و از جملۀ مهاجرین و مجاورین جناب آقا میرزا مهدی کاشانی است این شخص محترم از اهل کاشان بود و در بدایت عمر تحصیل علوم و فنون از پدر مرحوم مینمود تا آنکه در شعر و انشاء و خطّ شکسته مهارت تامّ یافت و در بین اقران ممتاز و از جوانان دیگر مستثنا بود در سنّ طفولیّت از ظهور حضرت احدیّت خبر گرفت و بنار محبّت اللّه برافروخت و از خریداران یوسف حقیقی شد سرحلقۀ طالبان گردید و در دائرۀ عاشقان درآمد لسان تبلیغ گشود و در اثبات ظهور ببیان بلیغ پرداخت
بعضی را بشاهراه هدایت دلالت کرد و در کاشان بعشق الهی رسوای جهان شد مورد ملامت بیگانه و آشنا گردید و معرض شماتت هر یار بیوفا شد یکی گفت این سرگشته و سودائیست دیگری گفت این بخت برگشته و رسوائی جفاکاران زبان طعن گشودند و ستمکاران رحم ننمودند چون عرصه تنگ شد و اشرار بستیزه و جنگ برخاستند جناب مذکور ترک وطن مألوف کرد و بمرکز اشراق خطّۀ عراق شتافت و بحضور دلبر آفاق رسید
چندی بمصاحبت یاران پرداخت و بمحامد و نعوت آهنگ خوشی مینواخت بعد از مدّتی مأذون برجوع کاشان گشت و ایّامی در وطن خویش بسر برد دوباره شور بسر آمد طاقت فراق نماند مراجعت به عراق کرد و همشیرۀ خویش امةاللّه المحترمه حرم ثالث را به بغداد آورد
در بغداد در ظلّ عنایت بسر میبرد تا آنکه موکب مبارک از عراق بسمت قسطنطنیّه حرکت نمود در بغداد بمحافظۀ بیت مأمور شد و از آتش فراق در احتراق بود دمی آرام نداشت و نفسی آسایش و راحت ننمود تا آنکه احبّا از عراق به موصل نفی و تبعید شدند از جملۀ اسیران بود و از زمرۀ مظلومان بنهایت تعب و مشقّت به موصل رسید و در حدباء اسیر محنت و بلا بود اکثر اوقات ضعیف و علیل بود و در منفی در نهایت فقر و فنا با وجود این صبور و شکور بود و حمول و وقور تا آنکه طاقت طاق شد و تحمّل فراق نماند اذن حضور خواست مأذوناً مأجوراً بسجن اعظم شتافت
از شدّت صدمات راه و شدّت محنت و مشقّت با جسمی ضعیف و نحیف و ناتوان بزندان عکّا واصل گشت ایّامی بود که جمال مبارک در داخل قلعه در وسط قشله محبوس و مسجون بودند باری جناب مذکور با تعب موفور ایّامی بوجد و سرور گذراند بلا را عطا یافت و زحمت را رحمت دانست و نقمت را نعمت شمرد زیرا در سبیل الهی بود و ابتغای رضای ربّانی ایّام را میگذراند تا آنکه مرض شدّت یافت و روز بروز جسم بر انحلال افزود و در پناه عنایت بجوار رحمت کبری طیران نمود
این ذات مکرّم بین خلق محترم بود ولی در سبیل محبّت اللّه بی نام و نشان گشت و انواع بلایا و رزایا تحمّل نمود و هیچ وقت شکوه ننمود راضی بقضا بود و راه تسلیم و رضا میپیمود مشمول نظر عنایت بود و در درگاه کبریا مقرّب لهذا از بدایت حیات تا نهایت بر حالت واحده مستغرق بحر رضا بود و ربّ ادرکنی ادرکنی میگفت تا آنکه بجهان پنهان صعود نمود
عطّر اللّه مشامّه بنفحات القدس فی الفردوس الأعلی و سقاه شراباً طهورا فی کأس کان مزاجها کافورا و علیه التّحیّة و الثّنآء رمس معطّرش در عکّا است