و يشاوروا فی مصالح العباد لوجه الله کما يشاورون فی امورهم و يختاروا ما هو المختار کذلک حکم ربّکم العزيز الغفّار. ايّاکم ان تدعوا ما هو المنصوص فی اللّوح اتّقوا الله يا اولی الانظار. (خداوند مقدر کرده که در هر شهر، یک بیت العدل تأسیس شود که در آن نفوسی به عدد «بهاء»- یعنی ۹ نفر- گرد هم آیند و اگر هم بیشتر از ۹ نفر شدند مانعی ندارد. آن‌ها باید ورود خود در این بیت العدل را مانند ورود در محضر خداوند متعال بدانند و گویی که خداوند غیب منیع را مشاهده می‌کنند. باید افراد مورد اعتماد و وکلای خداوند بخشاینده در میان مردم باشند. در مصالح مردم چنان با یکدیگر مشورت کنند که در امور شخصی خودشان مشورت می‌کنند و رأیی را برگزینند که زیبنده و شایسته است. امر پروردگار عزیز و آمرزنده شما این است. مبادا به آنچه در لوح خود نازل نموده است بی‌توجه باشید. تقوا پیشه کنید، ای صاحبان بصیرت.)

(حضرت بهاءالله، کتاب اقدس )

فهذه المحافل الرّوحانيّة مؤيّدة بروح الله و حاميها عبدالبهآء و ينشر جناحه عليها فهل من موهبةٍ اعظم من هذا وهذه المحافل الرّوحانيّة سرجٌ نورانيّة و حدائق ملکوتيّة ينتشر منها نفحات القدس علی الآفاق و يشرق منها انوار العرفان علی الأمکان و يسری منها روح الحيات علی کلّ الجهات و هی اعظم سبب لترقّی الأنسان فی جميع الشّئون و الأحوال. (خداوند، تأیید کنندۀ این محافل روحانیه است. عبدالبهاء حامی آنها بوده و در زیر بال خود آنها را حفظ می‌کند. آیا موهبتی بیش از این وجود دارد؟ این محافل روحانیه، چراغ‌های نورانی هستند. باغ‌های ملکوتی هستند. از سوی آن‌ها، نسیم‌های پاکی بر همۀ آفاق مرور کرده و انوار عرفان بر اهل امکان می‌تابد و روح حیات در هر سو جریان می‌یابد. در همۀ شئون و احوال، آن‌ها عظیم‌ترین عامل ترقی انسان هستند.)

(منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد ۱ )

مذاکرات به تمامها محصور در امور روحانيه باشد که تعلق به ادارۀ تربيت نفوس و تعليم اطفال و اعانۀ فقرا و اعانۀ ضعفای جميع فِرَق عالم و مهربانی به کل امم و نشر نفحات‌الله و تقديس کلمة‌الله دارد. در اين خصوص و اجرای اين شروط چون همت نمايند تأييد روح‌القدس رسد و آن مجمع مرکز سنوحات رحمانيه گردد و جنود توفيق هجوم کند و هر روز فتوحی جديد حاصل شود.

(مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد ۳ )

اول فريضۀ اصحاب شور، خلوص نيت و نورانيت حقيقت و انقطاع از ماسوی‌الله و انجذاب به نفحات الله و خضوع و خشوع بين احباء و صبر و تحمل بر بلاء و بندگی عتبه ساميهء الهيه است و چون به اين صفات موفق و مؤيد گردند، نصرت ملکوت غيب ابهی احاطه نمايد. بايد به نوعی مذاکره و مشاوره کرد که اسباب کدورتی و اختلافی فراهم نيايد و آن اين است حين عقد مجلس هر يک به کمال حرّيّت رأی خويش را بيان و کشف برهان نمايد. اگر ديگری مقاومت می‌کند، ابداً او مکدر نشود زيرا تا بحث در مسائل نگردد رأی موافق معلوم نشود و بارقۀ حقيقت، شعاع ساطع از تصادم افکار است. در نهايت مذاکره، اگر اتّفاق آراء حاصل گردد، فنعم المراد و اگر معاذ الله اختلاف حاصل شود به اکثريت آراء قرار دهند.

(منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد ۱ )

اول شرط، محبت و الفت تام بين اعضاء آن انجمن است که از بيگانگی بيزار گردند و يگانگی حضرت پروردگار آشکار کنند؛ زيرا امواجِ يک بحرند و قطراتِ يک نهر، نجوم يک افق‌اند و اشعۀ يک شمس، درختان يک بوستانند و گل‌های يک گلستان و اگر وحدت حال و يگانگی بی‌ملال در ميان نيايد، آن جمع پريشان گردد و آن انجمن بی‌ سر و سامان. و شرط ثانی آن است که رئيسی به جهت آن محفل، اعضای انجمن بالاتّحاد انتخاب کنند و دستور العمل و نظامی به جهت اجتماع و مذاکره قرار دهند و آن دستور العمل و نظام در تحت اداره و محافظه و حمايت رئيس باشد و تنفيذ نمايد و اعضاء محفل بايد در نهايت اطاعت و انقياد باشند. مکالمۀ حشو و زوائد در آن محفل نگردد و اعضاء در حين ورود توجه به ملکوت اعلی کنند و طلب تأييد از افق ابهی و در نهايت خلوص و وقار و سکون و آداب در انجمن قرار يابند و به نهايت ادب و ملايمت کلام و اهميت خطاب به بيان آراء پردازند در هر مسئله‌ئی تحری حقيقت کنند، نه اصرار در رأی، زيرا اصرار و عناد در رأی منجر به منازعه و مخاصمه گردد و حقيقت مستور ماند. ولی اعضای محترمه بايد به نهايت آزادگی، بيان رأی خويش نمايند و ابداً جائز نه که نفسی تزييف رأی ديگری نمايد، بلکه به کمال ملايمت بيان حقيقت کند و چون اختلاف آراء حاصل شود رجوع به اکثريت آراء کنند و کل اکثريت را مطيع و منقاد گردند و ديگر جائز نه که نفسی از اعضاء محترمه بر قرار اخير چه در خارج و چه در داخل اعتراض نمايد و يا نکته گيرد ولو مخالف صواب باشد زيرا اين نکته‌گيری سبب شود که هيچ قراری استقرار نيابد. باری هر کاری که به الفت و محبت و خلوص نيت فيصل شود، نتيجه‌اش انوار است و اگر ادنی اغبراری حاصل شود نتيجه‌اش ظلمات فوق ظلمات است .... چون چنين گردد آن انجمن، انجمن الهی است و الّا سبب برودت و کدورت عالم شيطانی .... در اين خصوص و اجراء اين شروط چون همت نمايند تأييد روح القدس رسد و آن مجمع، مرکز سنوحات رحمانيه گردد و جنودِ توفيق هجوم کند و هر روز فتوحی جديد حاصل شود.

(منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد ۱ )

وظایف اشخاصی كه یاران، آنان را از روی كمال آزادی و معرفت به سِمَتِ نمایندگان خود انتخاب می‌كنند، از حیث اهمیت و لزومیت، كمتر از وظایف انتخاب‌كنندگان نیست. وظیفۀ اعضای محفل، امر كردن و تحكم نبوده، بلكه مشورت است و آن هم نه فقط مشورت بین خود، بلكه باید هر چه بیشتر ممكن است با منتخبین خود مشورت نمایند و صرفاً خود را به منزلۀ وسایلی بدانند كه برای معرفی امرالله به نحوی شایسته و مؤثر انتخاب شده‌اند. هرگز نباید چنین تصور نمایند كه به منزلۀ زینت و زیور هیكل امرالله بوده و فطرتاً از حیث استعداد و لیاقت بر دیگران برتری داشته و یگانه مروجین تعالیم و مبادی امرالله هستند، بلکه باید در كمال فروتنی به انجام وظایف خود پردازند، با فكری آزاد و با حس عدالت‌خواهی و وظیفه‌شناسی و با صراحت و سادگی و با وقف خود برای منافع و مصالح یاران و امرالله و عالم انسانیت، چنان همتی نمایند كه نه تنها مورد اطمینان و حمایت واقعی و احترام مُوَكّلینِ خود كه باید به آنان خدمت نمایند واقع شوند، بلكه قدر‌شناسی و محبت قلبی آنان را نیز جلب كنند.

(حضرت شوقی افندی، از نامه‌ای خطاب به بهائیان آمریکا در تاریخ ۲۳ فوریه ۱۹۲۴(ترجمه))

یادداشت: