و از جملۀ مسجونین جناب آقا ابوالقاسم سلطانآبادی است که رفیق سفر جناب آقا فرج بود این دو شخص مؤمن ثابت مستقیم با قلبی سلیم و جانی زنده بنفثات روح الأمین از ایران بارض سرّ شتافتند زیرا از ظلم عوانان و اعتساف ستمکاران اقامت در وطن مألوف نتوانستند پیاده از هر قیدی آزاده سرگشتۀ کوه و صحرا شدند و گمگشتۀ دشت و دریا بسی شبها که نخفتند و بی لانه و آشیانه ماندند و بی آب و دانه گذراندند بستری جز خاک نداشتند و رزقی جز گیاه صحرا نیافتند تا خود را کشانکشان بارض سرّ رساندند از قضا در ایّام اخیر بود آنان نیز اسیر شدند و در معیّت جمال مبارک بسجن اعظم شتافتند
جناب آقا ابوالقاسم بیمار شد و بمحرقۀ شدیده گرفتار او نیز مقارن صعود آن دو برادر آقا محمّد باقر و آقا محمّد اسمعیل صعود نمود و جسم مطهّرش در خارج عکّا مدفون شد و جمال مبارک اظهار رضایت از او نمودند و جمیع یاران در مصیبت او با چشمی گریان و قلبی سوزان آه و فغان نمودند علیه البهآء الأبهی و امّا