کتابخانه

تذكرة الوفاء

فهرست مطالب

۴۹

حضرت آقا محمّد مصطفی بغدادی


و از جملۀ مهاجرین و مجاورین حضرت آقا محمّد مصطفی بغدادی بود این سراج وهّاج سلیل جلیل عالم نحریر الشّیخ شبل در عراق عرب بود و از جوانی فرید و یگانه در نهایت شهامت و شجاعت و وفاق شهیر آفاق بود از بدو طفولیّت در شبستان دل بدلالت پدر شمع هدایت برافروخت و پردۀ موهوم بسوخت دیدۀ بینا گشود و آیات کبری مشاهده نمود و بی‌محابا نعرۀ قد اشرقت الأرض بنور ربّها بلند نمود

سبحان‌اللّه با وجود آنکه تعرّض شدید بود و عقوبت پدید و یاران هر یک در زاویۀ تقیّه در نهایت خوف و بیم در چنین اوقاتی آن شخص کریم در نهایت شجاعت جسورانه حرکت مینمود و مردانه مقاومت هر ظالمی میکرد کسی که در عراق در تاریخ هفتاد شهیر بمحبّت نیّر آفاق بود این ذات محترم بود چند نفسی دیگر که در دارالسّلام و حوالی بودند در زوایای احتیاط و کتمان خزیده اسیر نسیان بودند باری این هژبر فائق در هر کوئی جسورانه و مردانه عبور و مرور مینمود و عوانان از قوّت بازو و شدّت بأس او جرئت تعرّض نمینمودند

و چون جمال قدم از سفر کردستان رجوع فرمودند جلوۀ مردانۀ آن شخص رشید در اعین و انظار بیفزود هر وقت مأذون میشد بحضور میشتافت و از فم مطهّر اظهار عنایت میشنید اوّل شخص احبّا در عراق بود و بعد از وقوع فراق و حرکت موکب مبارک بمدینۀ کبری در نهایت ثبوت و استقامت مقاومت اعدا مینمود کمر بر خدمت بست و واضحاً مشهوداً نفوس را هدایت مینمود

چون اعلان من یظهره اللّهی بمسامع اهل آفاق رسید جناب مشار الیه از نفوسی بود که قبل از اعلان مؤمن و موقن بود فرمود انّا آمنّا قبل ان یرتفع النّدآء زیرا قبل از ندا نفس اشراق پرده از اهل آفاق برداشت هر بینائی مشاهدۀ انوار مینمود و هر طالبی جمال مطلوب میدید

باری بنهایت قوّت بر خدمت امر برخاست و شب و روز آرام نداشت بعد از حرکت جمال قدم بسجن اعظم و اسیری یاران از زوراء به حدباء و خصومت اعدا و تعرّض اهل بغداد در دارالسّلام باز فتوری نیاورد بلکه بکمال استقامت مقاومت مینمود مدّتی بر این منوال گذشت شوق لقا چنان بهیجان آمد که فریداً وحیداً توجّه بسجن اعظم نمود و در ایّام شدّت و ضیق به عکّا وارد گشت و بشرف لقا فائز گردید

و خواهش سکنی در حوالی عکّا نمود مأذون به بیروت شد و در آنجا بخدمت پرداخت و جمیع زائرین را حین حضور و رجوع خادم صادق بود و عابد فائق بنهایت مهربانی میزبانی میکرد و در تمشیت امور حین عبور و مرور جانفشانی مینمود تا شهیر آفاق گشت

و چون شمس حقیقت افول نمود و نیّر ملأ اعلی صعود فرمود بر عهد و میثاق چنان ثبوت و استقامت بنمود که متزلزلین جرئت نفس نداشتند مثل شهاب ثاقب رجم شیاطین بود و مانند سیف قاطع ناقم ناکثین هیچ ‌یک از ناکثین جرئت عبور و مرور از کوی او نمینمود و اگر تصادف میکرد صمّ بکم عمی فهم لا یرجعون بودند مظهر لا تأخذه فی اللّه لومة لائم بود و لا یزعزعه صولة شاتم ظاهر و آشکار بود

باری بر نمط و اسلوب سابق بقلبی فارغ و نیّتی صادق خادم یاران ثابت بود و قاصدان تربت پاک و طائفان مطاف ملأ اعلی را بجان و دل خدمت مینمود و از بیروت به اسکندرون نقل و حرکت نمود و در آنجا ایّامی بسر برد و منجذباً الی اللّه و منقطعاً الیه و مستبشراً ببشارات اللّه و متشبّثاً بالعروة الوثقی شهپر تقدیس بگشود و برفیق اعلی پرواز نمود

رفعه اللّه الی الأوج الأعلی و الرّفیق الأبهی و ادخله فی عالم الأنوار ملکوت الأسرار محفل تجلّی ربّه العزیز المختار و علیه البهآء الأبهی