سایت جدید کتابخانهٔ مراجع بهائی به طور مداوم در حال توسعه میباشد و مرتباً متون بیشتری به آن اضافه میگردد. نسخۀ قدیمی کتابخانهٔ مراجع بهائی در اینجا قابل دسترسی میباشد. »

دیگر الواح حضرت بهاءالله

دانلود تمامی الواح در یک فایل:

دربارۀ این اثر

الواح ذیل را می‌توان به ترتیب حروف الفبا برطبق جملهٔ اول لوح و یا به ترتیب تاریخ درج درکتابخانهٔ آثار بهائی ملاحظه کرد.

به ترتیب:  حروف الفبا | تاریخ درج

مطلع لوح
شهد الله انّه لا اله الّا هو قد اظهر امره بین العباد بسلطان ما منعه الاعراض و الاغماض
یا غلام علیک بهآء الله مالک الانام حمد کن مقصود عالم و مربّی امم را
سبحانک یا الهی تری ما ورد علی احبّآئک و ما مسّه عبادک و امآئک فی رضآئک
یا من قربک رجائی و وصلک املی و ذکرک منائی و الورود فی ساحة عزّک مقصدی
انشآءالله از بادۀ ارادۀ الهیّه بنوشید
سؤالاتیکه در احکام الهیّه نموده بودند عرض شد از مطلع عنایت این جواب مشرق و لائح
دو ورقه در چهارشنبه رسید هر حرفی از آن شهادت داد بر توحید ذات و تقدیس نفس حقّ از شبه و مثل
یا من وجهک کعبة المشتاقین و لقائک امل المخلصین
یا ایّتها الورقة المبارکة النّورآء غنّی و تغنّی علی افنان دوحة البهآء
حمداً لمن اظهر بکلمته العلیا ملکوت الانشآء و انطق السّدرة فی الفردوس الاعلی
سبحان من ظهر و اظهر ما اراد انّه لهو المقتدر الّذی ما منعته شؤنات الخلق
شهد المظلوم بانّک اقبلت الی المشعر و المقام و زرت بیت الله الحرام
وعزّتک یا محبوب العشّاق و منوّر الآفاق قد اهلکتنی نار بُعدی و ذاب کبدی من غفلتی
قد اوقدنا النّبراس و النّاس فی ظلمة عجاب هل بُعدوا بما مُنعوا بل بما اکتسبوا یا اولی الالباب
یا ابراهیم انّا اردنا ان نذکرک و نذکّرک لوجه الله ربّ العالمین
حمد مقدّس از شئونات عالم و اشارات امم و شبهات معتدین و ضوضاء معرضین
ان یا ایّها السّائل فاعلم بأن حضر بین یدینا کتاب من الّذی اشتعل بنار الله
الحمد لله الّذی تجلّی بنقطة من الکتاب الأعظم علی اوراق العالم
احمد و اشکر من جعلنی فائزاً بنفحات بیانکم
یا ورقتی بگوش جان ندای رحمن را بشنو از سجن اعظم بتو توجّه نموده
حمد و ثنا متغمّسین بحر تجرید را لایق و سزا که در ظلمت ایّام و اعتساف انام و احزان وارده و هموم و غموم نازله از توجّه ببحر احدیّه و شمس ابدیّه محروم نماندند
الحمد لله الّذی خلق المآء من بیانه الظّاهر فی ملکوت البقآء
یا حسین بعضی از احزاب ارض منتظر ظهور حسینی بودند
ای مریم مظلومیّتم مظلومیّت اسم اوّلم را از لوح امکان محو نموده
ای کریم انشآء الله بعنایت کریم در ظلّ سدرۀ ربّ العالمین مستریح باشی
هذا لوح القدس قد جعل الله مقامه مقام النّقطة کما انّ من النّقطة فصّلت کلّ الحروفات و الکلمات
ذکر اسم ربّک عبده اذ دخل بقعة الفردوس مقرّ الّذی استشرقت علیه انوار الوجه عن مشرق الجمال
ای سلمان از شهر جان بنسایم قدس رحمن بر اهل اکوان و امکان مرور نما
قد اکثرت القول فی ذلک ولکنّ النّاس اکثرهم لا یفقهون
ان یا سیّاح الاحدیّة سبّح فی قلزم الکبریآء الّذی ظهر باسمی الابهی
هذا کتاب نقطة الاولی الی الّذینهم آمنوا بالله الواحد الفرد العزیز العلیم
هذا کتاب من لدی البهآء الی من اقرّ بالله و اعترف بسلطانه
یا اسمی اسمع ندآئی من حول عرشی لیبلّغک الی بحر ما له ساحل
چون اهل فلک الهی باذن ملّاح قدسی در سفینۀ قدمی باسمی از اسما تشبّث نموده
تلک آیات ظهرت فی خدر البقآء و هودج القدس حین ورود اسم الاعظم عن شطر السّبحان
فسبحان الّذی نزّل الآیات بالحقّ علی النّبیّین و المرسلین
ذکر الله فی مدینة الصّبر عبده ایّوباً اذ آویناه فی ظلّ شجرة القدس فی فؤاده
سبحان الّذی خلق الخلق بامره و ابدع خلق کلّ شیئ اقرب من ان یحصی ان انتم تعلمون
ان یا اهل البقآء فی الملإ الأعلی اسمعوا ندآء الله عن هذا النّسیم المتحرّک فی هذا الهوآء الخفیف
فسبحان الّذی نزّل الآیات بالحقّ من جبروت عزّ علیّاً
ان یا اشرف اسمع ما یلقیک لسان القدم و لا تکن من الغافلین
ان یا اسمی اسمع ندآء الله عن مطلع کلّ اللّسان بانّی انا الله ربّک و ربّ کلّ شیئ و ربّ العالمین
ان یا ملأ الحقّ قد ظهر الحقّ عن افق الحقّ فی هذا الحقّ الّذی طلع عن مطلع الحقّ
یا ایّها المعروف بالعلم و القائم علی شفا حفرة الجهل انّا سمعنا بانّک اعرضت عن الحقّ
لسان القدم تنطق بما یکون غُنْیة الاَلِبّآء عند غیبة الاطبّآء قل یا قوم لا تأکلوا الّا بعد الجوع
هذا لوح فیه بعث الله اسمه العادل و نفخ منه روح العدل فی هیاکل الخلایق اجمعین
حمد مقدّس از عرفان ممکنات و منزّه از ادراک مدرکات ملیک عزّ بی‌مثالی را سزا است که لم‌یزل مقدّس از ذکر دون خود بوده
سبحانک اللهمّ یا الهی تشهد و تری کیف ابتلیت بین عبادک
و ما سئل السّائل فی قول الحکمآء بسیط الحقیقة کلّ الاشیآء
بحر وحی که در قلم اعلی مستور است بصورت این کلمات ترشّح فرموده
یا ایّها النّاظر الی المنظر الأکبر اسمع ندآء جمال القدم من شطر سجنه الأعظم
یا ایّها النّاظر الی وجهی و الشّارب کأس عنایتی و کوب رحمتی و افضالی و السّاکن فی ظلّ عظمتی
الحمد لله الّذی انطق ورقآء البیان علی افنان دوحة التّبیان بفنون الالحان
رشح عما از جذبۀ ما میریزد
ای احزاب مختلفه باتّحاد توجّه نمائید و بنور اتّفاق منوّر گردید
قد حضر لدی المظلوم کتاب احد من السّادات الّذین اقبلوا الی الله و سمعوا و اجابوا ربّهم المشفق الکریم
سبحانک اللهمّ یا الهی انت تعلم بانّی ما اردت فی ذکر الّا ذکرک
تلک آیات الله قد نزّلت بالحقّ من سمآء عزّ بدیع
قلم اعلی من فی الانشآء را ندا میفرماید و بحقّ واحد هدایت مینماید
ان یا امة ‌الله اتصبرین علی مقعدک بعد الّذی کان قمیص الغلام محمرّاً بدم البغضآء بین الارض و السّمآء
حمد مقدّس از ادراک و عقول بساط قدس حضرت قیّومی را لایق و سزاست که بنفس خود من غیر معین امام وجوه غافلین قیام فرمود
الحمد لله بکلمۀ علیا فائز شدی و بشطر مقصود یکتا توجّه نمودی و از بحر وصال و لقا آشامیدی
ح‌س علیک بهآئی و عنایتی از حق بطلب عباد خود را بر آنچه از افق اراده اشراق نموده آگاه فرماید
ح‌س علیک بهآء الله و عنایته قد کنت مذکوراً لدی المظلوم
ح‌س قد حضرت کلمة من خطّک لدی العرش و ذکر ذکرک فی هذا المقام المنیع
ح‌س علیک بهآئی ید ظلم اراده نموده انوار آفتاب عدل را ستر کند و نور امر را از ابصار منع نماید
کتاب انزله الرّحمن انّه هو الرّوح للابدان و الاثمار للاشجار و کوثر البقآء لاهل البهآء
یا محمّد علیک بهائی نامۀ جناب ح علیه بهائی که بشما ارسال نموده غصن اکبر تلقاء وجه عرض نمود
سبحانک یا الهی تعلم بأنّی ما اردت فی امرک نفسی بل نفسک
ح‌س علیک بهآء الله ربّ العالمین لازال نامه‌های آن جناب که بعبد حاضر ارسال نمودند رسید
یومی از ایّام نشسته بودم در امر الهی متحیّر و در آنچه در ارض کاف و راء ظاهر شده متفکّر
حمد و ثنا و شکر و بها مقصودی را لایق و سزاست که بحرکت اصبع اقتدار سبحات و حجبات عالم را شقّ نمود
سبحانک اللهمّ یا الهی اسألک بعظمتک التّی منها استعظم کلّ شیء
باز بلند مکنت پرواز نمود و غراب غیرت از مغرب جان متصاعد و باوج عماء قدرت متمکّن شد
قد خجل البهآء بما وجدک خجلاً فی ایّامه و اضطرب البهآء بما وجدک مضطرباً بما فات عنک فی ظلّه
قد انزلنا الکتاب و هو ینطق امام وجوه العباد الملک لله ربّ الأرباب
امروز حفیف سدرۀ منتهی مرتفع و آفتاب بیان از افق سماء معانی مشرق و لائح
امروز ثنا و سلام و ذکر و بیان مخصوص اولیاء حقّ جلّ جلاله است
یا حیدر قبل علی بگو یا اهل ارض آذان را از برای این کلمۀ مبارکه از آنچه شنیده‌اید مقدّس نمائید
قلم اعلی در کلّ حین ندا میفرماید ولکن اهل سمع کمیاب
بروحی و کینونتی لک الفدآء یا حبّذا بما فزت بکتابک الّذی کان رأسه مزیّناً باکلیل ذکر ربّنا العلیم الخبیر
سبیل الهی اظهر از شمس و برهان احکم عمّا فی الامکان
قد تحرّک القلم الأعلی و اراد ان یذکر اولیائه الّذین اقبلوا الی مشرق وحی ربّهم العزیز الحمید
غیب منیع جلّ جلاله و جلّت عظمته ارادۀ ظهور فرمود و بکلمۀ کن نطق نمود
سبحان الله اظهر امره و انطق الأشیآء علی انّه لا اله الّا هو الحقّ علّام الغیوب
هذا کتاب من لدنّا الی الّذی زیّن بطراز رحمة ربّه العزیز الحکیم
یا قلمی الأعلی اذکر من اقبل الی الله فی یوم فیه اعرض اکثر النّاس
انشآءالله بعنایت حقّ جلّ جلاله از رحیق عرفان بیاشامی و بافق اعلی ناظر باشی
انّه هو حینئذ حیّ فی هذا الأفق العزیز المنیر یشهد و یری و یقول مخاطباً لملإ المقرّبین
تلک آیات الله الملک الحقّ العدل المبین نزلت بالحقّ من جبروت فضل عظیم
ان یا حامل امانة حبّ ربّک العلیّ المقتدر العظیم فی یوم الّذی فزع کلّ شیء عن حملها
ان یا عبد قد حضر بین یدینا کتابک و عرفنا بما فیه و کان الله علی ما فی قلبک
هذا کتاب فیه یذکر ما یجری عنه الدّموع من اعین المقرّبین
اذاً نطق لسان الله فی کلّ شیء بأنّی حیّ فی هذا الأفق الّذی ظهر بالحقّ
هذا کتاب من الله المهیمن القیّوم الی الّذی آمن به و استهدی بأنوار الرّوح
ان یا غلام اسمع ندآء هذا الغلام عن جهة العرش لیجذبک ندآء الرّحمن الی رضوانه الممتنع العزیز المنیع
انّا اخبرنا النّاس بأیّام الشّداد و ما یحدث فیها فی لوح عزّ مسطور الّذی سطر فیه ما قضی من لدن مهیمن قیّوم
هذا کتاب من لدی المظلوم الی من تمسّک بالعلوم لعلّه یحرق الحجاب الأکبر
یوم یوم الله است و کلّ ما سواه بر هستی و عظمت و اقتدار او گواه
انشآءالله در کلّ احیان از رحیق حیوان بیاشامید و بذکر محبوب عالمیان مشغول باشید
ذکر من لدنّا لمن اقبل الی الله ربّ العالمین و حضر کتابه فی السّجن الأعظم
قلم اعلی این ایّام بلسان پارسی تکلّم میفرماید تا طایران هوای عرفان بیان رحمن را بیابند
حقّ جلّ جلاله از برای ظهور جواهر معانی از معدن انسانی آمده
هذا لوح الأمر قد نزل من لدن مالک القدر لیقرّب النّاس الی المنظر الأکبر
ص والنّبإ العظیم قد اتی الرّحمن بسلطان مبین و وضع المیزان
یا ایّها النّاظر الی الوجه اسمع ندائی و لا تضطرب عمّا ورد علی احبّآء الله و امنائه
هذا کتاب من لدنّا الی الّذی اخذته نفحات آیات ربّه الرّحمن
هذا کتاب من لدنّا الی الّذی سلک سبیل الله الواضح المستقیم
یا بدیع نوصیک بالصّبر و السّکون و الأمانة الّتی کانت ودیعة الله بین خلقه
الحمد لله الّذی سرّ خادمه بنفحات بیان اولیائه الّذین کرّم وجوههم عن التّوجّه الی غیره
یا زین علیک بهائی و عنایتی مکتوب شما و اسم کریم علیه بهائی را عبد حاضر لدی العرش عرض نمود
الحمد لله از دریای عنایت الهی آشامیدی و بافق اعلی توجّه نمودی
وجه حقّ از افق اعلی باهل بها توجه نموده میفرماید در جمیع احوال بآنچه سبب آسایش خلق است مشغول باشید
ان یا قلم الأعلی نحبّ ان نذکر من فاز بأنوار الوجه اذ کان خلف الحجاب
یا غلام قبل حسین مخصوص جمیع اسامی مذکورۀ در نامه آیات بدیعۀ منیعه نازل
قد ماج بحر السّرور و ابتسم ثغر الله المهیمن القیّوم بما بلغ النّدآء من ارض الطّآء الی الأفق الأعلی
شهد الله بلسانه الحقّ فیکلّ الألواح بأنّنی انا حیّ فی الأفق الأبهی
ان یا مصطفی قد حضر بین یدینا کتابک و قرأناه و انّا کنّا قارئین
حمد مالک ملک و ملکوت را لایق که از کلمۀ علیا حقایق وجود را بطراز اقبال و قلوب را بنور معرفت منوّر و مزیّن فرمود
فی ‌الحقیقه امروز ذکر و ثنا اهل وفا را لایق و سزا که ضوضاء غافلین و نعاق ناعقین
فسبحانک اللهمّ یا الهی کیف احرّک شفتای بذکرک
حمد خدا را که عیون حیوان غیبی که در حجبات ستر الهی مستور بود
ای مادر نوشتۀ تو را بزبان پارسی مینویسم تا شیرین‌زبانی طیر الهی را از لسان عراقی بشنوی
حمد محبوب امکان و مقصود عالمیان را لایق و سزا است که اولیای خود را مؤیّد فرمود بر نصرت امر
حمد و ثنا نفوس مطمئنّه و افئدۀ قویّه را لایق و سزا که سیوف اشرار ایشان را از آثار حضرت مختار منع ننمود
هذا کتاب ینطق بالحقّ و فیه ما یجری الدّموع عن عیون المقرّبین
انّا ندع الامم الی مطلع القدم و نبشّر العالم بهذا الاسم الّذی به فکّ ختم رحیق البقآء
ان یا محمّد قد مضی ایّام و ما سمعنا عن طیر قلبک نغمات الحبّ
اسمعی اطوار ورقة البقآء فی سدرة المنتهی و قولی بلحن الورقآء سبحان ربّی الاعلی
هذا شاطی البقآء فاستمع لما یوحی عن مکمن الاعلی انّه لا اله الّا هو
ان یا حبیب قد عرفت ما جری علیک و قضی علی وجهک و سمعت لحنات سرّک و جزعات روحک
ذکر الله فی شجرة الفردوس فی شاطی البقآء علی افنان العمآء
و انّی حینئذ بحول الله و قوّته ارید ان افتح ابواب مدینة المعانی بمفاتیح الصّمدانی
تلک آیات الرّوح نزلت بالحقّ لعلّ النّاس یستشعرون فی انفسهم
فکیف یا الهی لسان الّتی یدعو غیرک یلیق لذکرک و قلب الّذی التفت الی دونک ینبغی ان یکون مرآتاً لجمالک
ان یا ایّها السّالک فی صراط المحبّة و الشّارب عن کأس المرحمة
فیا الهی فی الحین انادیک باسرار عزّ ربوبیّتک
انّا ندع الامم الی مطلع القدم و نبشّر العالم بهذا الاسم
نغمۀ قلبی بلحن پارسی بر طلعت عراقی وارد و ناله‌های سرّی از آن شنیده شد
فسبحانک اللهمّ یا الهی حینئذ ارید ان اذکرک بذکر المقدّسین
فسبحانک یا الهی تشهد ما تشهد فیما احاطتنی ذرّات السّوئیّة و اشارات الظّنونیّة
فسبحانک اللهمّ یا الهی انادیک حینئذ حین الّذی استرفعت سحاب بلآئک
قل هذا کأس ملأت من رحمة الله فاشربوا منه یا اهل البیان
فسبحان الّذی قدّر لعبده من البلایا ما لا قدّر لاحد من العالمین
ان یا حرف المیم اسمع ندآئی و لا تکن من الغافلین
اگر شمس جهانی اشراق انوار بهجتت کو
چون نغمات لطیف حجازی را از طلعت عراقی شنیدی حال نواهای شهناز معنویرا از شاهباز الهی بشنو
اگرچه دفتر عاشقان ببیان طی نشود و نامۀ مشتاقان بقلم امکان اتمام نپذیرد
این عبد فقیر معروض میدارد که اگرچه تفصیل حرکت از ارض سرّ و بلایای وارده در آن ایّام از ذکر و بیان و خامه و بنان خارج است
یا اسمی مکتوب جناب حسین علیه بهآء الله که بآنجناب نوشته عبد حاضر معروض داشت
ایّام ایّام امتحان و ابحر اختلاف و ابتلا در هیجان
جمیع انبیا و اولیا از نزد حقّ جلّ جلاله مأمور بوده‌اند که اشجار وجود انسانی را از فرات آداب و دانائی سقایه نمایند
روحی لک الفدآء نفحات قلمیّۀ آن حضرت جمیع ارکان و اعراق را مهتزّ نمود
ای امین بعنایت ربّ العالمین بافق مبین فائز شدی و باشراقات انوار جمال قدم در این نیّر ایّام موفّق گشتی
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
در ساعتیکه عروس حزن از قناع نقاب رخ برافراخت
یشهد المظلوم انّه لا اله الّا هو المهیمن القیّوم
سبحان من له ملک السّموات و الأرض یبیّن فی الکتاب احکام کلّ شیء
عاشق را نزد معشوق اظهار هستی و خودبینی جایز نه
الحمد لله الّذی جعل النّصرة فی حکمته البالغة
کتاب من لدی المظلوم الی الّذی نبذ الأوهام و اخذ ما نزّل فی هذه الأیّام من لدی الله المهیمن القیّوم
الیوم آنچه لدی العرش محبوب تبلیغ امر الله است
مهی برون شد از این شهر و سوی شهر دگر شد
هذا کتاب من لدنّا الی من هاجر الی ان حضر لدی العرش و فاز بلقآء ربّه العزیز الحکیم
ای حسن ایّام ایّام امتحان کبری است و افتتان عظمی بحبل عنایت متمسّک شو و بذیل رحمت متشبّث
حمد مقدّس از ما عند النّاس محبوبی را سزاست که جمیع عالم را بکلمۀ واحده خلق فرمود
سبحان الّذی اظهر نفسه کیف شآء و اراد فی حین ما ادرکته افئدة اولی الحجی
لا تیأس من روح الله ما بتو مأنوس و تو محسوس ما
یا ایّها السّاکن فی الحدبآء اسمع ندآء هذا المظلوم الّذی سجن فی العکّا
یا صفر قبل علی ندایت را شنیدیم و از شطر سجن بتو توجّه نمودیم
ظهور الهی واضح و مبرهن است
ح‌س صریر قلم اعلی و حفیف سدرۀ منتهی مرتفع
نفحات محبّت محبوب نزد محبّین محبوب لذا ارسلناها بهذه الکلمات العالیات
مستند بلبلان ز نغمۀ یا هوی او
جناب میرزا مهدی برحمت محیطه مخصوص بوده
لله الحمد توفیقش رسیده و تأییدش اظهر از نور در هر حین نیّر
قلم اعلی در اکثری از الواح احبّای الهی را بحکمت امر فرموده و حکمت را اسّ اساس قرار داده
سبحانک یا من بک حقّق الذّات فی الذّات و تردّی کینونة القدم بردآء الاسمآء و الصّفات
حرّک یا عبد هذا القلم السّنا علی هذا اللّوح الدّرّیّ البیضآء
تلک آیات الرّوح نزلت بالحقّ من عبد منیب لتسمع نغمات الامر
مریما عیسی جان بلا مکان عروج نمود قفس وجود از طیر محمود خالی ماند
فسبحانک اللهمّ یا الهی قد حضر بین یدی عبدک هؤلآء الّذین انقطعوا عن دیارهم و خرجوا من اماکنهم
فیا الهی و محبوبی لم ادر بایّ لسان ارفع اعلام ذکرک و ارتفع رایات عزّک بعد الّذی اشاهد وجودی
فسبحانک اللهمّ یا الهی انّ هذا ایدای قد ارفعتها لنزول رحمتک
فسبحانک اللهمّ یا الهی انت الّذی لن تُعدّ کنت علی عرش عظمتک فی علوّ الرّفعة و العزّة و السّنآء
یا اهل الفردوس الاعلی علیکم ذکر الله و ثنآئه
علیکم یا اهل القبور سلام الله مالک الظّهور و مکلّم الطّور
طوبی لکم یا اسرآء الارض انتم الّذین اقبلتم الی دیار الغربة
هنیئاً لکم یا اهل البهآء انتم الّذین شربتم الرّحیق المختوم
یا نفحات الارض و اسرارها و اوراق السّدرة و اثمارها
ان یا فتنة البقآء فانتظری فتنة الله المهیمن القیّوم
الحمد لله الشّکر لأولیائه و الثّنآء لأصفیائه الّذین ما بدّلوا نعمته و قاموا علی خدمته
شهد الله انّه لا اله الّا هو و انّ جمال القدم الّذی جآء باسم علیّ لحقّ من الحقّ علی الحقّ
هذا کتاب ینطق بالحقّ و جعله الله آیة ظهوره و سلطان امره بین السّموات و الأرض
هذا کتاب ینطق بالحقّ و فیه یذکر ما یسرّ به افئدة العارفین
الحمد لله الّذی اشرق شمس البهآء عن مشرق البقآء و استضآء منه اهل ملإ العالین
ان یا قلم الاعلی ما اخذک السّرور فی ایّام ربّک العلیّ الاعلی
هذا کتاب من لدی الغلام الی امة من امائه لیجذبها ندآء الرّحمن
هذا کتاب من الله الی الّتی آمنت بربّها و کانت من القانتات
الحمد لله الّذی کان باقیاً ببقآء کینونیّته و دائماً بدوام ازلیّته الّذی خلق الموجودات بکلمة امره
و اینکه احکام نکاح و طلاق خواسته بودند ما نزّل فی هذا المقام فی کتاب الأقدس از قبل ارسال شد
یا حبیب فؤادی و المذکور فی قلبی یک آب از سحاب رحمت ربّ الأرباب نازل و جاری و در هر محلّی حکمی از آن ظاهر
حمد حضرت مقتدری را لایق و سزاست که بنقاط قلم اعلی صفوف اقتدار را بیاراست
ان یا حبیب انّا ارسلنا الیک من قبل الواحاً و فیها ما یغنی العالمین جمیعا
ان یا اسم الّذی سمّیت باسمی فی ملکوت الأسمآء اسمع ما یلقیک الرّوح من سمآء عزّ بدیعا
سبحانک اللهمّ یا الهی و اله من فی الوجود من الغیب و الشّهود
هذا کتاب نزل بالحقّ و انّه لهدی و رحمة للعالمین جمیعا
ان یا جعفر فاخرق حجبات الوهم لأنّا اخرقناها بسلطان من عندنا و قدرة من لدنّا
هذا کتاب نقطة الأولی لمن اتّخذ الله لنفسه ولیّاً
ان یا علیّ اسمع ندآء الله ربّک عن یمین العرش
شهد الله فی قطب البقآء بأنّه لا اله الّا هو المهیمن العزیز المنیع القدیر
جذب و ولهی در مدینۀ عشّاق ظاهر چه که جوهری از جواهر ثمینه قصد کان خود نموده
جوهر حمد و لطیفۀ ثنا و ساذج شکر بساط اقدس اعزّ حضرت محبوبی را لایق و سزاست
ذکر من لدنّا لمن فاز بانوار الایمان
کتابت بمنظر اکبر وارد
سبحانک اللهمّ یا الهی اشهد بقدرتک و قوّتک و سلطانک و عنایتک و فضلک و اقتدارک
هذا کتاب مبین نزّل بالحقّ من جبروت الله العلیّ العظیم
حمد مقدّس از بیان و عرفان محبوبی را لایق و سزاست که عنایتش جمیع عالم را احاطه نموده
قد حضر کتابک المختوم لدی المظلوم و وجدنا منه عَرْف خلوصک لله المهیمن القیّوم
امروز باید شاربان رحیق معانی در کلّ احیان بافق رحمن ناظر باشند
فنعم یا الهی ما استغرد بغآء الدّاود فی حدیقة الزّبور من تغنّیات ورقآء الانجذاب عند زیارة طلعتک
قلم الأمر یقول الملک یومئذ لله
هذا کتاب من لدن نقطة الاولی الی الّذی آمن بالله و آیاته و دخل بقعة الرّوح
سبحانک اللهمّ یا الهی تری مقرّی فی السّجن الّذی کان خلف البحور و الجبال
در اینوقت که سنّت الهی جدید و تازه گشت
کتابت لدی الوجه حاضر آنچه مسطور مذکور آمد و شنیده شد
قلم اعلی در سجن عکّا باحبّای ارض خاء توجّه نموده
ذکر من لدنّا لمن طار بذکر هذا الذّکر فی هوآء الّذی تطیر فیه طیور الفردوس
شهد الله انّه لا اله الّا هو له العظمة و الاقتدار و القدرة و الاختیار
السّلام الظّاهر من مطلع فم ارادة الله مولی الوری و النّور المشرق من افق سمآء رحمته الکبری و آیته النّورآء علیکم یا ایادی القدرة فی ملکوت الانشآء
این نامه‌ایست از مظلوم بسوی مظلومی که از کأس بلا آشامید و از کوب بأساء چشید
هذا کتاب یجد منه الأشجار عرف الرّبیع و الأبنآء رائحة الأب المشفق الکریم
تلک آیات الله قد نزلت بالحقّ عن جهة ایمن العرش
حمد پروردگار عالم را که کل را تربیت فرمود و خود را در کتاب اعظم ربّ العالمین نامید
حمد حضرت مقصودی را لایق و سزاست که از حرکت قلم اعلی اهل ناسوت انشاء را مسخّر نمود
سبحان الّذی اظهر لنا ما کان مسطوراً فی کتابه و مکنوناً فی علمه
الأمر لله الّذی امسک قلمه الأعلی فی اشهر معلومات بما اظلم افق الأمانة
حمد مقدّس از ذکر و بیان بساط امنع اقدس حضرت مقصودی را سزاست
الحمد لله نعمت آیات ظاهر و مائدۀ بیّنات نازل
الحمد لله الّذی نطق بکلمة من کلماته العلیا و بها فصّل بین العباد فی ناسوت الانشآء
بعد از اتمام این مکتوب دستخطّ حضرت محبوب فؤاد جناب ملّا علی اکبر علیه بهآء الله و عنایته رسید
حمد حضرت مقصودی را سزاست که بانوار آفتاب حقیقت مدن و دیار را بنور معرفت مزیّن فرمود
امروز حمد و شکر مخصوص اولیاست یعنی نفوسی که برحیق مختوم رسیده و میرسند
فأظهر اللهمّ فی هذا العید قدرتک و سلطانک علی من فی سمائک و ارضک
یا حسین علیک بهائی نشهد انّک فزت بما کان مسطوراً فی اللّوح
یا حیدر علیک بهائی نامه‌ئی جناب سیّاح بعبد حاضر نوشته
الهی الهی بهجرک ذابت الأکباد و بفراقک احترقت افئدة العباد
الحمد لله الّذی نوّر العالم بنیّر لاح و اشرق من فجر الظّهور فی افق سمآء بیان الرّحمن
یا ایّها المتمسّک بحبل العمل و البیان
یا یوسف انّ المظلوم یوصیک بالملّة البیضآء و الشّریعة الغرّآء
ذکر قلم و مداد قبل از نگارش حروف و الفاظ ذکر مالک ایجاد بوده و خواهد بود
یا داود ربّ ودود میفرماید در کتاب مبین از قلم اعلی نازل شده آنچه که حصنی است متین از برای حفظ بشر
انّ الکتاب ینطق فی الأفق الأعلی و یقول یا ملأ الانشآء تالله فتح باب السّمآء
کتاب انزله المظلوم و ما اراد منه الّا لیجذب به افئدة العباد الی الله فی المآب
یا احبّآء الرّحمن فی میلان اسمعوا ندآء المظلوم انّه توجّه الیکم من شطر السّجن
حمد مقدّس از ادراک عقول ساحت امنع اقدس حضرت محبوبی را لایق و سزاست
کتاب انزله المظلوم لمن شهد و رأی آیات ربّه الکبری و فاز بما کان مذکوراً فی کتب الله ربّ العالمین
ذکر من لدنّا لمن اقبل الی المذکور اذ اتی الوعد و ظهر الموعود بسلطان مبین
کتاب انزله المظلوم لمن وجد عرف البیان اذ استوی الرّحمن علی عرشه العظیم
کتاب انزله الحکیم لمن آمن بالله الفرد الخبیر لیجذبه الی مقام لا تحزنه حوادث العالم
حمد مقدّس از ذکر و بیان ساحت امنع اقدس حضرت مقصودی را لایق و سزاست که از قلم اعلی کوثر بقا جاری فرمود
کتاب انزله المظلوم من شطر سجنه الأعظم لیقرّب النّاس الی الله ربّ العالمین
سبحان‌الله صاحب بیان میفرماید به بیان از او محتجب ممانید و بحروفات از او اعراض مکنید
کتاب الهی از سماء عنایت رحمانی نازل و افق عالم بانوار نیّر اعظم مشرق
حمد مقدّس از ذکر و بیان مقصود عالمیان را لایق و سزاست که عالم را بانوار توحید منوّر فرمود
حمد مقصود عالم و معبود امم را لایق و سزاست که بکلمۀ علیا ارض و سماء را خلق فرمود
چشم عدل گریان و انصاف نالان سبحان‌الله در ایران افتخار بظلم و ستم و بیرحمی و اخلاق درندگان صحاری و براری شده
قل اللهمّ انّک انت سلطان الملوک و راحم المملوک و مذهب الشّکوک
محبوبا دفتر عرفان از طلعة ایقان نازل دل برد و روان داد جان برد و توان داد
یا علی علیک سلام الله و عنایته ذکر اوّل آنکه باید در جمیع احوال با فرح و نشاط و انبساط باشی
الحمد لله الّذی تجلّی علی الممکنات باسمه القیّوم
ملکوت حمد و جبروت ثنا سلطان مقتدریرا لایق و سزا که سطوت عالم و شوکت و اقتدار آن او را از آنچه اراده فرمود منع ننمود
یا قلمی الأعلی اشهد بما شهد الله انّه لا اله الّا هو لم یزل کان مقدّساً عن الذّکر و البیان
ساقی بده آبی زان شعلۀ روحانی تا که بشوید جانرا از وسوسۀ نفسانی
یا میر یذکرک المظلوم فی حین احاطته الأحزان بما اکتسبت ایدی الّذین انکروا حجّة الله و برهانه
ای دوست بشنو کلمۀ دوست را و بجان اصغا نما
غفّاری لا تحزن من الفراق انت ممّن وفیت المیثاق
حمد و ثنا مخصوص مالک آفاق و معبود علی الاطلاق است که آجال را باب وصول و لقا قرار فرمود
قد فزت بکتابک الّذی کان مزیّناً بذکر المقصود و مطرّزاً بثنآء محبوب العالمین
اگر برود بخواند اودعت نفسی تحت حفظک و حمایتک
یا اثمار سدره ندای مالک بریّه را از این برّیّه اصغا نمائید
ملکوت جلال و جمال و جبروت عظمت و اجلال سلطان لاهوت و ملیک حیّ لایموت را برازنده
حمد حضرت قیّوم را لایق و سزاست که بایادی عطا رحیق مختوم را بر عالمیان مبذول داشت
آیات الهی عالم را احاطه نموده و نور فضلش قلوب موحّدین را منوّر داشته
حمد حضرت مقصود را سزاوار که بکلمۀ مبارکۀ طیّبۀ طاهره عباد نورانی شفقت‌لی مرحمت‌لی خلق فرمود
انسان بصیر لازال منفعل و خجل چه که وصف مینماید مقصودی را که جمیع ارکان و اعضا بکلمۀ لایوصف مقرّ
الحمد لله الّذی نصر امره بالأعدآء الّذین استقرّوا علی سرر الظّلم فی ناسوت الانشآء
یا حآء قبل سین علیک بهآء الله ربّ العالمین
الحمد لله الّذی ظهر و اظهر ما هو المستور فی ازل الآزال
فجر عید است و نبید توحید در افئدۀ اهل تجرید در جوش
انّا نشهد بما شهد الله انّه لا اله الّا هو
الحمد لله الّذی اظهر بکلمته العلیآء ما کان مکنوناً فی کنائز عصمته و مخزوناً فی خزائن حفظه
طوبی لک بما اقبلت فی اوّل ایّامک الی ربّک ربّ العرش العظیم
قل قد اتی الفلاح و ظهر المصباح و استضآءت منه افئدة الّذین انقطعوا عمّا سوی الله
ان یا فتح‌الأعظم انّا قد احصینا فی نفسک نصر نفسنا الحقّ
کتاب نزّل بالحقّ و فیه ما یقرّب العالم الی الاسم الاعظم
ان یا ابراهیم ان استمع ندآء ربّک الکریم من ملکوت بیانه الممتنع القدیم
اوّل فجر برخواستیم و بارضیکه باسم حق مذکور است توجّه نمودیم
انّا نسمع فی هذا الحین النّدآء الّذی ارتفع بین الارض و السّمآء
الحمد لله الّذی فتح ابواب العرفان بمقالید البیان
چه شود که لطیفۀ جان قمیص هدهد پوشد و بسبای جانان سفر نماید
یا ورقتی قد ورد علیک ما تغبّرت به الوجوه و ذابت به الأکباد
ایّام ایّام احزانست و امواج ضغینه و بغضا در افئدۀ دشمنان
یا محمّد در ایّام خاتم انبیا روح ما سواه فداه تفکّر کن
کتاب نزّل بالفضل لمن اقبل فی یوم فیه اعرض النّاس عن الله ربّ العالمین
یا محمّد یذکرک الفرد الأحد فی دیار الغربة علی مقام سمّی بالسّجن الأعظم
یا یحیی تحرّک قلمی الأعلی بین الوری فی العشیّ و الاشراق
امروز مظلوم از شطر سجن اعظم اهل عالم را ندا مینماید
ان استمع ما یلهمک لسان الله عن جبروته المقدّس العزیز المنیع
یا باقر نامه‌ات رسید و از حقّ بصر خواستی
سبحان الّذی انزل الآیات و اظهر البیّنات و نطق بما قام به اهل القبور
کتاب انزله المظلوم لمن رأی البرهان و آمن بالرّحمن اذ اتی من سمآء البیان بسلطان مبین
الحمد لله الّذی اظهر من بحر البیان لآلئ الحکمة و التّبیان
یا قلمی اسمع ندائی ما لی اسمع حنینک و صریخک
کتاب الله قد کان علی هیکل الانسان مشهوداً قل انّه لهیکل الأعظم بین الأمم
کتاب انزله المظلوم لیقرّب الکلّ الی الله المهیمن القیّوم
یا احبّائی فی سروستان ان استمعوا ندآء الرّحمن فی الامکان
الحمد لله الّذی انزل الکتب و ارسل الرّسل و جعلهم سرج هدایته بین خلقه
حمد ساحت امنع اقدس حضرت مقصودی را لایق و سزاست
حمد مالک وجود و سلطان غیب و شهود را لایق و سزاست
یا عبدالله علیک بهآء الله انّا نبشّرک فی اوّل البیان بقبول عملک لوجه الله ربّ العالمین
سبحان من زیّن العالم بطراز العلم و العرفان و اقام المخلصین مقام امره بین ملإ الامکان
ساذج حمد و جوهر ثنا صریر قلم اعلی را لایق و سزاست که ضوضای علما و زماجیر اهل انشاء او را از ندا منع ننمود
الحمد لله الّذی عرّفنا نفسه و علّمنا امره و اوضح لنا مناهج الحقّ و الیقین
یا غصنی الأعظم قد حضر لدی المظلوم کتابک
ذکر و بیان مقصود عالمیان بمقامی رسیده که عالم و عالمیان را احاطه نموده
هذا یوم فیه طار طائر من اطیار العرش و طارت معه الأفئدة و العقول
ذکر الله من سدرة النّار علی بقعة النّور فی طور الظّهور
این نامه از این عبد حزین غمین بشطر مشفق امین ارسال میشود
سبحانک اللهمّ یا الهی قد اقرّ کلّ عارف بالعجز عن عرفانک
یا قلم قد جآء کرّةً بعد اخری ما اخذت به الأحزان اهل البهآء
الحمد لله الّذی خلق الخلق بکلمة من عنده و ارسل الیهم الرّسل
ان یا سلیمان اسمع ندآئی عن جهة سجنی لتجذبک نغماتی
ان یا حرف الحیّ فاسمع ندآء ربّک مرّة اخری فی هذا الجبروت المقدّس الابهی
فرمودند لو ملأ البیان کلّهم یتفکّرن فی هذا النّوم الّذی اریناه فی المنام لیکفیهم
شهد الله انّه لا اله الّا هو و الّذی اتی من سمآء البیان بالحجّة و البرهان انّه مشرق وحی الله
قد حضر لدی المظلوم کتابک و عرضه العبد الحاضر اجبناک بهذا اللّوح المبین
یا علی علیک بهائی انّ المظلوم لا یشکو من البلایا و ما ورد علی الأولیآء فی سبیل الله
قلم اعلی شهادت میدهد بر توجّه و اقبال و حضور و اصغا و مشاهده و مکاشفه
یا اولیآء الله فی الجاسب قد ورد علینا فی سبیل الله ما ورد علی بعض اولیائی
در جمیع احیان ببلایای متواترۀ متوالیه مبتلا بوده و هستیم
حمد مقدّس از عرفان اهل امکان مقصود عالمیان را لایق و سزاست که بلا را مخصوص اولیا قرار فرمود
یا ایّها المذکور لدی المظلوم انّ قلمی الاعلی اراد ان یظهر لک لئالی الحکمة
قل الهی الهی لک الحمد بما اسمعتنی ندائک و هدیتنی الی صراطک
ان یا طالب انّ المطلوب ینادیک و یقول دع الوری عن ورائک
تلک آیات الأمر نزّلت بالحقّ من لدن مقتدر قیّوما و فیها ارتفعت صریخ الله
هذه لیلة فیها ینوح القلم بما ورد علی احرف الکتاب من لدن کلّ ظالم بعید
هذا لوح القدس قد فصّلناه من امّ البیان و ارسلناه الی من آمن بالله ربّه الرّحمن
نامه‌ات رسید ندایت را شنیدیم و در سجن اعظم از مالک قدم آنچه مصلحت است از برای تو خواستیم
الهی الهی ارحم عبادک و امائک و لا تمنعهم عن فرات رحمتک الّذی جری فی ایّامک
یا حسین بمحبّت الهی و شعلۀ نار مودّت رحمانی بر خدمت امر قیام نما
لوح محفوظ میفرماید آیات نازل و بیّنات ظاهر و نیّر امر از افق اقتدار مشرق و ندا مرتفع
قد اتی المیقات و اتی منزل الآیات من سمآء الأمر بقوّة لا یضعفها ظلم الأشرار
یا علی قبل اکبر ذکرت در منظر اکبر بوده و هست قد فزت بلوح لاح من افقه نیّر عنایة ربّک الکریم
مقصود حقّ جلّ جلاله از خلق در رتبۀ اوّلیّه معرفت بوده و هست
یا ولیّ علیک بهائی و عنایتی انّ لحاظی من افقی توجّه الیکم
سبحان من انار افق العالم بنیّر اسمه الأعظم الّذی به اخذت الزّلازل کلّ القبائل
ساذج حمد و جوهر آن ساحت امنع اقدس حضرت قیّومی را لایق و سزاست که بکلمۀ علیا ارض و سماء را خلق فرمود
قد تشرّفت الأیّام یا الهی بالأیّام الّتی سمّیتها بالهآء کأنّ کلّ یوم منها جعلته مبشّراً
عرض این فانی خدمت سمندر نار الهی آنکه الحمد لله در هر پوسته از نفحات طیّبۀ آنحضرت شمّ جان معطّر
هذا کتاب من لدی الله مالک الأسمآء لأهل البهآء الّذین لا یتکلّمون الّا بما نطق لسان العظمة و الکبریآء
حمد مقدّس از بیان سلطان امکان و ملیک اکوان را سزاست که از کوثر حیوان عوالم معانی و عرفان را بخلع تازه مزیّن فرمود
یا الهی هذا غصن انشعب من دوحة فردانیّتک و سدرة وحدانیّتک
انشآءالله لم‌یزل و لایزال از زلال سلسال معارف محبوب لایزال بنوشی و بنوشانی
الحمد لله الّذی تفرّد بالعزّة و توحّد بالعظمة قد نطق بالکلمة و ارتفعت بها سموات الأفئدة و القلوب
حمد بساط حضرت موجودیرا که وجود را موجود فرمود و عالم را بانوار اسم اعظم منوّر نمود
این ایّامیست که قلم و لسان جز بذکر شهدا ساکن نه و دوست نداشته و ندارد بذکری مشغول شود
الحمد لله الّذی تفرّد بالکبریآء و توحّد بالنّدآء و تعظّم بالاسم الّذی کان سلطان الأسمآء
ان یا علیّ فاشهد بأنّی ظهور الله فی جبروت البقآء و بطونه فی غیب العمآء و جمال القدم فی ملکوت البهآء
هذا کتاب نزّل من سمآء مشیّة الرّحمن علی من فی الامکان لیقرّبهم الی الله ربّ العالمین
امروز بیان ناطق و مراتب عشّاق عندالله فوق مقامات اهل عالم مشهود
الحمد لله مموّج ابحر النّور بالمآء النّاریّة الالهیّة و مهیّج احرف الظّهور بنقطة العمائیّة الفردانیّة
در فقرۀ جناب ملّا حسین و ابن ایشان علیهما بهآء الله مرقوم فرموده بودید
یا اسمی آثار افنان که ارسال داشتید عبد حاضر تمام آنرا ذکر نمود لله الحمد بعنایت فائزند
تعالی تعالی من رفع الفرق و وضع الاتّفاق تباهی تباهی من اخذ الاختلاف
مقصود از آفرینش ظهور این یوم امنع اقدس که در کتب و صحف و زبر الهی بیوم الله معروفست بوده
جوهر حمد و ساذج ثنا و حقیقت ذکر ساحت امنع اقدس ارفع ابدع حضرت مقصودی را لایق و سزاست
ذکر من لدنّا عباد الّذین ذکرت اسمائهم لدی المظلوم الّذی سجن فی هذا الحصن المتین
مرسلۀ جناب ملّا عبدالرّزّاق و اخت ایشان علیهما بهآء الله و جناب حاجی علی علیه بهآء الله
یا جواد علیک بهآء الله مالک الایجاد لازال بخدمت امر مشغول بوده و هستی
ان یا عبد قم و ناد بین العباد بالحکمة و الموعظة
حمد مقدّس از لفظ و بیان سلطان بیزوالی را لایق و سزاست که جمیع کتب و صحف و زبر و الواح عالم باسمش مزیّن
کتاب انزله المظلوم لمن آمن بالله المهیمن القیّوم لتجذبه نفحات الوحی الی الأفق الأعلی
هذا کتاب نزّل بالحقّ انّه لذکری للعالمین و فیه ما يسقیهم کوثر الحیوان
قد شهد کلّ شیء انّه لا اله الّا هو و الّذی اتی بالحقّ بملکوت البیان انّه لمشرق وحی الله
شهد الله انّه لا اله الّا هو و الّذی ظهر بین الأمم انّه هو مولینا و مولی العالم
یا اهل قفقاز قد سالت البطحآء و انار الأفق الأعلی
ان یا احبّائی فی المعمور ان استمعوا ندآء مطلع الظّهور من شطر بیته المعمور
لا مهرب للعباد من قضآء الله المبرم و امره المحکم اینما تکونوا یدرککم الموت
کنّا ماشیاً فی البیت و سامعاً حدیث الارض اذاً ارتفع النّدآء من الفردوس الاعلی
حمد و شکر اولیا و اصفیاء حق را لایق و سزاست آنانکه کوثر حیوانرا که از قلم مقصود عالمیان جاریشد آشامیدند
یا محمّد قبل جواد انّ قلمی الأعلی یذکرک فی السّجن فی یوم فیه صام العباد لوجه الله مالک الایجاد
ای رضا این اسم از عالم غیب بعرصۀ شهود آمد تا جمیع عباد بآنچه مقصود از این اسم است فائز گردند
هذا کتاب من لدی الغلام الی الّذی اذا سمع ندآء الله توجّه الی مشرق الأنوار
سبحان من اتی بالحقّ بملکوته العظیم و زیّن به من فی السّموات و الأرضین
هذا کتاب جعلناه لقائنا للّذین اقبلوا الی الله فی تلک الأیّام الّتی فیها تغیّرت البلاد
یا قلم الأعلی قد اتت المصیبة الکبری الّتی بها ذابت اکباد الأصفیآء
یا قلم الأعلی قد اتت المصیبة الکبری و الرّزیّة العظمی
ای کلیم بشنو ندای جمال قدیم را و بایست بر امر الله بقیامیکه ارجل مضطربین از قیامت مستقیم شوند
هذا کتاب یهدی الی الحقّ و یذکّر النّاس بأیّام الرّوح و یبشّرهم برضوان الله المهیمن القیّوم
الهی ترانی فی فم الثّعبان و تشهد کیف یلدغنی فی کلّ حین و حان
ای بلبلان ای بلبلان فصل گل و گلزار شد
یا اعرابی ثمّ یا احبّائی ثمّ یا اصفیائی ثمّ یا جنودی ثمّ یا ظهوری
تعلم یا الهی بأنّ مطلع الظّهور طلع من بیته المعمور متوجّهاً الی بیت اخیه الّذی سمّی بالکلیم
الحمد لله آفتاب کرم مشرق و بحر علم موّاج و آسمان فضل مرتفع ولکن کلّ غافل و محجوب مشاهده میشوند
یا فضل یذکرک المظلوم و یبشّرک بما نزّل لک من القلم الأعلی فی هذا الکتاب المبین
یا اباالفضل باین کلمۀ طیّبۀ مبارکه که بمثابۀ آفتاب از افق سماء لوح الهی مشرقست ناظر باش
حقّ جلّ جلاله اهل عالم را مخصوص معرفت خود خلق فرموده و جمیع را بطراز دانائی و بینائی مزیّن نموده
یا احمد قد سمعت ندائی اذ کنت حاضراً فی محضری و رأیت امواج بحر بیانی
جمیع اهل عالم از برای معرفت حقّ تعالی شأنه و سلطانه خلق شده‌اند
ندایت بشرف اصغا فائز و وجه مظلوم از شطر سجن بآنجناب متوجّه
فاجعل لی یا الهی هذه الأرض مبارکاً و امناً ثمّ احفظنی حین دخولی فیها و خروجی منها
فسبحانک اللهمّ یا الهی انت الّذی خلقت السّموات من قلم ابداعک و الأرضین من نفحات الواح اختراعک
فیا الهی فی کلّ اللّیالی احترق بنار فراقک و فی کلّ الأیّام ابتهج ببدایع افضالک
فسبحان الّذی ینزل الآیات بالحقّ و یعطی من یشآء ما یقرّبه الی ساحة الّذی انقطعت عنها عقول العارفین
هذا کتاب ینطق بالحقّ و فیه ما یکفی الّذین هم آمنوا بالله المهیمن القیّوم
طوبی لمن یدخل البستان و یذکر الله ربّه الرّحمن یا حزب المظلوم
هذه ورقة الرّضوان قد ارسلناها الیک لتشکر ربّک فی العشیّ و الابکار
فسبحانک اللهمّ یا الهی انادیک حین تتابع البلایا عن سحائب قضائک
سبحانک اللهمّ یا الهی اسألک بالّذی اظهرته و جعلت ظهوره نفس ظهورک
سبحان الّذی انزل الآیات بالحقّ و اظهر ما اراد انّه لهو الحقّ علّام الغیوب
ای ورقه انشآء الله از نسایم ارادۀ رحمانیّه از سدرۀ ربّانیّه متمایل و متحرّک باشی
تعلم یا الهی بأنّی ما اردت فی الملک الّا اصلاح العالم و تهذیب نفوس الأمم
قد اتی الوعد و الموعود ینادی من الأفق الأعلی من فی ناسوت الانشآء لیقرّبهم الی الذّروة العلیا
حمد مالک فضل و عطا را لایق و سزا که بکلمۀ مبارکۀ علیا بحر جود موّاج
حمد مالک اسماء و فاطر سماء را لایق و سزاست که بکلمۀ علیا نطق فرمود
کتاب مرقوم نزّل من لدی الله المهیمن القیّوم انّه لکتاب اذ ظهر ظهر البحر و امواجه
الحمد لله الّذی کان فی علوّ الرّفعة و العظمة و الجلال و یکون بمثل ما قد کان فی ازل الآزال
تالله بالبلآء زاد حبّ البهآء علی شأن ما منعه عن ذکر مالک الأسمآء و فاطر السّمآء
ان یا مهدی ان انظر من افق البدآء انوار وجه ربّک العلیّ الابهی
انّا نذکر من اراد الوجه و نطق بثنآء الله مالک الوجود هذا یوم فیه قام النّاس لله المهیمن القیّوم
امروز از امواج بحر بیان مقصود عالمیان این کلمه اصغا شد یا حزب الله و اصفیائه انصروا ربّکم
قل سبحانک اللهمّ یا الهی اسئلک بجودک و جنودک و بالنّور الّذی به اشرقت مدائن علمک
عالم تغییر نموده خاک زر شده و زر خاک بسا اسامی که از اعلی المقام بر تراب مقرّ یافتند
قد انار افق العالم بالنّیّر الأعظم و نطقت الأشیآء قد اتی المالک الملک لله العزیز الودود
قد مضت ایّام الفرح و الابتهاج و اتت ایّام الأحزان بما غاب نجم الایقان من سمآء العرفان
الحمد لله الّذی تجلّی للکائنات بالنّقطة الّتی کانت مقدّسة عن الجهات و النّقاط
حمد مقدّس از عرفان کائنات حضرت مقصودی را لایق و سزاست که بیک نظر عنایت ذرّه را بطراز آفتاب ظاهر فرماید
قد اردنا ان نذکر من سمع ندآء الله لیقوم علی ما ینبغی لهذا الیوم البدیع و یذکر مولاه بین العباد
ان یا قرّتی هلمّی و تعالی لتقرّ عیناک بجمالی ان یا اختی تصاعدی الی نغمات الرّوح
ای حسین ندایت شنیده شد و طرف مظلوم از شطر سجن اعظم بتو توجّه نمود
النّور لله و العزّة لله و الأمر لله و البهآء لله و القدرة لله
کتاب من لدنّا الی من آمن بالله فی یوم حشرت فیه اصحاب القبور من الّذین سمعوا ندآء الله
اسمع یا اسمی ثمّ اسطع عن کثیب الحمرآء کسطوع المسک عن رضوان ربّک المنّان
هذا کتاب ینطق بالحقّ و یذکر فیه عبد من عبادنا لیشکر الله ربّه و یکون من الشّاکرین
یا جواد قد اتی مالک الایجاد بامر ما منعته الامور و بسلطان لم تحجبه سبحات الّذین نقضوا عهد الله
هر نفسی الیوم بکوثر عرفان محبوب امکان فائز شد او از اهل فردوس لدی العرش مذکور است
ای دوستان جمال رحمن من ‌غیر ستر و کتمان از افق اکوان مشرق و لائح
حمد مقصودی را لایق و سزاست که بیک کلمه خرق حجبات غلیظه فرمود
فسبحان الّذی خلق السّموات و الأرض اقرب من آن و هذا ما قدّر بأمره ان انتم تعلمون
حمد مالک ملک و ملکوت را سزا که بکلمۀ علیا ارض و سما را بطراز هستی مزیّن فرمود
یا اولیائی فی الشّین قلم اعلی در جمیع احیان شهادت داده و میدهد
روحی فداک دستخطّ انور اطهر که مورّخۀ ٢۵ شعبان بود در اسعد اوان وارد
قد فزت بزیارة کتابک الکریم قبّلته و حضرت به تلقآء الوجه فلمّا قرأت ما اثنیت به ربّک
الحمد لله الّذی کان و یکون بمثل ما قد کان و هو الّذی انعم و اکرم و عرّف و علّم و الهم البیان
یا علی علیک سلام الله و عنایته تو شاهد و عالم گواه
تالله یا اسمی الجیم قد قرئ لدی العرش کتابک و وجدت منه نفحات حبّک لله
یا اصحاب المعمور ان استمعوا ندآء ربّکم الغفور من شطر هذا الظّهور
سبحانک اللهمّ یا الهی لک الحمد بما جعلتنی اسیراً بایدی الظّالمین فی سبیلک
الحمد لله الّذی جعل الخطّ المتکّون من النّقطة الأوّلیّة الظّاهرة بالبآء طراز الختم لاسمه المهیمن علی الأسمآء
ذکری لمن فاز بأیّامی و اقبل الی شطری و نطق بثنائی لیفرح بعنایات ربّه العزیز الحکیم
هذا لوح نزل من شطر السّجن للّذی اقبل الی الوجه لیجد عرف الله المقتدر العزیز المنیع
انّا نذکر من اقبل الی الله و تمسّک بالعروة الوثقی الّتی اظهرناها بهذا الاسم العظیم
ان یا احمد قد ذکرناک من قبل و عرّفناک سبیل الله الواضح المستقیم
انّا نذکر من اقبل الی الوجه و آمن بالله الفرد الخبیر
شهد الله انّه لا اله الّا هو و الّذی ینطق الیوم انّه لهو الکنز المخزون
ذکر من لدنّا لمن توجّه الی افقی و فاز بعرفانی و اخذ رحیق البیان باسمی
یا من سمّیت بالاسمین الأعظمین ان استمع ندآء مالک الأسمآء
حمد ساحت امنع اقدس حضرت مقصودی را لایق و سزا که اسرار قلوب را ظاهر فرمود
قلم بیان باذن رحمن در دریای معانی سیر نمود و چون بارادۀ سلطان حقیقی بیرون آمد قطرات چند از او چکید
الحمد لله بعنایت مالک قدر یوم قبل جناب ملّا علی اکبر علیه بهآء الله بنفحات آیات الهیّه متوجّه آن صوب گشتند
سبحان من اظهر مظهر نفسه و انطقه بآیات انجذبت منها الأرواح
یا ورقة‌الفردوس انّ المکنون اتی بالحقّ و القوم لا یفقهون و المخزون قد ظهر بالفضل و النّاس هم لا یشعرون
ای اهل عالم بعد از کشف حجاب جمعی بآیات متمسّک آیات نازل نمودیم
عالم را حجبات اهل علم از حضرت معلوم محروم نموده چنانچه آنجناب آگاه شدند
نامه‌ات تلقاء وجه در سجن اعظم بشرف اصغاء مالک قدم فائز شد
الها معبودا محبوبا مقصودا بکدام رو بملکوت ابهایت توجّه نمایم
انّی انا الله لا اله الّا انا الرّحمن الرّحیم انّی انا الله لا اله الّا انا السّلطان العظیم
لازال لحاظ الله بعبادش متوجّه و اگر اقلّ من آن نظر عنایت از ارض و من علیها بردارد البتّه کلّ بعدم راجع شوند
هذا کتاب نزّل بالحقّ للّذین اتّخذوا سبیلاً الی الله و اتّبعوا الحقّ اذ اتی من مطلع الغیب بسلطان مبین
یا من تزیّن جمال قدس ازلیّتک بطراز خیط عزّ مکرمتک و تظهّر ظهورات شمس وجهتک
تلک آیات الکتاب فصّلت آیاته بدعیّاً غیر ذی عوج علی آیات الله
ذکر رحمة الله عبده بالحقّ لیفتخر بذلک فی ملإ العالمین و یشکر ربّه فی کلّ حین
از باغ الهی با سدرۀ ناری آن تازه غلام آمد
ای علی بلقآء الله فایز شدی و بضیاء وجه مستنیر و این فضلی است کبیر
یا مهدیّ استمع ندآء من کان منغمساً فی بحر البلآء و اذا تمهله الأمواج یرفع رأسه ناظراً الی الشّرق و یقول
کتابت لدی الوجه حاضر و بلحاظ عنایات مالک اسماء مشرّف
یا علی اشکر الله بما زیّن رأسک باکلیل الثّنآء فی ایّام ربّک مالک الأسمآء
الحمد لله از تجلّیات انوار نیّر اعظم افق عالم روشن و منیر است
ذکری نار تشتعل به قلوب المخلصین و نور تستضیء به وجوه المقرّبین
قد حضر کتابک لدی الوجه و وجدنا منه عرف الحبّ و الوداد
ان یا قلم قد اتتک مصیبة کبری و رزیّة عظمی الّتی بها ناحت اهل الفردوس الاعلی
ای حیات العرش خورشید وداد که جهان و امکان چه تو نوری نزاد
حمد مقدّس از لسان و بیان ساحت اقدس حضرت لم‌یلد و لم‌یولدی را سزاست
اشهد الله و ملائکته و انبیائه و اصفیائه و اولیائه و احبّائه و اودّائه بأنّ تنزیل الآیات من الله مالک الأسمآء و الصّفات
تبارک الیوم الّذی فیه انار افق البیان و استوی الرّحمن علی عرش العظمة و الاحسان
کتاب اعظم میفرماید عالم از انفاس نفوس ظالمه مکدّر بوده و هست
این ایّام الف قائمه که از قیامش عالم قیام نموده نوحه مینماید و هاء مسکین از دو چشم میگرید
کتاب انزله الرّحمن لمن فی الامکان لیجذبهم البیان الی افق اشرق منه نیّر الظّهور
سبحانک اللهمّ یا الهی ترانی بین ایدی الأعدآء
الحمد لله الّذی اسمعنا فصل الخطاب و انزل علینا الکتاب و اظهر لنا سرّ المبدأ و المآب
حمد مقدّس عمّا یخطر بالبال بساط امنع اقدس حضرت غنیّ متعالی را لایق و سزاست
حمد حضرت مقصودی را لایق و سزاست که آن جناب را مؤیّد فرمود بر اقبال
این مظلوم بین انیاب ذئاب بوده و هست در این حالت صریر قلم اعلی قطع نشده
الواح عربی منیع بسیار مشاهده شد حال بلسان پارسی بدایع کلمات قدس الهی القا میشود
لم ادر یا الهی بأیّ ندآء اجذبت قلوب محبّیک و من أیّ نار اصطلیت افئدة مصطفیک
حمد و ثنا و ذکر و بها صفدران مضمار معانی و بیانرا لایق و سزا
ان یا ایّها المذکور لدی المسجون ان استمع ندآء اسم المکنون الّذی ظهر بالحقّ
الحمد لله الّذی عطّر العالم من نفحات وحیه و نوّر افئدة المخلصین بنور معرفته
حمداً لمن لا یوصف بالمقال الّذی لا یقوم معه الرّجال و الأبطال و هو الظّاهر فی یوم المآل
بدایات کلام و غایات ختام ذکر سلطان عما و ملیک بهاست
حور بقا از فردوس علی آمد هله هله هله یا بشارت
بازآ و بده جامی این ساقی عطشانرا
هذا کتاب من هذا المفتقر الّذی یدعو کلّ من فی السّموات و الأرض الی ربّه العزیز الجبّار
یا حرف البقآء البس نعلی الانقطاع ثمّ ارکب علی الرّفرف الأعلی
مکتوب آن جناب در سجن اعظم بنظر این مظلوم رسید و اینکه سؤال از حکم الله در امر معاد و معاش نموده بودید
هذا حین فیه یغسلون الابن امام الوجه بعد الّذی فدیناه فی السّجن الأعظم
یا اسمی الجود علیک بهائی ان استمع ما سمعته من قبل اذ کان نیّر البرهان مشرقاً من افق العراق
قد ارتفع النّدآء من هذا المنظر الکریم به ارتفع ندآء الأشیآء کلّها
ابصار را خبر مینمائیم و بشارت میدهیم خود را از مشاهدۀ آثار مقصود عالم و مالک امم منع منمائید
هذا کتاب من لدی المسجون الی الّذی آمن بالله ربّه العلیّ العظیم
یا غصن اعظم لعمر الله نوازلک کدّرتنی ولکنّ الله یشفیک و یحفظک
هذا کتاب نزّل بالحقّ و انّه تنزیل من لدی الله ربّ العالمین
سبحانک اللهمّ یا الهی اسألک بالّذین جعلت صیامهم فی حبّک و رضائک
فسبحانک اللهمّ یا الهی انادیک حین الّذی تغنّ حمامة الفراق عن شطر العراق
این مظلوم لوجه الله مقبلین را ذکر مینماید و بما ینفعهم و یرفعهم امر میفرماید
ان یا حسین لیس الیوم یوم الأحزان ان استبشر بین ملإ الأکوان ثمّ اصعد بجناحین الاطمینان
کلام الله ولو انحصر بکلمة لا تعادلها کتب العالمین انّک لا تحزن بما اختصرنا اللّوح
قد ظهر ما کان مکنوناً فی ازل الآزال و برز من کان مخزوناً فی علم الله ربّ الأرباب
قد اتی یوم فیه اتت السّمآء بدخان مبین و اتی یوم فیه مرّت الجبال کمرّ السّحاب
قد بعثنا البیان علی هیئة اللّوح و ارسلناه الی الّذین آمنوا بالله المهیمن القیّوم
امروز جذب اعمال عشّاق آفاقرا اخذ نموده و جمیع اشیاء بذکر و ثنای منقطعین ناطق
آیات نازل و بیّنات ظاهر ولکن عباد غافل و محجوب بفانی مشغولند
یا امتی چه بسیار از رجال که در قرون و اعصار منتظر ظهور بودند
یا امتی یا ورقتی قد شهد لک القلم الأعلی باقبالک و حبّک
الیوم سدرۀ مبارکۀ ذکر در ملکوت بیان باین کلمه ناطق طوبی لعبد اقبل و آمن
ای امة‌الله استقامتت بر امر الله در الواح مذکور و از قلم قدم مسطور
قد کتب علی کلّ مدینة بان یجعلوا فیها بیت العدل و یجتمع فیه النّفوس علی عدد البهآء
فصبر جمیل و الله المستعان علی ما یصفون یا حیدر قبل علی علیک بهائی
دوستان آن ارض را ذکر نموده و مینمائیم بذکری که باقی و دائمست
الحمد لله الّذی توحّد بالکلام و تفرّد بالبیان الّذی خضعت بحور المعانی عندما
حمد مقدّس از ذکر و اصغا مالک اسماء را لایق و سزاست که از آفتاب آسمان علم عالم انسان را منوّر فرمود
پاک و منزّهست پروردگار عالمیان از مدح و ثنا و ادراک اهل ناسوت انشاء
یا عندلیب ان استمع النّدآء انّه یظهر مرّةً باسم الحبیب و اخری باسمی المحبوب
الحمد لله الّذی اظهر بسلطانه ما اراد و زیّن الیوم بنسبته الیه و سمّاه فی کتب السّمآء بیوم الله
لله الحمد امروز حدیقۀ معانی ظاهر و باوراد علم و حکمت ربّانی مزیّن
یا اباطالب مظلوم میفرماید الحمد لله فائز شدی بآنچه که سبب عزّت شماست
سبحانک یا اله الوجود و مربّی الغیب و الشّهود هذه ورقة من اوراق سدرة امرک
سبحان الّذی بیده ملکوت ملک السّموات و الأرض و انّه کان بکلّ شیء علیماً
شهد المظلوم بما شهد الله قبل خلق الأشیآء
سبحانک اللهمّ یا الهی انّا عبادک و فی قبضتک
طوبی از برای نفوسیکه بافق اعلی ناظرند و بامر مالک اسما عامل
یا علی اوهامات اهل فرقان بر کل واضح و معلوم
حبّذا ید ارادۀ حقّ جلّ جلاله مساعد و نجوم از ظلمت سماء سجن فارغ
تلک آیات الله قد نزّلت بالحقّ من جبروت البقآء
یک تجلّی از تجلّیات اسم کریم بر ارض پرتو افکند
یک اسم از اسماء الهی صانع است
ح‌س‌ن ذکر الله علی سینآء القرب عن شطر الأیمن علی بقعة الرّمّان فی فردوس العزّ
ان یا غفّاری ان یا ایّها الغریق فی بحر حبّی و الطّایر فی هوآء قربی و النّاظر الی وجهی
کتاب الکرم انزله مالک القدم و الّذی تزیّن به انّه ممّن یشار بالبنان
ان یا بقیّة آلی اسمع ندائی عن شطر عرشی لتجذبک نغمات الرّحمن
کتابت لدی الوجه حاضر و بنور حضور منوّر و آنچه در او مذکور ملاحظه شد
ان یا ورقة الحبّ اسمعی ندآء ربّک عن شطر هذا السّجن
ای اهل حقّ انشآءالله در این روز فیروز که فی‌الحقیقه سیّد روزهاست
ان یا امة‌الله ان ابکی فی نفسک بما وقع الغلام فی بئر الحسد
شمس الکلمات من افق بیان ملیک الاسمآء و الصّفات
قل لک الحمد یا الهی و سیّدی و سندی بما ایّدتنی علی عرفان مطلع آیاتک
انّ فی تغمّس البهآء فی بحر البلآء و تقمّصه قمیص القضآء لآیات لأولی الأبصار
هذه ورقة الفردوس تغنّ علی افنان سدرة البقآء بالحان قدس ملیح
یا ابراهیم یک خلیل من عند الله ظاهر
قد نطقت الذّرّات بما نطق منزل الآیات اذ اتی بالبیّنات
انّا نحبّ ان نذکر و نقرأ ما انزلناه علی محمّد رسول الله
الحمد لله در جمیع احوال بعنایات مخصوصۀ غنیّ متعال فائز بوده
لله الحمد نافه‌های مشک معانی و بیان در هر حین و حان متضوّع
انّ المذکور یقول یا ملأ الامکان قد خلقتم لذکری
لله عملک یا من فزت بالبلآء فی سبیل الله فاطر السّمآء نعیماً لک
هذا کتاب من لدی المظلوم الی من اقبل
یا ابن ابهر علیک سلامی و عنایتی و رحمتی
تبارک الّذی انزل الآیات و جعلها آیةً من عنده
یا ایّها القائم لدی الباب قد اتی الوهّاب لیبلّغ الأحزاب
حمد حضرت موجودی را لایق و سزاست که بانوار ملکوت عالم ناسوت را از برای القاء کلمۀ حکمت و بیان مؤیّد نمود
ستایش پاک یزدان را سزا است که بخودی خود زنده و پاینده بود
قل الهی الهی اشهد بوحدانیّتک و فردانیّتک و اعترف بما نطقت به السن انبیآئک
نسأل الله بأن یبعث احداً من عباده و ینقطعه عن الامکان
الحمد لله الّذی نوّر العالم من النّور الّذی اشرق من افق اسمه الأعظم
یا بن ابهر علیک بهآء الله مالک القدر ان استمع ما ینادیک به الله ربّ العالمین
قد ثبت بالبرهان ما اشرق من افق الیقین
قلم اعلی جمیع مهاجرین ارض صاد را که از ظلم ظالمان متفرّق شده‌اند و غربت اختیار کرده‌اند ذکر مینماید
الحمد لله الّذی فتق بین مآء الفرقان و البیان
یا محبوب فؤادی و المذکور فی قلبی قد سرّتنی نسمات الحبّ
الحمد لله الّذی تجلّی بأثر قلمه الأعلی علی من فی ملکوت الانشآء
شهد الخادم بما شهد الله و اعترف بما اعترف به القلم الأعلی
بگو ای دوستان کذب قبل محبوب بعد را آویخت
ذکر ورقة الهویّة فی شاطی القدس علی اغصان سدرة الفردوس
محبوب عالم در سجن اعظم جمیع را نصیحت میفرماید
حضرت خاتم انبیا روح ما سواه فداه از مشرق امر الهی ظاهر
علّت آفرینش ممکنات حب بوده چنانچه در حدیث مشهور مذکور است که میفرماید
آفتاب حقیقی کلمۀ الهی است که تربیت اهل دیار معانی و بیان منوط باوست
الیوم باید دوستان الهی بحکمت ناطق باشند و بما ینبغی ذاکر
فسبحان الّذی نزّل الآیات بالحقّ و ینزل بامره کیف یشآء
یا عبدالله مظلوم عالم جمیع امم را در کلّ اوان و احیان بحق دعوت مینماید
الیوم اعظم امور ثبوت بر امر الله بوده و هست
حمد محبوبی را لایق و سزا است که لم ‌یزل بوده و لا یزال خواهد بود
محبوب عالمیان در سجن اعظم ساکنست
قلم اعلی اهل بها را بفیوضات رحمانیّه بشارت میدهد
هذا کتاب من الله الی الّذی اهتدی بأنوار الرّوح
انشآءالله لم‌یزل و لایزال بعنایات مشرقه از افق امر سلطان بیزوال فائز و مسرور باشید
شهد الله انّه لا اله الّا هو و الّذی اتی انّه هو الموعود فی الکتب و الصّحف
ان یا محمّد اسمع ندآء ربّک عن هذا المقام الّذی لن یصل الیه ایدی الممکنات
ای پسر عمّ حمد کن خدا را که این نسبت کبری قطع نشد
ساقی از غیب بقا برقع برافکن از عذار
فسبحانک اللهمّ یا الهی اذاً قام مملوک لدی باب مملوک اخری
هذا لوح قد فصّل من لوح المحفوظ
تلک آیات الأمر نزلت من جبروت البقآء
قد حضر تلقآء الوجه کتابک
ای مجید بشنو ندای این محزون را
قد منع القلم عن ذکر اسرار القدم
فاعلموا یا اهل البهآء بأنّ الشّیطان اتّحد مع شیطان العجم
قد غدر شیاطین البیان فی امر ربّهم الرّحمن
قد کان عند ربّکم الرّحمن فی سجن آذربایجان
ان یا عبد النّاظر الی الله فاعلم بأن اتی القضآء
قد اخرجنا الغافلون من ارض السّرّ بظلم مبین
ان یا ایّها النّاظر الی الوجه
ولو انّ سوء حالی یا الهی استحقّنی لسیاطک و عذابک
روحی و نفسی لک الفدآء
ذکر من لدنّا لمن انار من انوار وجه ربّه العزیز الوهّاب
حمد مقدّس از ما یشهد و یری مالک ارض و سماء را لایق و سزاست
لله الحمد بما ابتسم ثغر الاطمینان
لازال در نظر بوده و خواهی بود
یا علی از یومی که لوح معهود که به صیحه و ساعه و صور نامیده شده ارسال گشت
اینکه در بارۀ انقلاب و اختلاف ایران مذکور نموده بودید
ندآء الله از شطر عکّا مرتفع
مکتوبی از شما رسید و آنچه در او مذکور بود نزد اهل بصر واضح و مبرهن است
امروز امّ الکتاب امام وجوه احزاب ذکر مبدأ و مآب میفرماید
ای حسین بذکر الله مأنوس شو و از دونش غافل
لم‌یزل نفحات قدسی از رضوان عنایت الهی در وزیدن بوده
بنام آنکه بیم از اوست و امید از او
ای سلمان در هر امور اقتدا بحقّ کن
شکرشکن شوند همه طوطیان هند
اینست بدایع نصایح الهی که بلسان قدرت در مکمن عظمت و مقعد قدس رفعت خود میفرماید
توحید بدیع مقدّس از تحدید و عرفان موجودات ساحت عزّ حضرت لایزالی را لایق و سزا است
ای مهربان دوستی از دوستان یادت نمود یادت نمودیم
یا احمد اسمع النّدآء من شطر الکبریآء من سدرة المنتهی عن یمین بقعة النّورآء
یا مالک الأسمآء و فاطر السّمآء خلّص احبّآء من سجن اعدآء
انّا فی بحبوحة البلآء دعونا اهل الانشآء الی الله مالک الآخرة و الأولی
ان یا احمد انّا نحبّ ان نذکرک بذکر یستضیء به العالم
ذکر بدیع من العبد الی الّذی آمن بالله و کان من المهتدین فی الواح الرّوح مسطورا
ان یا طلعة الحبّ قد عرفنا شوقک الی الله
اگرچه مدّتها است که هبوب عنایتی از شطر آنجناب بر قلب این مسکین نوزیده
بعضی از احزاب عالم همّت بر آن گماشته‌اند که بلسانهای مخصوصۀ خود تکلّم نمایند
الحمد لله الّذی توحّد بالجلال و تفرّد بالاجلال و تقدّس عن الملال و تنزّه عن الآمال
ان یا ایّها العبد اسمع ندآء الله ثمّ اعمل بما تؤمر من لدن ربّک
قد ارسل الی حضرتک عریضة من قبل و تلک مرّة اخری
روحی و نفسی لک الفدآء یا روحا بما فاحت نفحة الرّوح عن جهة قربک
هذا کتاب من لدنّا لمن قصد المقصود و توجّه بوجهه الی وجه المعبود
کتاب آن جناب لدی العرش حاضر و بانوار ملکوت مشاهده و بیان فائز
تلک لآیات الله المهیمن القیّوم الی الّذینهم آمنوا بالله و آیاته
ذکر الله علی هیئة النّار فی هیکل النّور من سدرة الانسان باذن الرّحمن
هذا کتاب من لدی البهآء الی الّذی آمن بالله
اگر این عبد بخواهد ذکر احزان وارده نماید ممکن نه
انّا انطقنا النّبیل قبل علیّ فی صغره لیشهدنّ النّاس قدرتی و سلطنتی
انّ فی ابتلآء مالک الامکان فی کلّ الأحیان لآیات لمن فی الأکوان
ان یا اسمی ان احمد الله بما جعلناک امطار الفضل
هذا کتاب من هذا الغلام الی من علی الأرض اجمعین
قد حضر ما جری من قلمک عند مجری انهار الحیوان بین الامکان
هذا لوح القدس یذکر فیه ما یشتعل به فی قلوب العباد ناراً
حمد و ثنا مقصود عالمیان را سزاست که بسیف بیان امکان را تصرّف فرمود
ذکر من لدنّا لمن توجّه الی الوجه و فاز بما کان مرقوماً من القلم و مسطوراً فی اللّوح
یا ابن ابهر علیک بهائی و عنایتی و رحمتی و فضلی الّذی احاط من فی السّموات و الأرضین
ذکر من لدنّا لمن اجتذب العباد ببیان ربّه الرّحمن
یا ایّها الشّارب من کأس عنایتی و الطّائف حول ارادتی
یا ابن ابهر یا ایّها النّاظر الی المنظر الأکبر
حمد مقدّس از حدود حضرت محمودیرا لایق و سزاست که باسمش مقام محمود ظاهر
کتابت دیده شد و ندایت شنیده گشت
فسبحانک اللهمّ یا الهی اسئلک بهذا الاسم الّذی احاطته البلایا عن کلّ الجهات
انّ الحقّ نطق بلسان الخلق
ای واصل بفراق مبتلی شدی
سبحانک یا من باسمک سرع الموحّدون الی مطلع انوار وجهک و المقرّبون الی مشرق آیات احدیّتک
حمد مقدّس از لم‌یزل و لایزال ساحت قرب قدس حضرت محبوب بیزوالی را لایق و سزاست
الله لا اله الّا هو الّذی ینطق فیکلّ شیء
الحمد لله الّذی تفرّد بالمحبّة و توحّد بالوداد
حبّذا یوم الله ظاهر و عرف قمیص متضوّع و سدره ناطق امروز از حفیفش اینکلمۀ علیا ظاهر
هذا کتاب نزّل بالحقّ و فیه یذکر ما یلوح به وجه الأمر بین الأرضین و السّموات
حمد محبوبی را لایق و سزاست که حین استوای بر عرش در بستانی که به رضوان نامیده شده بسه آیۀ مبارکه تکلّم فرمود
حمد مولی العالم را سزاست که جمیع امم را وحده باسم اعظم دعوت نمود
یا ملّاح القدس احضر سفینة البقآء فی الملأ الأعلی
الحمد لله الّذی سخّر شمس البیان بقدرته و قمر البرهان بسلطانه
یا نبیل قبل علیّ علیک بهائی و ذکری و ثنائی
ان یا قلم الأعلی ذکّر الّذی غرق فی ابحر الظّنّ و الهوی
بک یا علیّ بک یا وفیّ بک یا بهیّ انت الکافی و انت الشّافی و انت الباقی یا باقی
لا تجزعی من غربتک
هذا کتاب من لدی الرّحمن الی الّذینهم اقبلوا الی قبلة من فی السّموات و الأرضین
قد اخذ المیثاق حین الاشراق من الّذین آمنوا ان لا یعبدوا الّا الله و لا یفسدوا فی الأرض
هذا کتاب من الّذی یذکر الله بلسانه من العشیّ الی الاشراق
هذا کتاب من لدنّا الی الّذی سمّی بالحبیب لیکون بذکر الله مذکورا
یا علی قبل اکبر ظالم ارض یاء قصد اطفای نور نموده
هذا کتاب من لدنّا الی الّذی کسّر صنم الوهم بسلطان ذکر ربّه مالک الرّقاب
هذا کتاب من لدنّا الی الّذی فاز بأنوار الوجه
صبح یوم مبارک جمعه از قصر سفر نمودیم و در بستان وارد
حمد مشعشع مطرّز متلامع مترافع متصاعد هواء قرب قدس حضرت محبوبی است
الهی الهی تری عبدک اقبل الیک و اراد ان یتشرّف بما امرته به فی کتابک
یا ایّها الحاضر لدی الباب و المستقیم علی الامر علیک سلام الله و رحمته
یا اباالحسن لعمری قد فتح باب السّرور بمفتاح اسمی الغفور
ای احمد ندایت شنیده شد و توجّهت لدی المظلوم مذکور آمد
یا زهرا حمد کن مالک اسماء را که ترا بعرفانش موفّق فرمود
هذا کتاب من لدنّا الی من تقرّب الی الله المهیمن القیّوم
جناب احمد فائز و عملش لدی الله مقبول
حمد مقصود عالم و مولی الأمم را لایق و سزاست
ان استمع یا عبد ما یوحی الیک عن شطر القدس
هذا کتاب من لدی البهآء الی الّذی آمن بالله و آیاته
هذا کتاب کریم نزل من جبروت مشیّة ربّک العلیّ العظیم
طوبی لک بما نزلت لک من جهة السّجن آیات ربّک
سبحان الّذی نزّل الآیات بالحقّ و من قبلها البیان
یا معشر الأصفیآء لم یدر البهآء من ایّ مصائبه یذکر لکم
کتاب انزله الرّوح الأمین من لدی الله ربّ العالمین
ذکری من توجّه الی وجهی و اقبل الی افقی و سمع ندائی
کتاب نزّل بالحقّ لمن فاز بنور الله المهیمن القیّوم
ذکر رحمة ربّک عبده لیکون من المتذکّرین
یا آقا بابا علیک بهآء الله الأبهی هل تعلم من ینادیک قلم الله الأعلی
نفحات وحی عالم را اخذ نموده ولکن عباد از آن غافل و محجوب
انشآءالله لم‌یزل و لایزال از کوثر عرفان محبوب امکان بیاشامید
نقطۀ اولی میفرماید اگر نفسی ظاهر شود و یک آیه بیاورد تکذیب مکنید
سبحانک یا من اقرّ کلّ ذی قدرة بالعجز عند ظهورات قدرتک
فسبحانک اللهمّ باسمک الاعلی فی سرادق الابهی
الهی الهی اشهد هذا الیوم یومک الّذی کان مذکوراً فی کتبک
سبحانک یا الهی دعوتنی اجبتک نادیتنی سرعت الیک
ان یا صغیر السّن انّ ربّک یدعو نفسه بلسانک
قل اللهمّ انّک انت مظهر المظاهر و مصدر المصادر و مطلع المطالع
تری یا الهی اشراق شمس کلمتک من افق سجنک
این جزو در مصیبت حروفات عالین نوشته شده ولکن این ایّام بنفسی تخصیص یافت
آنچه از معنی بیت در آیات الهی نازل و از افق سماء حقیقت مشرق
جوهر تسبیح و ساذج تقدیس سلطان بدیع منیع قیّومی را سزاست
قلم اعلی لازال بر اسم احبّای خود متحرّک و جاری
رایحۀ احزان جمال رحمن را احاطه نموده
مکتوب آن جناب بمنظر اکبر وارد
نامۀ آن جناب بین یدی العرش حاضر و بر مقرّ انّه لا یعرف بما سواه واصل
حمد خداوند یکتا را لایق و سزا که عالم ملک و ملکوت را بوجود انسان کامل بیاراست
حمد و ثنای اهل بقا مالک اسماء را لایق و سزاست که ذیل اطهرش از مفتریات اهل بغضا مقدّس و مبرّا بوده و هست آنچه
سبحانک یا رب الکائنات و مرجع الممکنات اشهد بلسان ظاهری و باطنی
حمد مقدس از ذکر و بیان مقصود امکان را لایق و سزاست
الهی الهی اشکرک فی کل حال و احمدک فی جمیع الاحوال
شهد الله انّه لا اله الّا هو و انّا كلّ له عابدون (سورة العباد)
یا اسم جود علیک بهائی عبد حاضر مکتوبیکه بنام آنجناب بود
این کتابیست از مظلوم آفاق بیکی از دوستانش که از مقام خود هجرت نموده
انشاء الله لم یزل و لایزال بخدمت غنی متعال مشغول باشید
انا اردنا ان نذکر اولیائی فضلا من عندی و انا الفضال القدیم
حمد مالک وجود و سلطان غیب و شهود را لایق و سزاست
یا احباء الله یا اسراء الارض وارد شد بر شما آنچه که سبب حزن ملا اعلی گشت
حقیقت مدح و جوهر ثنا اهل بها را لایق و سزا
حق جل جلاله اهل عالم را بحیات دائمه میخواند
جناب سلمان انتهای شب است و ابتدای طلوع صبح که این عبد قلم برداشته
یا ابن ابهر یذکرک مالک القدر فی هذا المقام الذی ینطق کل ذره من ذراته
متروک عالم و مسجون بین امم ترا بلسان پارسی احلی ذکر مینماید
کتاب انزله المظلوم لمن اراد ان یشرب الرحیق المختوم
جمیع عالم منتظر یوم الله و بکمال خضوع و خشوع
هذا کتاب من لدی العبد الی الذی سافر الی الله و کان من المهاجرین
طوبی لک یا جواد بما وجدناک مستقیما علی الامر
یا جواد امروز روزیست که از ذکرش نفس ساعت مضطرب مشاهده شد
بسا اشجار که باثمار بدیعه الهیه تزیین یابد و ما در تحت تراب مسجون باشیم
ذکر من لدنا لمن قصد المقام الاعلی و قطع البر و البحر
ای اهل بها بشنوید وصیت قلم اعلی را از اراده خود بگذرید
یا اباالحسن انشاء الله بعنایت مخصوصه حق فائز باشی و بما ینبغی لایام الله عامل
حق عزیز میفرماید ای کنیز من ذکرت لدی العرش مذکور
هذا ذکر من الله الی الذین هم کسروا اصنام انفسهم بتقوی الله
مطالعۀ آن لاین