و از جملۀ مهاجرین و مجاورین سجن اعظم جناب آقا عبدالصّالح باغبان بود این وجود مسعود از اصفهان بود و از اولاد قدمای احباب پدر پاکگهرش فوت شد و این طفل در سبیل الهی یتیم نشو و نما نمود بیکس و بیپرستار بود و مظلوم در دست هر ستمکار باری تا آنکه ببلوغ رسید بعد از بلوغ آهنگ کوی دوست نمود و هجرت بسجن اعظم کرد و در باغ رضوان بشرف باغبانی فائز شد فیالحقیقه در باغبانی بینظیر بود و در ایمان و ایقان متین و رزین و صادق و امین بود و در اخلاق مستفیض از آیۀ مبارکۀ و انّک لعلی خلق عظیم لهذا بباغبانی رضوان سرافراز شد و باین وسیله در اکثر ایّام بشرف لقا فائز بود و بموهبت عظمی حائز
زیرا اسم اعظم روحی لأحبّائه الفدآء نه سال در قلعۀ عکّا محبوس و محصور و فرّاشان و چاوشان در قشله و بعد در در خانه دائماً مواظب جمال مبارک در خانۀ محقّری ساکن و از این لانه و آشیانۀ تنگ قدمی بیرون نمیگذاشتند زیرا عوانان مواظبت تامّه داشتند ولی بعد از نه سال موعد ایّام مقدور محتوم منقضی گشت و رغماً لأنف ستمکار عبدالحمید و عونهاش بنهایت اقتدار از قلعه برون رفتند و در قصر ملوکانه خارج شهر منزل گرفتند
با وجود آنکه عبدالحمید بینهایت تشدید مینمود و متّصل تأکید در سجن میکرد لکن جمال مبارک روحی لأحبّائه الفدآء در نهایت عزّت و اقتدار چنانکه معلوم عموم است گاهی در قصر بودند و گهی در مزرعه و ایّامی در حیفا و اوقاتی خیمۀ مبارک در قمّۀ جبل کرمل زده میشد و احبّای الهی از هر دیار حاضر میشدند و بشرف لقا فائز میگشتند اهالی و ارکان حکومت جمیع میدیدند با وجود این نفسی نَفَسی نمیزد و این از اعظم معجزات جمال مبارک است که مسجون بودند ولی در نهایت حشمت و اقتدار حرکت میکردند زندان ایوان شد و نفس سجن باغ جنان گشت و این در قرون اولی ابداً وقوع ندارد که شخصی اسیر زندان بقوّت و اقتدار حرکت فرماید و در زیر زنجیر صیت امر اللّه بفلک اثیر رسد و در شرق و غرب فتوحات عظیمه گردد و بقلم اعلی کون را مسخّر کند هذا ما امتاز به هذا الظّهور العظیم
روزی جمیع ارکان حکومت و امرای مملکت و علمای مدینه و مشاهیر عرفای بلاد بقصر آمدند جمال مبارک ابداً اعتنائی نفرمود و بساحت اقدس راه نداد حتّی پرسش خاطری نفرمود این عبد با آنان نشسته ساعتی چند مصاحبت نمود بعد مراجعت کردند با وجود آنکه فرمان پادشاهی مصرّح باین بود که جمال مبارک باید در داخل قلعۀ عکّا در حجرۀ تنها در تحت قراول محبوس باشند قدمی برون ننهند حتّی با نفسی از احبّا ملاقات نکنند با وجود چنین فرمانی و حکم نافذی خیمه و خرگاه مبارک با نهایت حشمت در جبل کرمل مرتفع چه قوّه و قدرتی اعظم از این که در زندان علم رحمن مرتفع گردد و بر آفاق موج زند سبحان من له هذه القدرة و العظمة سبحان من له العزّة و الکبریآء سبحان من له الغلبة علی الأعدآء و هو فی سجن عکّا
باری عبدالصّالح مذکور طالعش بلند و اخترش مسعود زیرا در اکثر اوقات بشرف لقا فائز چند سال باین خدمت سرافراز و در کمال امانت و دیانت و صداقت ایّامی بسر برد و در نزد جمیع احبّا خاضع و خاشع بود در این مدّت نفسی را مکدّر نکرد عاقبت از این جوار باغ بجوار رحمت کبری شتافت
و جمال قدم از او راضی و بعد از صعودش زیارتی از برای او از قلم اعلی صادر و خطابی از فم مطهّر نازل و مندرج در کتب و الواح است