کتابخانه

تذكرة الوفاء

فهرست مطالب

۶۶

جناب آقا فرج


در جمیع این موارد با آقا ابوالقاسم همدم و همقدم بود و چون در عراق عجم غلغلۀ ظهور نیّر اعظم شنید زلزله بارکان افتاد زمزمه آغاز نمود هلهله‌گویان به عراق عرب شتافت وجد و طرب یافت بساحت قدس درآمد و در محفل انس داخل شد بشرف حضور مسرور گشت و ببشارت موفور به سلطان‌آباد رجوع نمود

اهل کین در کمین عاقبت نائرۀ فساد شعله زد و حضرت پاک و مقدّس ملّاباشی با یارانی چند در نهایت مظلومی شهید شدند آقا فرج با آقا ابوالقاسم متواری گشتند بارض سرّ شتافتند عاقبت با یاران در معیّت یار مهربان بزندان عکّا افتادند

آقا فرج در سجن اعظم بشرف خدمت جمال قدم فائز دائم ملازم آستان بود و تسلّی دوستان در ایّام جمال مبارک خادم صادق بود و یاران را رفیق موافق و همچنین بعد از صعود مبارک بر عهد و میثاق ثابت و در بوستان بندگی نخلی باسق این شخص بارع صادع بجمیع حالات قانع و در موارد بلا صابر

باری در کمال ایمان و ایقان و توجّه بملکوت رحمن رحلت از این جهان نمود و مظهر الطاف بی‌پایان بود علیه الرّحمة و الرّضوان و علیه التّحیّة فی جنّة الرّضوان و علیه الثّنآء فی فردوس الجنان