جناب آقا محمّد علی اصفهانی از قدمای احبابند که از اوّل امر مقتبس از نار هدی گردیدند از جرگۀ عرفا بودند و منزلشان مجمع عرفا و حکما بسیار شخص کریمی بود و خلق عظیمی داشت در اصفهان از محترمین بود و ملجأ و پناه هر غریب از غنی و فقیر بسیار باذوق و خوشمشرب بود حلیم و سلیم بود و ندیم و کریم بود و بخوشگذرانی در شهر شهیر
تا آنکه مهتدی بنور هدی شد و مشتعل بنار موقده در شجرۀ سینا خانهاش محلّ تبلیغ گردید و کاشانهاش مرکز تمجید ربّ کریم شد احبّا شب و روز در منزلش جمع و او مانند شمع بنار محبّت اللّه افروخته مدّتی مدیده بر این منوال در آن خانه ترتیل آیات بیّنات میشد و بیان براهین و حجج بالغات با وجود شهرت چون منتسب بامامجمعۀ اصفهان بود محفوظ و مصون ماند تا بدرجهئی رسید که امامجمعه خود عذر ایشان را خواست که من منبعد حفظ و صیانت نتوانم در خطری بهتر آن است که سفر کنی
لهذا از اصفهان به عراق شتافت و بشرف لقای محبوب آفاق فائز شد ایّامی بسر میبرد و روز بروز قدم پیشتر میگذاشت بمعیشت خفیف قانع بود و بخوشی و سرور زندگانی مینمود بسیار خوشاخلاق بود و خوشاطوار و ممتزج با احبّا حتّی با اغیار
تا آنکه موکب مبارک از بغداد حرکت به اسلامبول نمود در رکاب جمال قدم سفر کرد و از اسلامبول بارض سرّ ادرنه دائماً بر حالت واحد بود ابداً تلوّن نداشت بر یک اسلوب سلوک میکرد در آنجا نیز ایّام خویش را در ظلّ جمال مبارک بخوشگذرانی گذارند کسب خفیفی مینمود ولی برکت عجیب مییافت
و از ارض سرّ در معیّت جمال قدم بقلعۀ عکّا اسیر شد مدّت حیات از مسجونین محسوب و معدود و بآن شرافت کبری فائز که مسجون در ظلّ جمال مبارک بود
ایّام خویش را بنهایت سرور و شادمانی میگذراند کسب خفیفی داشت هر روز تا بظهر مشغول بکسب بود و بعد از ظهر سماور و چای را در ترک شبدیز بسته یا بباغ و راغ میرفت یا بصحرائی میشتافت یا در مزرعه بود یا در باغ رضوان بود و یا در قصر بشرف لقا فائز
ببحر هر نعمتی میرفت که این چای امروز چقدر خوشطعم و خوشرائحه و خوشرنگ است این صحرا چقدر دلنشین است و این گلها چه قدر رنگین هر چیزی را میگفت عطری دارد حتّی آب و هوا را فیالحقیقه بسروری وقت میگذراند که وصف ندارد هر کس میگفت که پادشاهان عالم را چنین فرح عظیم میسّر نه این پیر مرد در نهایت فراغت است و غایت مسرّت و از قضای اتّفاقی از بهترین طعام تناول مینمود و در عکّا در بهترین مقام منزل داشت سبحاناللّه در سجن و چنین راحت و آسایش و خوشی و شادمانی
تا آنکه بعد از سنّ هشتاد بافق عزّت ابدیّه عروج نمود الواح متعدّده از جمال قدم داشت و در جمیع احوال مظهر الطاف بیپایان علیه بهآء الأبهی و علیه آلاف من الرّحمة و الرّضوان و متّعه اللّه بالرّوح و الرّیحان جدث منوّرش در عکّا است