کتابخانه

تذكرة الوفاء

فهرست مطالب

۳۵

جناب حاجی محمّد خان


هواللّه

و از جملۀ مهاجرین و مجاورین حاجی محمّد خان از اهل سیستانست این ذات مکرّم از طائفۀ بلوچ بود در ریعان جوانی شوری در سر افتاد و بسلک عرفا درآمد درویش فانی شد و از وطن خویش برون آمد بقاعدۀ درویشان در جستجوی مرشد کامل و باصطلاح قلندران مشتاق پیر مغان گردید

بهر کوی بجستجوی رفت و با هر نفسی گفتگو نمود از هیچ طائفه‌ئی چه عارف و چه حکیم و چه شیخی رائحۀ محبّت اللّه استشمام ننمود یعنی از دراویش جز ریش روئیده و کیش تکدّی و دریوزه ندید بنام درویش ولی بحقیقت در قید هر کم و بیش مشاهده نمود در اشراقیّون اشراق نیافت و جز مباحث بی‌نتیجه سخنی نشنید ملاحظه کرد که طمطراق الفاظ است و غوامض مجاز حقیقت مفقود و دقائق معانی معدوم حکمت حقیقی آن است که از آن نتیجۀ فضائل حاصل گردد این حکما بالعکس چون بنهایت کمال رسند اسیر رذائل شوند و لاابالی و ذمیم الخصائل گردند و از منقبت عالم انسانی بکلّی عاری و خالی شوند

و امّا طائفۀ شیخی جوهر اخذ شده سفلی باقی مغز از میان رفته پوستی مانده و اکثر مسائل حشو و زوائد گردیده

لهذا بمجرّد استماع ندا از ملکوت اعلی فریاد بلی برآورد و چون باد بادیه‌پیما شد مسافات بعیده طیّ نمود و بسجن اعظم وارد گشت و بشرف لقا فائز گردید بمجرّد مشاهدۀ طلعت نورا منجذب شد و مراجعت به ایران کرد تا با مدّعیان طریقت و رفقای سابق طالبان حقیقت ملاقات نماید و آنچه مقتضای وفا و فریضۀ ذمّتست مجرا دارد

خلاصه با هر یک از آشنایان چه در ذهاب و چه در ایاب همدم و همراز شد و بمسامع آنان این آهنگ آسمانی را با نغمه و آواز رساند تا بوطن خویش رسید و از برای متعلّقان خود از هر جهت اسباب راحت و معیشت مهیّا ساخت تا در نهایت خوشی زندگانی نمایند بعد جمیع اقربا و خویش و عیال و اولاد را وداع نمود که من‌بعد منتظر رجوع من مباشید

عصائی در دست گرفت و سرگشتۀ کوه و بیابان شد و با دوستان قدیم یعنی عارف‌مشربان معاشر و مؤانس گشت در سفر اوّل در طهران با مرحوم آقا میرزا یوسف خان مستوفی‌الممالک ملاقات نمود چون با ایشان صحبت داشت خواهشی نمودند و آن را میزان حقّ و باطل شمردند و خواهش اینکه ولدی باو عنایت شود اگر چنین موهبتی رخ دهد بکلّی مفتون حقّ گردد بساحت اقدس عرض نمود و وعدۀ صریح بشنود لهذا در سفر ثانی چون بجناب میرزا یوسف خان ملاقات نمود ملاحظه کرد که طفلی در آغوش دارد گفت جناب میرزا الحمد للّه میزان تامّ آمد و همای سعادت بدام آمد مرحوم میرزا یوسف گفت برهان واضح گشت و مرا اطمینان حاصل و در این سنه چون مشرّف گردی این طفل را عنایت میطلبم تا در صون حمایت حقّ محفوظ و مصون ماند

باری حاجی خان مذکور نزد سرور سعدا حضرت سلطان‌الشّهدآء رفت و ایشان را شفیع نمود که پاسبان آستان مبارک گردد حضرت مشار الیه بعریضه‌ئی استدعای حاجی خان را عرض نمود و شفاعت فرمود حاجی خان بسجن اعظم وارد و در جوار یار مهربان ساکن شد مدّتی بشرف جوار موفّق بعد در باغ مزرعه اکثر اوقات بشرف قدوم مبارک مشرّف میشد و بعد از صعود حضرت مقصود روحی لتربته الفدآء ثابت بر عهد و میثاق بود و از اهل نفاق بیزار تا آنکه در غیبوبت این عبد در سفر اروپ و امریک بمسافرخانۀ حظیرة‌القدس شتافت و در جوار مقام اعلی بجهان بالا پرواز نمود

روّح اللّه روحه بنفحة مسکیّة من جنّة الأبهی و رائحة زکیّة من الفردوس الأعلی و علیه التّحیّة و الثّنآء جدث نورانیش در حیفا است