در تاریکترین شبهای زندان، حضرت باب به دور از یاران باوفای خود، در تنهایی کامل، حتی از داشتن یک چراغ محروم نگاه داشته میشدند. اما امروز سالانه صدها هزار نفر میتوانند از آرامگاهی نورانی که پیکر ایشان را در خود جای داده دیدن کنند. آرامگاه حضرت باب، هر شب غرق در نور، یگانه نقطۀ توجه بر کوه کرمل در ارض اقدس است. موقعیت بنا و هماهنگی سبک معماری شرقی و غربی، آن را به جاذبهای آشنا و محبوب بر کنارۀ دریای مدیترانه تبدیل کرده است.
تابستان سال ۱۲۷۰ ه.ش. (۱۸۹۱ میلادی) حضرت بهاءالله در حالی که در دامنۀ شمالی خشک و باير کوه کرمل، در کنار حلقهای از درختان سرو ایستاده بودند، به فرزندشان، حضرت عبدالبهاء، نقطهای را نشان دادند که در نظر داشتند در آن آرامگاهی شایسته برای قرار دادن بقایای پیکر حضرت باب بنا شود. حضرت عبدالبهاء وظیفۀ دشوار خریداری زمین و ساخت یک مقبرۀ کوچک شش اتاقی را بر عهده گرفتند. از ایشان چنین نقل شده است که «هر سنگی از سنگهای مقام اعلی و راهی که به آن آرامگاه مقدس منتهی میگرديد با اشک چشم و مصائب بیشمار برداشته شده و در جای خود بر قرار گرديده است.» حضرت عبدالبهاء همچنین آیندهای را پیشبینی کردند که در آن «مقام اعلی به عالیترین وضع ساخته میشود و در نهایت زیبایی و شکوه جلوه مینماید. طبقاتی بر تمام کوه از پایین تا بالا ساخته میشود؛ نُه طبقه از دامنۀ کوه تا مقام اعلی و نُه طبقه از مقام اعلی تا قلۀ کوه. تمامی طبقات با باغهایی از گلهای رنگارنگ تزئین میشود.»
در نوروز ۱۲۸۸ه.ش. (۲۱ مارس ۱۹۰۹ میلادی) پیکر حضرت باب که به مدت حدود شصت سال پنهان نگاه داشته شده بود و به صورت مخفیانه از ایران به ارض اقدس انتقال یافته بود، سرانجام به خاک سپرده شد. حضرت شوقی افندی، نوۀ ارشد حضرت عبدالبهاء، آن روز را چنین توصیف میکنند «و چون کار پايان پذيرفت و بالاخره پيکر حضرت باب، سالم و محفوظ در آرامگاه ابدی خويش در آغوش کوه کرمل جای گرفت، حضرت عبدالبهاء دستار مبارک را برداشته و کفشها و لباده را به کنار نهاده، بر روی تابوت خم شدند و با گيسوان نقرهفام و چهرهای تابنده و درخشان، پيشانی بر لبۀ صندوق چوبی باز قرار داده، با صدای بلند شروع به گريستن نمودند؛ چنان گريستنی که اشک به چشم همۀ حاضرين آورد. آن شب از شدت غلبۀ احساسات، خواب به دیدگان حضرت عبدالبهاء راه نیافت.»
اندکی پس از درگذشت حضرت عبدالبهاء، تحت نظارت حضرت شوقی افندی سه اتاق به ساختمان اولیه افزوده شد و بنا به مربعی متقارن با نُه اتاق تبدیل گردید. اوایل دهۀ ۱۳۲۰ ه.ش. (۱۹۴۰ میلادی) ویلیام سادرلند ماکسول، معمار برجستۀ کانادایی، بنایی فوقانی برای مقبره طراحی نمود. با وجود فشارهای ناشی از جنگ جهانی دوم و آشوب ویرانکننده در منطقه، کار ساخت این آرامگاه در مهرماه ۱۳۳۲ ه.ش. (اکتبر ۱۹۵۳میلادی) به پایان رسید. بنای باشکوهی که حضرت شوقی افندی این چنین آن را توصیف میکنند: «ملکۀ کرمل بر کوه خدا بر تخت نشسته، تاج زرين بر سر نهاده، جامۀ سفيد درخشان بر تن نموده و حلقۀ سبز زمردين بر کمر بسته، هر بييندهای را در هوا و کوه و دريا فريفته و مسحور خود مینمايد.»
آرامگاه حضرت باب (مقام اعلی) به همراه باغهای چشمنواز
تصمیم بیت العدل اعظم در سال ۱۳۶۶ه.ش. (۱۹۸۷ میلادی) برای تکمیل طبقات و باغهای اطراف آرامگاه حضرت باب به آن نحو که حضرت عبدالبهاء تصویر کرده بودند، شور و شوقی در قلوب بهائیان سراسر عالم ایجاد نمود. کمکهای مالی از گوشه و کنار جهان سرازیر شد. تمامی مبالغ، چه ناچیز و چه هنگفت، توسط اعضای جامعۀ بهائی، به صورت داوطلبانه و آکنده از روح نیایش و بخشندگی با نیت سهیم شدن در زیباسازی این مکان عزیز و مقدس تقدیم گردید. کار توسعه و ساخت طبقات نوزدهگانه در سال ۱۳۶۹ ه.ش. (۱۹۹۰ میلادی) آغاز شد و ۱۱ سال بعد به اتمام رسید.
در طی سالهایی که از بازگشایی این طبقات گذشته است، بیش از ده میلیون نفر از آنها و باغهای اطراف بازدید نمودهاند. در سال ۱۳۸۶ ه.ش. (۲۰۰۸ میلادی)، آرامگاه حضرت باب – به همراه آرامگاه حضرت بهاءالله در نزدیکی شهر عکا- به دلیل «ارزش جهانی چشمگیر» برای میراث مشترک نوع انسان به فهرست میراث جهانی یونسکو اضافه شدند.
بیت العدل اعظم دربارۀ این باغها مینویسند: «زیبایی و شکوه باغها و طبقات مقام اعلی، نمادی از دگرگونی و تقلیبی است که مقدّر است هم در قلوب مردم جهان و هم در محیط طبیعی کرۀ ارض به وجود آید».
در راه چنین چشماندازی از دگرگونی و تقلیب بود که حضرت باب و دهها هزار از پیروان ایشان جان خود را فدا نمودند.