کتابخانه

تذكرة الوفاء

فهرست مطالب

۶۰

جناب آقا میرزا جعفر یزدی


و از جملۀ مهاجرین و مجاورین جناب آقا میرزا جعفر یزدی است این مرد میدان از طلّاب علوم بود و در فنون شتّی اطّلاع داشت مدّتی در مدارس و از فوارس میدان فقه و اصول بود و در منقول و معقول تتبّع نمود چون اثر نخوت و تکبّر از دیگران دید تنفّر نمود در این اثنا ندا از ملأ اعلی شنید بدون توقّف و تردّد فوراً فریاد بلی برآورد و ربّنا انّا سمعنا منادیاً ینادی للایمان ان آمنوا بربّکم فآمنّا گفت

باری چون در یزد گیر و دار شدید دید و ازدحام عجیب لهذا از وطن مألوف به نجف اشرف شتافت و بجهت حفظ و صیانت با طلّاب محشور شد و بعلم و فضل مشهور گشت چون صیت دارالسّلام بلند شد از نجف به بغداد شتافت و تبدیل لباس کرد یعنی بر سر کلاه نهاد و بجهت مدار معیشت بصنعت نجّاری پرداخت سفری به طهران کرد بعد مراجعت نمود و در ظلّ عنایت در نهایت صبر و بردباری زندگانی مینمود و در لباس فقر کامکاری میکرد با وجود علم و فضل در نهایت خضوع و خشوع و محویّت و فنا بود همواره صمت و سکوت داشت و با هر نفسی ممتزج و محشور

تا آنکه در سفر عراق به اسلامبول در رکاب نیّر آفاق بود و با این عبد شریک در خدمت یاران چون بمنزل میرسیدیم جمیع دوستان از خستگی راه میخفتند و راحت میجستند من و میرزا جعفر بدهات اطراف میرفتیم تا تهیّۀ آذوقۀ این قافله و کاه و جو نمائیم چون در راه قحط و غلا بود بعضی اوقات از بعد از ظهر تا نیمۀ شب در دهات سرگردان بودیم بهر نحوی بود چیزی بدست میاوردیم و مراجعت میکردیم

باری این شخص حلیم بردبار و سلیم بود و در آستان مقدّس مقیم جمیع یاران را خادم بود و شب و روز بر عبودیّت قائم بی‌صدا بود و بی‌ندا و در جمیع امور متوکّل بر خدا باری در ارض سرّ مشغول بخدمت بود تا آنکه اسباب نفی به عکّا فراهم آمد او نیز مسجون گشت و خوشنود و ممنون بود و همواره شکرانه بحضرت بیچون میکرد که الحمد للّه در فلک مشحون است

زندان را گلستان میدید و تنگی سجن را فضای بوستان مییافت در سربازخانه زمان حبس بمرض شدید مبتلا گشت و اسیر بستر امراض متعدّده گردید عاقبت طبیب جواب داد و دیگر حاضر نشد جناب آقا میرزا جعفر دم درکشید و نفس اخیر برآورد میرزا آقا جان بساحت اقدس شتافت و خبر فوت میرزا جعفر عرض کرد و گذشته از نفس اخیر بعضی از اعضا را قوّت ماسکه نمانده بود و بکلّی باز شده بود و متعلّقینش بگریه و زاری انباز جمال مبارک فرمودند بروید مناجات یا شافی بخوانید میرزا جعفر زنده میشود و بنهایت سرعت بحالت اوّل میآید بر سر بالین او آمدیم در حالتی که سرد شده بود و جمیع آثار موت ظاهر و مشهود بود اندک‌اندک بحرکت آمد و اعضا بحالت اصلی عود نمود یک ساعت نگذشت که میرزا جعفر برخاست و نشست و بنای ممازحه و مطایبه گذاشت

باری بعد از آن واقعه مدّت مدیدی زیست نمود همواره بخدمت یاران میپرداخت و این خدمت را مدار مفخرت میدانست یعنی هر نفسی را خادم بود در نهایت تبتّل و تذکّر بود و در منتهای ایمان و ایقان و اطمینان عاقبت در سجن اعظم عالم ناسوت بگذاشت و بجهان لاهوت پرواز کرد

علیه التّحیّة و الثّنآء و علیه البهآء الأبهی و علیه نظر العنایة من حضرة الکبریآء قبر منوّرش در عکّا است