حمد و سپاس خداوندی را سزاست که از کمال عنایت خود انسان را بپیرایۀ عقل بیاراست و بدان وسیله او را باکتشاف اسرار کائنات و معرفت رموز اسما و صفات خود هدایت فرمود و مشیّت ازلیّهاش بر آن قرار گرفت که در این دور اعلی که مظهر شروق نور ابهی است شرق و غرب برابطۀ محبّت اللّه مرتبط گردد و اختلافات مذهبی و دینی و امتیازات قومی و وطنی مرتفع شود و سطح ارض عامّۀ نوع بشر را یک وطن مشترک گردد. بلی در این یوم بدیع کلّ عباد اللّه اوراق یک غصناند و قطرات یک بحر.
منّت بیپایان خدای را نیز که این کمینۀ بیمقدار را با قلّت سرمایۀ طاعت و عدم شایستگی و لیاقت بفیض ملاقات حضرت عبدالبهاء روحی لتراب اقدامه الفداء موفّق گردانید و از دست فیّاض آن ساقی ازل کأس معانی نوشانید.
پس از آنکه این کمینه چندین مرتبه بزیارت ارض مقصود تشرّف جست و بمنتهای آمال و امانیّ خود نائل آمد شوق درک حقائق روحانی و اغتراف از آن بحر بیکران معانی سراپای دل او را فروگرفت، پارهئی سؤالات در خصوص امر ابهی و سائر مسائل الهیّه از آن حضرت نمود و ایشان با نهایت رأفت و عاطفت با وجود مشاغل دائمۀ یومیّه که آنی از آن راحت نبودند جواب جمیع سؤالات او را درخور فهم وی بیان فرمودند. و بملاحظۀ اینکه این کمینه تواند پس از آن بفراغت و فرصت در آن مسائل غامضه تأمّل نماید یک نفر کاتب تندنویس معیّن گردید که بیانات حضرت عبدالبهاء را در حین تکلّم بقید کتابت درمیآورد.
چون این کمینه را از معرفت زبان پارسی نصیب وافی نبود و از خوض در عباب مسائل معضلۀ الهیّه حظّی کافی نه حضرت عبدالبهاء روحی له الفداء غالب اوقات مجبور شدهاند که عین یک مطلب را در مواضع متعدّده تکرار نمایند و همان استعارات و تشبیهات را که در یک موضوع معیّن بکار بردهاند در بسیاری از موضوعات دیگر استعمال نمایند و با آنکه چنین حقائق عالیه را انشاء عالی درخور است عبارات خود را در کمال بساطت و سادگی بیان نمایند. باری پس از چندی مجموعۀ وجیزهئی از آن سؤال و جوابها فراهم گردید و این کمینه همواره از تأمّل در حقائق باهرۀ آن متمتّع میگشت. پس چنان بخاطر وی رسید که سائر تشنگان زلال معرفت را نیز از این آب حیات جاودانی بیبهره نگذارد و کلّ نفوس را از احباب و اغیار و اقاصی و ادانی از مندرجات حقائق آیات آن منبع فیض سرمدی مستفیض گرداند. لهذا از حضرت عبدالبهاء رخصت خواست که آن سؤال و جوابها را بهیئت کتابی طبع و نشر سازد و فائدۀ آن را بعموم ناس برساند.
پس از تحصیل اجازه بترتیب و نظم آن فصول مشغول گردید و آن بیانات را که مانند لآلی منثور بینظام در گوشهئی افتاده بود در سلک نظم و ترتیبی که بنظر قاصر او مناسبتر و لایقتر مینمود منخرط گردانید و بطبع و نشر آن اقدام نمود و ارباب فضل و معرفت را گنجی شایگان برایگان ارمغان آورد. و امیدوار است که بوسیلۀ این کتاب امر اقدس ابهی که الیوم جمیع آفاق را منوّر ساخته و وجهۀ عالم را دگرگون نموده گوشزد کافّۀ نفوس گردد و صیت عالمگیر آن بمسامع دور و نزدیک برسد والسّلام.